🔸صفحه ۵۳۸
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━═🍃━━━┛
✅✅✅
4_5873045663322736320.mp3
1.01M
ترتیل صفحه۵۳۸
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═♥️━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━━♥️═🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 برا نمازت شرمنده نشی!
به رنگ خدا باشیم...
▫️استاد قرائتی
#پیام_رسان_فرهنگ_نماز_باشیم
🕋 @takhasosi_namaz
🔍 مثل نماز
🎀قال الباقر - عليه السلام - : 🎀
انما مثل الصلاة لصاحبها ، كمثل رجل دخل علي ذي سلطان فانصت له حتي فرغ من حاجته ، و كذلك المرء المسلم باذن الله - عزوجل - مادام في الصلاة لم يزل الله - عز و جل - ينظر اليه حتي يفرغ من صلاته ؛
♦️همانا مثل نماز براي نمازگزار ، مثل مردي است كه برسلطاني وارد گردد و اظهار حاجت كند ؛ پس آن شخص سلطان ، ساكت و آماده استماع سخنان صاحب حاجت گردد تا اينكه از درخواستش فارغ شود ، همچنين است نمازگزار مسلمان تا هنگامي كه به نماز ايستاده ، خداوند نظر مرحمتش را از او قطع نخواهد كرد و انوار الهي شامل اوست تا وقتي كه از نمازش فارغ گردد . ♦️
📝📝(بحارالانوار ، ج 82 ، ص 231)
🔹🔹اذان ظهربه افق تهران🔹🔹
@takhasosi_namaz
🔴نماز اول وقت حتی در هواپیما
✍کسی که به نماز اول وقت تقید دارد به آنجا که باید برسد، می رسد.
🕋 @takhasosi_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍آیا کاشت ناخن مانع وضو و غسل است؟❌
لطفاً این کلیپ رو نشر دهید🙏
🕋 @takhasosi_namaz
کانال تخصصی نماز
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_شصت_ونهم 💠 روزها از فاجعه گذشت. خانواده محسن و بقیه، چشم به راه رسیدن
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_هفتاد
😢 سحر چهارشنبه بود.
عمران خوابش نمی برد. می دانست که این سحر، دیگر با صدای تلاوت محسن از بلندگو های حرم بیدار نمی شود.
💔 این چند روزی که از شهادت محسن می گذشت حتی برنامه حفظ قرآنش را که با تشویق او شروع کرده بود را گذاشته بود کنار.
چهار روز قبل از حادثه منا به محسن پیام داده بود که ده جزء را حفظ کرده.
محسن خوشحال شده بود.
نوشته بود :
_ ان شاالله حافظ کل قرآن شدنت رو باهم جشن بگیریم!
💔حالا که محسن نبود انگار قلب عمران هم نمی خواست به زندگی ادامه بدهد.
بلند شد.
وضو گرفت و از خوابگاه دانشگاه رضوی بیرون زد.
🌺جلو در دانشگاه که رسید چشمش خورد به ستون آهنی روبروی ورودی حرم.
سحر های چهارشنبه منار آن ستون می ایستاد تا محسن که وارد حرم می شود ببیندش.
😓😥وقتی می آمد، عمران می رفت طرفش می بوسیدش.
بعد دستش را می انداخت دور شانه محسن و می رفتند سمت دارالقرآن حرم.
😭 زانوهای عمران سست شد.
همان جا جلو در دانشگاه نشست. چشم هایش به ورودی طبرسی خیره ماند.
🔸صفحه ۵۳۹
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━═🍃━━━┛
✅✅✅
4_5879931170208089799.mp3
1.03M
ترتیل صفحه۵۳۹
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═♥️━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━━♥️═🍃━━━┛
هدایت شده از 🌸تـقـویـم عـطـڔ انتظاڔ🌸
⚫️ شهادت جانسوز چهارمین کوکب آسمان امامت و ولایت حضرت سید الساجدین، امام سجاد (ع) تسلیت باد.
