#داستانک
زاهد_و_مرد_مسافر
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد ،کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند .سنگ زیبایی درون چشمه دید .آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد .در راه به مسافری برخورد کرد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود .کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آورد و به او داد .مرد گرسنه هنگام خوردن نان ،چشمش به سنگ گران بهای درون خورجین افتاد . نگاهی به زاهد کرد و گفت :« آیا آن سنگ را به من می دهی ؟ »
زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد .مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید .او می دانست که این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن می تواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند ، بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد .چند روز بعد ، همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت :« من خیلی فکر کردم ، تو با این که می دانستی این سنگ چه قدر ارزش دارد ،خیلی راحت آن را به من هدیه کردی . »بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت :« من این سنگ را به تو برمی گردانم ولی در عوض چیز گران بهاتری از تو می خواهم .به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم ؟
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
🎋🎋🦋 @Lootfakhooda 🎋🎋🎋
💕 داستان کوتاه
تنها بازمانده يك كشتي شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد، او با بيقراري به درگاه خداوند دعا مي كرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقيانوس چشم مي دوخت، تا شايد نشاني از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمي آمد. آخر سر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه اي كوچك خارج از كلك بسازد تا از خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد، روزي پس از آنكه از جستجوي غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود، بدترين چيز ممكن رخ داده بود، او عصباني و اندوهگين فرياد زد: « خدايا چگونه توانستي با من چنين كني ؟ »
صبح روز بعد او با صداي يك كشتي كه به جزيره نزديك مي شد از خواب برخاست ، آن مي آمد تا او را نجات دهد . مرد از نجات دهندگانش پرسيد : « چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم ؟ » آنها در جواب گفتند: « ما علامت دودي را که فرستادي، ديديم ! » آسان مي توان دلسرد شد هنگامي كه بنظر مي رسد كارها به خوبي پيش نمي روند ، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زيرا خدا در كار زندگي ماست ، حتي در ميان درد و رنج .
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
❗️مراقب باش که پای حرف چه آدم هایی و چه رسانه هایی می نشینی!!!
🍃
🌼🍃 @takhooda
💠ترس از خدا چیست؟💠
◆اگر خدا مهربان است، پس چرا باید از او بترسیم؟
◇منظور از این ترس ڪه در روایات آمده چیست؟
✍️یڪی از معانی خوف و ترس از خدا در این روایت آمده و بیان ڪرده ڪه این ترس از چه چیزےباید باشد:
🍃عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ:
الْمُؤْمِنُ بَیْنَ مَخَافَتَیْنِ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا یَدْرِی مَا صَنَعَ اللَّهُ فِیهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِیَ لَا یَدْرِی مَا یَکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ فَهُوَ لَا یُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ🍃
✍️امام صادق (ع) فرمود:
مؤمن در میان دو ترس و نگرانی است:
گناهى ڪه گذشته است، نمى داند ڪه خدا در مورد آن چه ڪرده است؟ ڪه آن را بخشیده یا عقوبتش خواهد ڪرد؛
و عمرے ڪه باقى مانده است، نمى داند ڪه چه گناهانى ڪه مایه هلاڪ او است، مرتڪب مى شود؛ (آیا عاقبت بخیر میشود یا خیر)
پس او شب را نمیگذراند مگر اینڪه در حالت ترس و نگرانی باشد، و اصلاحش نڪند جز ترس از خدا
📚اصول ڪافی، ج2، ص71
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
📚«زندانی و هيزم فروش»
فقيری را به زندان بردند.
او بسيار پرخُور بود و غذای همه زندانيان را ميدزديد و ميخورد.
زندانيان از او ميترسيدند و رنج ميبردند و غذای خود را پنهانی ميخوردند.
روزی آنها به زندانبان گفتند: به قاضی بگو، اين مرد خيلی ما را آزار میدهد.
غذای 10 نفر را ميخورد.
گلوی او مثل تنور آتش است، سير نميشود.
همه از او ميترسند. يا او را از زندان بيرون كنيد، يا غذا زيادتر بدهيد.
قاضی پس از تحقيق و بررسی فهميد كه مرد پُرخور و فقير است. به او گفت: تو آزاد هستي، برو به خانهات.
زندانی گفت: ای قاضی، من كس و كاری ندارم, فقيرم، زندان برای من بهشت است. اگر از زندان بيرون بروم از گشنگی ميميرم.
قاضی گفت: چه شاهد و دليلی داري؟
مرد گفت: همة مردم ميدانند كه من فقيرم.
همه حاضران در دادگاه و زندانيان گواهی دادند كه او فقير است.
قاضی گفت: او را دور شهر بگردانيد و فقرش را به همه اعلام كنيد.
هيچ كس به او نسيه ندهد، وام ندهد، امانت ندهد. پس از اين هر كس از اين مرد شكايت كند. دادگاه نميپذيرد... آنگاه آن مرد فقير شكمو را بر شترِ يك مرد هيزم فروش سوار كردند.
مرد هيزم فروش از صبح تا شب، فقير را كوچه به كوچه و محله به محله گرداند.
