💎سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛
یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان
🔸در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد ، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا ... خدا...خدا...
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت
🔸نوبت به وکیل دادگستری رسید؛
از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت : من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت میدانم؛
عدالت ... عدالت ...عدالت...
گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.
مردم متعجب، گفتند :آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شد
🔸آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛
سؤال شد: آخرین حرفت را بزن
گفت :من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم
اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شود
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد
🔹چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
بند 6️⃣2️⃣
🌹اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُورِثُ الْأَسْقَامَ وَ الْفَنَاءَ وَ یُوجِبُ النِّقَمَ وَ الْبَلَاءَ وَ یَکُونُ فِی الْقِیَامَهِ حَسْرَهً وَ نَدَامَهً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب بیماری و نابودی و باعث گرفتاریها و بلاها میشود و در قیامت حسرت و ندامت در پیش خواهد داشت. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپ 🎥☝️🏻
این دلہ تنگم عقدہ ها دارد...😭💔
گوئیا میلِ ڪربلا دارد...😭
یا رضا مارا کربلایی کن...😔
#یا_حسین ♥️
#پیشنهاد_ویژہ_دانلود ✅
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
استغفار مانند صلوات هم مداد است و هم پاک کن . یعنی: هم ثواب مینویسه و هم گناه پاک میکنه..استغفار،اموات ما را سرشار از دارایی میکنه..
از این ذکر هم غافل نشید برای اموات .
و زیاد از کلمه درگذشته استفاده نکنید . خودم هنوز متوجه نشدم این کلمه یعنی چه
یعنی پدر مادر من در گذشته بودن ؟؟؟ الان نیستن ؟
نیستن ؟
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
🥀شب جمعه یاد کنیم همه رفتگان
بخصوص شهدا علما صلحا مومنین و مومنات
❤️بیاد دوست وبرادر شهید م
🌹شهید محمود مظاهری کلهرودی
🌸بنام خدا🌸
🌷نکند خواب باشی و از اینجا بگذری
🥀هنوز لب ها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمیکرد. اما هر چه به آنها آب و شربت میدادیم نمیخوردند. به یاد رفقای شهیدشان که تشنه جان داده بودند، فقط گریه میکردند.
اینجا خیلیها سیمشان وصل شد. و تو که حرکت میکنی به سمت خرمشهر شاید خواب باشی و ...
✅ روایت محمد احمدیان سحر امروز ۱۶ ماه مبارک رمضان شبکه سه بخش زنده. 🔻در ایستگاه حسینیه :
ایستگاه حسینیه، به یاد دارد عطر صلواتهای رزمندگانی را که خسته و کوفته از عملیات برمیگشتند تا با دوستان بازماندهشان دیدار تازه کنند. یک ایستگاه صلواتی اینجا زده بودند که خیلی معروف بود و خاطره شربتها و چاییهایش، خندهها و شوخیهای قبل از عملیات و گریهها و نالههای بعد از عملیات، هرگز از ذهنهایی که حتی یک شب در آنجا گذراندهاند، خارج نخواهد شد. و تو با حضورت در ایستگاه این مطلب را از اعماق وجودت حس خواهی کرد. شهید محمود مظاهری، بچه کلهرود ، و ساکن شاهین شهر بود و بچهها بهش میگفتند محمود سوسول.
شب مرحله سوم عملیات کربلای 5 محمود گوشهای از قرارگاهمان که نزدیک ایستگاه حسینیه است، نشسته بود و گریه میکرد. ما کربلای چهار را با آن وضعیت دیده بودیم رفقایمان پیش چشممان پرپر شده بودند. خیلیها فکر میکردند محمود ترسیده. رفتم سراغش. گفتم: چی شده؟ گفت: هیچ، ولم کن. گفتم: محمود، بچهها میگویند تو ترسیدی. گفت: بگذار هر فکری که میخواهند بکنند. خیلی اصرار کردم که چرا گریه میکنی. گفت: داداش محمد، من فردا شب شهید میشوم. ماندهام که چطور به ملاقات حضرت زهرا شرفیاب شوم.
این را که گفت، جدی نگرفتم. فردا که رفتیم برای عملیات، توی پنج ضلعی معروف شلمچه، یک بار دیگر دیدمش. آمد با من دست داد و رو بوسی کرد. میخواست به سمت خط عراق برای درگیری برود. گفت: محمد، بعد از بریدگی سمت راست، نزدیک اولین تانک منهدم شده بیا سراغ من.
سه چهار ساعت بعد، یکی از بچهها به من گفت: محمود رفت. گفتم: کجاست؟ دقیقاً همان آدرسی را داد که قبل از عملیات به من داده بود. تیر توی صورتش خورده بود. با خودش یادگاری داشت، مثل حضرت زهرا(س)
عملیات بیت المقدس 7 عطش به جان بچهها افتاده بود و عملیات معروف شده بود به «عملیات عطش». بچههایی که عمل کرده بودند، برگشتند به همین موقعیت. بازماندگان، اغلب کسانی بودند که از یک قدمی شهادت برگشته بودند. هنوز لبها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمیکرد. اما هر چه به آنها آب و شربت میدادیم نمیخوردند. به یاد رفقای شهیدشان که تشنه جان داده بودند، فقط گریه میکردند.
اینجا خیلیها سیمشان وصل شد. و تو که حرکت میکنی به سمت خرمشهر شاید خواب باشی و......
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
🔆بنده ی عزیزم
⏳شما تا این لحظه ۵٠ درصد از حجمِ «بسته ویژه سی روزه استفاده از رحمتِ خاصِ خداوند» را مصرف کرده ايد و تنها ۵٠ درصد یعنی ١۵ روز دیگر از حجمِ بسته، باقی مانده است.
🔚 پس از به پایان رسیدن حجم باقی مانده، عبادات شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد.
یعنی از این پس:👇
🚫نه یک آیه برابر ختم قرآن
🚫نه نفس هایتان مانند تسبیح
🚫و نه خواب هایتان عبادت محسوب می شود
⛔️تمديد این بسته نیز امکان پذیر نخواهد بود.
🌟 بنابراین از روزهای باقی مانده، کمال استفاده را ببرید
هیچ کس تنها نیست
همراه اول و آخر
🌹خداوند مهربان🌹
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