eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
922 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌺🌴🌺🌴نخل بلند قامت سپاس گزاری💚🌷💚🌷💚 ❤️💚❤️و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَيْهِ ، فَكَيْفَ نُطِيقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّي شُكْرَهُ لَا ، مَتَى ❤️💚❤️سپاس خدايى را كه درِ نيازمندى را جز به سوى خود ، بر ما بست ؛ پس چگونه سپاس او را به‏ جا آوريم يا کدام زمان شكر گزارش خواهیم بود ؟ نه( هرگز ) ! چه زمان (هيچ‏گاه)؟ ✅صحيفه ي سجاديه ✏️دعای 1 بند 19 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
💎 یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد. بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او. کنجکاویشان بیش‌تر شد و کوشش علاقه‌مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند. کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه‌ دیگر می‌برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می‌دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه‌های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول‌های مرا خراب نکند! هرچه كنى به خود كنى گر همه نيك و بد كنى 🍃 🌺🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامحرمان انقلاب.mp3
7.18M
تا برپایی فاصله ای نداریم، و بزودی زمین شاهد لحظه‌ی "یدخلون فی دین‌الله افواجا " خواهد بود. 💥نامحرمان و نااهلان، قطعاً از همراهی انقلاب تا مقصد باشکوهش، جا می‌مانند. 🎤 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
: 💠 منظور از کمک فقط شستن ظرف و... نیست. البته این‌ها هم کمک است ولی بیشتر کمک است. کمک معنوی و فکری است. 💠مرد باید ضرورت‌های زن را درک کند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او نباشد. 📕مطلع عشق، صفحه۸۰ و۸۱. 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه دقيقه در قیامت 53.mp3
38.01M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه پنجاه و سوم * شهید و جایگاه شهید * بهشت برزخی شهدا * تفاوت عالم برزخ و قیامت * قصرهای بهشتی * جایگاه ویژه امام خمینی (ره) در عالم برزخ * رزق خاص شهدا در بهشت * کلاس‌های عالم برزخ * تفاوت لذت دنیا و بهشت * داستان فوق‌العاده از بهشت برزخی شهدا * آموزش شهید در برزخ * مجلس درس شهدا 📅99/01/25 ⏰ مدت زمان: ۱:۰۲:۳۴ منبع: امینی خواه مدیا 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است. چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت.  چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار در گرد او اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند: تا به حال پولي نداشته تازه گي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجوئي نموده و شخصي را كشته است. اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند! خداوند در قرآن مي فرمايد : (اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند)  پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود. منبع.حکایت های گلستان 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امانتهای زندگی من_11.mp3
13.38M
۱۱ 🇮🇷 ایران، نه بعنوان یک زادگاه بلکه بعنوان پایگاهی که در تحولاتِ آخرالزمانی، نقش بستری برای تغییر مسیر تاریخ ایفا می‌کند ؛ امانتی است الهی، که دفاع از آن، دفاع از زمینی است که مردمانش زمینه‌سازِ حادثه باشکوه ظهور خواهند بود. شجاعی 🎤 🍃 🌺🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅علائم آخرالزمان ✍شهوت گرایی و لذت‌جویی "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می شود، دیگر اهمیّت نمی دهند که آنچه می خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!  📚اصول کافی، ج۸، ص۴۲ زنان در آن زمان، بی حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد. آنان در فتنه ها داخل، به شهوت ها علاقه مند و با سرعت به سوی لذّت ها روی می آورند. خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می کنند. درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می گردد. آنان حرام های الهی را حلال می شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می گردند. 💥مرگ های ناگهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : « قیامت برپا نمی گردد ، تا این که مرگ سفید ظاهر شود . گفتند : ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود : مرگ ناگهانی » 📚الفائق ، جلد ۱ ،ص۱۴۱ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🍃 🌸🍃 @takhooda 🦋
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم سایل گفت تو را به خدا سوگند می‌دهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمی‌دانی خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن سائل گفت نه هرگز!!! خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد. خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمی‌سپرد. روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد. خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم مرد گفت همین بس خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگ‌های کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانه‌ای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست! گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟ یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!! من خضر نبی هستم مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شده‌ام به راحتی نمی‌توانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمی‌توانم اشک بریزم چرا که می‌ترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم. مرا لطف فرموده آزاد کن صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد. حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت. راستی ما برای خدا چه می کنیم⁉️ قدری بیندیشیم🤔 🍃 🌺🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸السلام علیک یااباصالح المهدی🌸 🔸سالهايي ست که بر درد فراغيم دچار 🔹چاره ي درد فراق است نظر بر رخ يار 🔸يارما غايب از انظار پس پرده بود 🔹اي خوشا آمدن پرده نشين در اظهار 🔸همه عالم شده مشتاق که او باز آيد 🔹آيد وفصل خزان همه گردد چو بهار 🔸همه گويند که او جمعه ميايد جمعه 🔹جمعه ها دوخته چشمان همه بر ره يار 🔸سالياني است که تکرار شده جمعه ولي 🔹مانده برقلب همه حسرت ديدار نگار 🔸آن نگاري که بود حجت حق روزي زمين 🔹آخرين حلقه ز زنجير امامان کبار 🔸يوسف فاطمه(س) ومنتقم خون حسين(ع) 🔹مصلح عالم واز هرچه ستمگر بيزار 🔸گستراند به جهان عدل خدا رابه يقين 🔹لشگر جمله ضعيفان جهان را سردار 🔸مهدي بن الحسن وعشق هم منتظران 🔹با ظهورش بشود صحنه ي دنيا گلزار 🔸اي خدا قسمت ما کن که به هنگام ظهور 🔹در رهش تحفه ي جان را بنماييم نثار 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