در بازار و جلو حمام و مسجد فرياد ميزد: «ای مردم! اين مرد را خوب بشناسيد، او فقير است. به او وام ندهيد! نسيه به او نفروشيد! با او دادوستد نكنيد، او دزد و پرخور و بيكس و كار است. خوب او را نگاه كنيد.» شبانگاه، هيزم فروش، زندانی را از شتر پايين آورد و گفت:
مزد من و كرايه شترم را بده، من از صبح برای تو كار ميكنم.
زندانی خنديد و گفت: تو نميدانی از صبح تا حالا چه ميگويي؟ به تمام مردم شهر گفتی و خودت نفهميدي؟
سنگ و كلوخ شهر ميدانند كه من فقيرم و تو نميداني؟
دانش تو، عاريه است.
نكته: طمع و غرض، بر گوش و هوش ما قفل میزند. بسياری از دانشمندان يكسره از حقايق سخن ميگويند ولی خود نميدانند مثل همين مرد هيزم فروش.
📘حکایات سعدی شیرازی
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
⚠️ تاخیر در نمازها ⚠️
🔴👈 هرکس عادت به تاخیر در نمازها کرده است،خود را برای تاخیر در همه ی زندگی آماده کند...
🔵👈 تاخیر در ازدواج، تاخیر در اشتغال، تاخیر در تولد اولاد، تاخیر در سلامتی و عافیت و...هر قدر که امور نمازت منظم باشد امور زندگیت منظم خواهد شد...
📚 در محضر آیت الله #بهجت (ره) ص۱۱۱
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم. بعد پاشدم به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم. وقتی پاشدم، هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم.
باورم نمی شد که ساعت مرده باشد. به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت مرتب، همیشگی.
آنقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشان را حس نمی کنی.
بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند.
بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام
می شود.
بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم، قبل از شش و بیست دقیقه....
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
#تلنگرانه🙂❤️
استاد_قرائتی👌
✅حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که:
⭕️فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم او هم جواب داد و گفت:
👈🏻ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی😕🤔
خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!!
👌استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد مثال هستند پاسخ داد:
✅بانکم خیلی خیلی پول داره ولی تو بری بگی بده میده؟؟؟ نه نمیده...!😶‼️
👈🏻چون حساب و کتاب داره
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
💟🌟💟🌟💟🌟💟🌟💟🌟
💌 در محضر صحیفه: دعای یازدهم - فراز اول - ۴
✳️ و یا مَنْ طاٰعَتُة نَجاةً ِلِلمُطیعین
ای خدایی که اطاعت از او مایه نجات است برای کسی که از او اطاعت میکند
💓 خدایا اگر همیشه و در همه حال به یاد تو باشم
💠 و در هنگام پیش آمد گناه، یاد تو مانع من در انجام آن باشد
💠 و یاد تو عمل خیر مرا خالص گرداند
💠 و اگر این قدرت را بیابم که نعمتهایت را در جای خود مصرف کنم
💠 آنگاه بنده خوب و مطیع تو خواهم بود
و می توانم به نجات و عاقبت نیکو امیدوار باشم
💠 پس در این راه یاریم کن که شرف و بزرگی مخصوص توست
💟🌟💟🌟💟🌟💟🌟💟🌟
صحیفه سجادیه راز و نیاز با خدا، همراه امام سجاد، سیدالساجدین علیه السلام گردید.
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
بهترین عمل کدام است⁉️
همه ی ما دوست داریم بدونیم که بهترین عمل چیه که به اون بچسبیم و رهایش نکنیم
در قرآن کریم یکی از ویژگی های عمل خوب این است که باید آن عمل ، جوری باشد که مورد پذیرش خداوند واقع شود
👇👇
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
این آفرینش با عظمت را «به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل میکنید»
👈 این آیه ارزش هر انسانی را به حسن و نیکویی عمل او مربوط می داند ونه به کثرت و فراوانی عمل او ،این نشان می دهد که اسلام در همه جا روی کیفیت عمل تکیه دارد و نه روی کمیت آن، در همین زمینه از امام صادق (ع) نقل شده است :خداوند فراوانی عمل را نمی خواهد ،بلکه درستی عمل رامی خواهد ودرستی عمل به خدا ترسی ونیت صادقانه است
سپس فرمود: نگهداری عمل خالصانه ،مشکل تر از خود عمل است وعمل خالص ،عملی است که ستایش کسی جز خدا را به خاطر آن طلب نکنی
❄️ پیام آیه :
كيفيّت عمل مهم است، نه كميّت آن،کیفیت عمل هم به نیت صادقانه برمیگردد
تفسیر نمونه ج۹ص۲۶
#تفسیر
#بهترین_عمل
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
💎 توصیهای کاربردی از خدای متعال به داوود نبی(ص)
🔻امام سجاد عليهالسلام:
اَوْحَى اللّهُ ـ تَبارَكَ وَ تَعالى اِلى داوُودَ عليه السلام: يا داوُودُ اذْكُرْنى فى اَيّامِ سَرّائِكَ كَى اَسْتَجيبَ فى اَيّامِ ضَرّائِكَ
❗️خداوند تبارك و تعالى به داوود عليهالسلام وحى فرمود:
اى داوود!
در روزهاى خوشیات مرا ياد كن تا در روزهاى رنج و ناخوشىات تو را پاسخ گويم.
📚 جامع الاحاديث الشيعة، ج ۱۵، ص ۲۰۷، ح ۲۹
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