🔺تقویم نجومی همسران
🆔 @taghvim_nikan
📿 بِســـــمِـ اݪݪّہ اَݪْـــــرَّحْمـــــݧِ اَݪْـــــرَّحیـــــݥــ 📿
✨زیارت حضرت مهدی ،عج، در روز جمعه✨
💮 ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺣُﺠَّﺔَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓِﻲ ﺃَﺭْﺿِﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻋَﻴْﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓِﻲ ﺧَﻠْﻘِﻪِ 💮ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻧُﻮﺭَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻳَﻬْﺘَﺪِﻱ ﺑِﻪِ ﺍﻟْﻤُﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ ﻭَ ﻳُﻔَﺮَّﺝُ ﺑِﻪِ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ💮ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻤُﻬَﺬَّﺏُ ﺍﻟْﺨَﺎﺋِﻒُ 💮ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻮَﻟِﻲُّ ﺍﻟﻨَّﺎﺻِﺢُ 💮ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺳَﻔِﻴﻨَﺔَ ﺍﻟﻨَّﺠَﺎﺓِ ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻋَﻴْﻦَ ﺍﻟْﺤَﻴَﺎﺓِ💮 ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺁﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺒِﻴﻦَ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮِﻳﻦ💮ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻋَﺠَّﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟَﻚَ ﻣَﺎ ﻭَﻋَﺪَﻙَ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻨَّﺼْﺮِ ﻭَ ﻇُﻬُﻮﺭِ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ 💮ﺍﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻﻱَ ﺃَﻧَﺎ ﻣَﻮْﻻﻙَ ﻋَﺎﺭِﻑٌ ﺑِﺄُﻭﻻﻙَ ﻭَ ﺃُﺧْﺮَﺍﻙَ ﺃَﺗَﻘَﺮَّﺏُ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺗَﻌَﺎﻟَﻰ ﺑِﻚ💮ﻭَ ﺑِﺂﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﻭَ ﺃَﻧْﺘَﻈِﺮُ ﻇُﻬُﻮﺭَﻙَ ﻭَ ﻇُﻬُﻮﺭَ ﺍﻟْﺤَﻖِّ ﻋَﻠَﻰ ﻳَﺪَﻳْﻚَ،💮ﻭَ ﺃَﺳْﺄَﻝُ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺃَﻥْ ﻳُﺼَﻠِّﻲَ ﻋَﻠَﻰ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪ💮ﻭَ ﺃَﻥْ ﻳَﺠْﻌَﻠَﻨِﻲ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﻨْﺘَﻈِﺮِﻳﻦَ ﻟَﻚَ ﻭَ ﺍﻟﺘَّﺎﺑِﻌِﻴﻦَ ﻭَ ﺍﻟﻨَّﺎﺻِﺮِﻳﻦَ💮 ﻟَﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻋْﺪَﺍﺋِﻚَ
ﻭﺍﻟْﻤُﺴْﺘَﺸْﻬَﺪِﻳﻦَ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻚَ ﻓِﻲ ﺟُﻤْﻠَﺔِ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚ💮َ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻﻱَ ﻳَﺎ ﺻَﺎﺣِﺐَ ﺍﻟﺰَّﻣَﺎﻥِ💮 ﺻَﻠَﻮاتکُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺁﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ💮 ﻫَﺬَﺍ ﻳَﻮْﻡُ ﺍﻟْﺠُﻤُﻌَﺔِ ﻭَ ﻫُﻮَ ﻳَﻮْﻣُﻚَ ﺍﻟْﻤُﺘَﻮَﻗَّﻊُ ﻓِﻴﻪِ ﻇُﻬُﻮﺭُﻙَ ﻭَ ﺍﻟْﻔَﺮَﺝُ ﻓِﻴﻪِ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻋَﻠَﻰ ﻳَﺪَﻳْﻚ💮َ ﻭَ ﻗَﺘْﻞُ ﺍﻟْﻜَﺎﻓِﺮِﻳﻦَ ﺑِﺴَﻴْﻔِﻚَ💮 ﻭَ ﺃَﻧَﺎ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻﻱَ ﻓِﻴﻪِ ﺿَﻴْﻔُﻚَ ﻭَ ﺟَﺎﺭُﻙَ💮ﻭَ ﺃَﻧْﺖَ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻﻱَ ﻛَﺮِﻳﻢٌ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻻﺩِ ﺍﻟْﻜِﺮَﺍﻡِ ﻭَ ﻣَﺄْﻣُﻮﺭٌ ﺑِﺎﻟﻀِّﻴَﺎﻓَﺔِ ﻭَ ﺍﻟْﺈِﺟَﺎﺭَﺓِ ﻓَﺄَﺿِﻔْﻨِﻲ💮 ﻭَ ﺃَﺟِﺮْﻧِﻲ ﺻَﻠَﻮَﺍﺕُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻫْﻞِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮِﻳﻦَ .💮
🍃الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🍃
🕋 @takhasosi_namaz
سلام مولای سوگوارمان ، مهدی جان
امروز جمعه است . عطر تو همراه با نسیم غمبار محرم ، در هم پیچیده است . هوا سرشار از بوی غم است و امید و اشک ...
نشسته ایم در خیمه های ماتم جدت ، در انتظار گامهای استوار و حیدری ات و چشمان اشکبارمان را دوخته ایم به آسمان و زیر لب ، بغض آلود و منتظر ، زمزمه می کنیم : " این الطالب بدم المقتول بکربلاء " ...
🕋 @takhasosi_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار از کار گذشت
زینب از کوچه و بازار گذشت...
فدای قلبتان مولا، چطور تحمل کردین..
#یا_سید_الساجدین
🕋 @takhasosi_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان
فقط 13میلیون برای تهیه درب و پنجره خانه عالم مسجد ایت الله طالقانی یکی از روستاهای محروم هرمزگان نیاز داریم
عزیزان به اندازه توان کمک کنین تا ان شاءالله هرچه سریع تر تکمیل شه
شماره کارت و حساب مسجد جهت واریز👇👇
شماره کارت:
6037997599284883
شماره حساب مسجد:
0111266762003
شماره شبای مسجد:
IR51 0170 0000 0011 1266 7620 03
به نام مسجد آیت الله طالقانی
لطفا رسید های واریزی خود را به آیدی زیر ارسال کنید👇 .