🔶🌺عهد ثابت جمعه ‌ها🌺🔶 🔸 ⤵️ اذکار روز،،، 🔶صلوات👈 100 مرتبہ ⭐️ ⤵️ سوره روز،،، ✨ سوره مبارکہ ق✨ 🌟آسان شدن سکرات موت 🍃🌺🍃🌺🍃 💠 ادعیه و زیارت روز،،، 🔹 دعای ندبه صبح جمعه 🔷 دعای سمات غروب جمعه 🍃🌺🍃🌺🍃 🌸 نماز روز⤵️،،، نماز آقا امام زمان (عج) 👇🏻 🕌دو رکعت نماز به نیت امام زمان ( عج) می خوانی ، و در هر رکعت یک حمد و یک توحید باید خوانده شود . موقع خواندن حمد هنگامی که به " اِیّاکَ نَعبُدٌ و اِیّاکَ نَستَعین " رسید باید آن را ۱۰۰ مرتبه تکرار کند .ذکر های رکوع و سجود نیز باید هفت بار خوانده شود . در رکعت دوم نیز به همین کیفیت می باشد .‌ پس ازپایان نماز تسبیحات حضرت زهرا (س) خوانده شود. 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
✨﷽✨ ✅ داستان واقعی کریم پینه دوز 👈 خانه خریدن امام زمان عج برای مستاجر تهرانی 💠 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... نشسته باز خیالت کنارِ من اما دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز 🌸 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸 تعجیل در فرج اقا صلوات 🍃 🌸🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 زیبا ترین درد دل با امام زمان مهدی موعود توکجایی؟ شده ام باز هوایی چه شود جمعه این هفته بیایی به جمالت .... به جلالت....دل ما را بربایی «جواب امام زمان» تو که یک عمر سرودی « تو کجایی ؟ » تو کجایی ؟!!! چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده ؟ چه کسی در پی هر غصه تو اشک چکانده ؟ چه خطر ها به دعایم ، زکنار تو گذر کرد چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی کجایی ؟ و ای کاش بیایی هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود ، تو بودی هر زمان بود تفاوت ، که تو رفتی و نماندی خواهش نفس شده ، یار و خدایت و همین است که تاثیر نبخشد به دعایت و به آفاق نبردند صدایت و غریب است امامت من که هستم تو کجایی؟! به خودت کاش بیایی ! 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
❤ برای دیدن روی تو ناله ها دارم خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم   تمام سوز دل من ز ناله های شماست ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم   گدائی در این خانه آبروی من است به نام توست اگر ذره ای بها دارم   به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه... ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم   الا امیر سحر ای مسافر صحرا امید وصل تو را بین هر دعا دارم   به کام خویش چشیدم غم جدایی را نشان رحمتی از یار آشنا دارم   مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم   به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست اگر زبان مناجات با خدا دارم   بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن که بر جبین عرق شرم از شما دارم   بدست خود بده خرج زیارت ما را هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم 🤲 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥داستانی زیبا💥 🌹علّامه مجلسي مي‌فرمايد: 🌸مرد شريف و صالحي را مي‌شناسم به نام اميراسحاق استرآبادي. او چهل بار با پاي پياده به حج مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طيّ‌الارض دارد. او يك سال به اصفهان آمد؛ من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم. ☘او گفت: يك سال با كارواني به طرف مكّه به راه افتادم. حدود هفت يا نُه منزل بيشتر به مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده، از قافله عقب افتادم. وقتي به خود آمدم، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نمي‌شد. راه را گم كردم؛ حيران و سرگردان وامانده بودم. از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نااميد شده، آماده‌ي مرگ بودم. [ ناگهان به ياد منجي بشريّت امام زمان (عج) افتادم و ] فرياد زدم : يا ابا صالح! يا ابا صالح! راه را به من نشاه بده ! خدا تو را رحمت كند! 👈در همين حال ، از دور شبحي به نظرم رسيد؛ به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير طولاني را در يك چشم به هم زدن، پيمود و در كنارم ايستاد. جواني بود گندم‌گون و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر مي‌آمد از اشراف باشد. بر شتري سوار بود و مشك آبي با خود داشت. سلام كردم. او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود. فرمود: تشنه‌اي؟ گفتم: آري، اگر امكان دارد كمي آب از آن مشك مرحمت بفرماييد! او مشك آب را به من داد و من آب نوشيدم. آن‌گاه فرمود: مي‌خواهي به قافله برسي؟ گفتم: آري. ❣او نيز مرا بر ترك شتر خويش سوار نمود و به طرف مكّه به راه افتاد. من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قراعت كنم. مشغول قراعت دعا شدم. در حين دعا گاهي به طرف من برمي‌گشت و مي‌فرمود: اين طور بخوان! چيزي نگذشت كه به من فرمود: اين‌جا را مي‌شناسي؟ نگاه كردم، ديدم در حومه‌ي شهر مكّه هستم. گفتم: آري مي‌شناسم. فرمود: پس پياده شو! من پياده شدم، برگشتم او را ببينم، ناگاه از نظرم ناپديد شد. ☘ متوجّه شدم كه او قائم آل‌محمد (عج) است.❣❣🌹 💥 از گذشته‌ي خود پشيمان شدم و از اين كه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار متأسف و ناراحت بودم. پس از هفت روز كاروان ما به مكّه رسيد، وقتي مرا ديدند، تعجّب نمودند؛ زيرا يقين كرده بودند كه من جان سالم به در نخواهم برد. به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طيّ‌الارض دارم. 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 📒منبع: كتاب داستان‌هايي از امام زمان (ع) 🍃 🌸🍃 @takhooda 🦋