@Yalaytana
#باقیات_الصالحات
کانال تخصصی نماز
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_هفتاد 😢 سحر چهارشنبه بود. عمران خوابش نمی برد. م
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_هفتاد_ویکم
😢 عمران هرچه روی پله ها منتظر ماند، محسن از ورودی حرم داخل نیامد تا بگوید همه آن خبرها دروغ بوده.
به زحمت بلند شد.
😭 باید نمازش را می خواند. گریه کنان راه افتاد سمت صحن غدیر؛
همان جایی که محسن بعد از نماز صبح ترتیل می خواند.
🌹بین راه، اذان محسن را که توی گوشی اش ضبط کرده بود گوش داد.
همیشه اول می رفتند بخش خادم ها.
محسن با آن ها احوالپرسی می کرد و بعد برای تلاوت می رفتند به قسمتی که مردم نشسته بودند.
🌺 عمران آهسته در ِ بخش خادم ها را باز کرد.
نمی دانست چه بگوید.
فقط با چشم های قرمز ورم کرده، خادم هایی که آن جا نشسته بودند را نگاه کرد.
🍁🍂 یکی از خادم ها را شناخت.
محسن همیشه با او شوخی می کرد.
پیرمرد از جایش بلند شد. به طرف عمران آمد.
😢 عمران پرسید :
_ حاجی منو می شناسی؟!
اشک توی چشم های پیرمرد حلقه زد. سرش را تکان داد :
_ آره ... خدا رحمتش کنه ... بیا داخل!
😭😭 عمران نرفت.
همان جا پشت در نشست و های های گریه کرد.
ادامه دارد...
هدایت شده از کانال تخصصی نماز
پیامبر (ص):
«شیطان تازمانی كه مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت كند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا كرده و را در گناهان بزرگ می اندازد.»
🌷اذان مغرب به افق تهران🌷
@takhasosi_namaz
🔸صفحه 540
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━═🍃━━━┛
✅✅✅
4_5886733951728355457.mp3
993.3K
ترتیل صفحه540
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═♥️━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━━♥️═🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چند تا نماز به درد بخور داری؟
به رنگ خدا باشیم...
▫️ استاد دانشمند
#پیام_رسان_فرهنگ_نماز_باشیم
🕋 @takhasosi_namaz
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
به نمازشب إهتمام كنيد كه فرد ذليل به كمك آن عزيز مي گردد.🥀🍃
«كتاب التَّهَجُّد، ص 185»
التماسدعاےفرج 🌼🍃
🕋 @takhasosi_namaz
کانال تخصصی نماز
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_هفتاد_ویکم 😢 عمران هرچه روی پله ها منتظر ماند، محسن از ورودی حرم داخل ن
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_هفتاد_ودوم
😢 تازه چهلم محسن گذشته بود.
شب بود که در حیاط را زدند. بابا رفت پشت در.
همان مستند سازی بود که از سفر مالزی محسن مستند ساخته بود.
😪 چهره اش گرفته بود.
تسلیت گفت .
آمده بود قسمت های مستند را تکمیل کند. بعد از سفر مالزی حالا نوبت سفر بی بازگشت حجش بود. برای بابا سخت بود.
داغ محسن هنوز تازه بود اما چون دوست داشت یادش زنده نگه داشته شود، قبول کرد.
ساعت هشت صبح سرو کله بچه های مستند ساز پیدا شد.
رفتند توی اتاق محسن. دستگاه هایشان را نصب و آماده می کردند که یکی زنگ حیاط را زد.
_ منتظر کسی بودید حاج آقا؟!
🌹 بابا سرش را به نفی تکان داد.
رفت پشت در. مامان از پشت در نگاه کرد. چند مرد سیاه پوش وارد حیاط شدند.
مامان بین حرف هایشان کلمه "بعثه رهبری" را شنید.
💔دلش آشوب شد.
شنیده بود چمدان های محسن، در بعثه رهبری ست.
مردها وارد اتاق محسن شدند و نشستند.
تسلیت گفتند و فاتحه خواندند.
پذیرایی که شدند کارگردان صحبتی با آن ها کرد و بعد به تیمش آماده باش داد.
💥 بابا بلند شد و همراه مردهای تازه وارد رفت توی کوچه. تیم فیلم سازی هم به دنبالش.
مامان به در حیاط خیره شد. خودش بود؛ چمدان هایش ...
💔قلب مامان شروع کرد به کوبیدن. نفهمید چطور خودش را به چمدان ها رساند.
به پیراهن های یوسف داوودش.
آن روز ها توی دلش با محسن این طور زمزمه می کرد :
_ خدا اول معروفت کرد، بعد محبوب و بعد توی قلب های عالم موندگار شدی ...
ادامه دارد...
🔸صفحه ۵۴۱
مصحف شریف
سوره مبارکه الحدید
┏━━━🍃═━
━━┓@takhasosi_namaz
┗━━═🍃━━━┛
✅✅✅