eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
940 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل كرده‏ اند كه: روزى حضرت اميرالمومنين علیه السلام ميهمانى را به همراه خود به منزل آورد به حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: در خانه براى مهمان چه دارى؟ عرض كرد يا على فقط يك گرده نان در خانه است كه آن را براى دخترم زينب گذارده ‏ام. حضرت زينب در بستر بود ولى هنوز بيدار بود، تا اين سخن را از مادرش شنيد با اينكه چهار ساله است!  گفت: مادر جان نان را براى مهمان ببريد، جود و سخاى زينب از همان خرد سالگى معلوم است تا چه رسد به روز عاشورا و فدا کردن فرزندانش. حضرت زينب دو فرزند بنام عون و محمد با يك مقدماتى رفتند ميدان و كشته شدند، حضرت امام حسين (عليه السلام) كشته آنها را رو به خيمه آورد. حضرت زينب از خيمه خود بيرون نيامد ولى برعكس هنگامى كه كشته على اكبر ميوه دل امام حسين (عليه السلام) را آوردند از خيمه بيرون آمد روى كشته على اكبر (عليه السلام) چه ناله‏ ها و چه گريه‏ هايى مى ‏كرد، مثل اينكه فرزند خودش است دو نور ديده‏ اش را داده ولى از خيمه بيرون نمى‏ آيد.  📗زندگانى حضرت زينب عليها السلام ص 26 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمال الله با جلال الله چیست؟ ✍ برای اهل بیت و حضرت حق یک جمالی متصور است و یک جلال. فرق این دو چیست؟ مثال به شهر تهران می رسیم و از دور کوه دماوند را نشان می دهند. ما از دور چیزی جز کوه بزرگی که ابر سرش را گرفته و برف است، نمی بینیم که بگوییم. به این جلال و بزرگی و شکوه دماوند می گویند. اما وقتی نزدیک می رویم و از دامنه کوه بالاتر می رویم ، متوجه می شویم که این کوه از دور زیاد قابل درک و فهم نبود، ما از دور رنگ آبی می دیدیم ولی الان نزدیک شدیم دیدیم که چشمه ها و گل ها و پرندگان خوش صدا و هوای تمیز و پروانه های زیبایی وجود دارند که از دور قابل لمس نیستد. 🍁غزل استاد شهریار در مورد حضرت علی ع بهترین نمونه برای فهم جلال و جمال است. 🌾علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه همه را🌾 ✍ ما نه می توانیم وارد همای رحمت شویم و نه سایه ها را درک کنیم . این نوعی دیدن دماوند از دور است و نشان جلال. اما وقتی شعر به این جا می رسد: 🔹برو ای گدای مسکین در خانه علی زن .....🔹 به جمال علی ع می رسیم و زیبایی را درعمل و با جزییات به ما نشان می دهد. درک جلال اهل بیت و خدا از توان عقول ما خارج است. ولی درک جمال ممکن و مقدور است و می توانیم بهره ای از جمال ببریم. ومهم درک جمال اهل بیت و خدا است. که متاسفانه در مجالس ما ، بیشتر به بحث جلال ایمه پرداخته می شود. در حالی که باید به جمال ایمه نزدیک شویم و تفکر ما باید در جمال اهل بیت و خدا باید باشد. 🍀در مورد حضرت حق اگر باران را دقت کنیم جلال خدا را می بینیم اما اگر اندیشه کنیم، برفی که در زنجان می آید، حاصل تلاش ابرو وباد و جزرو مد ماه و نور خورشید است و این باران از هزاران کیلومتر آن طرف تر با پیمودن مسافت طولانی از دریای مدیترانه آمده و اینجا نشسته است، به جمال و زیبایی خدا پی می بریم. 🍁کاش در مجلس اهل بیت آن همه که از جلال اهل بیت می گوییم و احسنت بر زبان می رانیم، کسی هم باشد از جمال اهل بیت و از احادیث معرفتی و اخلاقی آن حضرات بگوید. و بدانیم یکه آب زمانی یخ می بندد که ساکت باشد و در سکون و بی حرکت. اگر حرکت کنیم و دانسته را با عمل ترکیب کنیم، هرگز در وجودمان آثار یخ زدگی دینی پیدا نخواهد شد. و از مومنان واقعی خواهیم بود. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الاغی که شیخی گریاند از شخصیت بزرگی شنیدم كه روزی آیة‏الله‏ شیخ جعفر شوشتری(ره) با جمعی از تجار و مؤمنین، در كاروانسرایی نشسته بودند. مردم مسائل مذهبی را از ایشان می‏پرسیدند و شیخ پاسخ می‏داد. ناگاه دیدند به یك باره حال شیخ دگرگون شده، شروع به گریستن كرد. همه حاضران تعجب كردند كه گریه ایشان برای چیست. سرانجام یك نفر پرسید: آقا گریه شما برای چیست؟ ایشان با دست به گوشه‏ ای اشاره كرد كه در آنجا الاغی بود و تازه بار آن را به زمین گذاشته بود. سپس گفت: این الاغ را ببینید! من او را نگاه می‏كردم؛ دیدم پس از بارگیری به من نگاه می‏كند و با نگاه خود به می‏گوید: ای شیخ! ای عالم و ای انسان! دیدی من چگونه بارم را به سلامت به منزل رساندم، آیا تو هم بار خویش را، یعنی بار امانت را سالم به منزل رسانیدی؟ گریه‏ ام برای این است كه یك حیوان چگونه می‏تواند با سربلندی بارش را به منزل برساند؛ اما من كه انسان هستم، نتوانم و در نتیجه، پیش مولایم سرشكسته هستم. 📙برگرفته از کتاب اخلاق اسلامی، امینیان . 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 هنگامی علاقه ‌ی‌همسرت را نسبت به خود بیشتر می کنی که بپذیری شادی و مشکلات او، شادی و مشکلات تو هم هست. اگر زندگیت را دوست داری به او سرکوفت نزن. دروغ گفتن به همسر می تواند مانند گام برداشتن در میدان مین، شخصیت و اعتبار تو را متلاشی کند. از اعتماد، محبت و مهربانی او سوء استفاده نکن. به همسرت نشان بده که به خاطر او حاضری نظر و تصمیمت را عوض کنی. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 ماجرای کربلا پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. هر لحظه او کربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است. هر لحظه، مدینه یادآور حدیث کساء اهل بیت و دوران هجرت زینب و حسین، از سخت ترین دوران عمر اوست. در مدینه قحطی سختی رخ داده است. عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهیه گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود؛ ولی زینب، هر روز او گریه و داغ دل است. مدتی می گذرد که زینب گرفتار تب وصل خانواده اش می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار از کربلاست؛ یعنی پیراهن حسین را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: حسین، حسین، حسین!... لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به به خیر و سعادت ختم گردید. عقیله بنی هاشم ص ۵۷،۵۸ 🍃 🦋🍃 @takhooa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 حضرت امام صادق صلوات الله علیه: در روزگاران پیشین مردی بود که دنیا را از راه حلال طلب کرد و بدان دست نیافت؛ از راه حرام آن را طلب کرد؛ بازهم بدان نرسید. پس شیطان نزد او آمد و گفت: ای مرد! تو دنیا را از راه حلال طلب کردی و به آن دست نیافتی، سپس از راه حرام، طلب کردی و بازهم بدان نرسیدی؛ اینک آیا تو را به کاری راهنمایی کنم که به واسطه ی آن، به دنیا و ثروت بسیار دست یابی و پیروانت فراوان شوند؟ مرد گفت: آری. شیطان گفت: دینی بساز و مردم را به آن فراخوان. او چنین کرد و مردم، دعوتش را پذیرفتند و او را فرمان بردند و از این راه به دنیا و ثروت دست یافت. سپس با خود اندیشید و گفت: من چه کارزشتی کردم؟! دینی دروغین ساختم و مردم را به آن فراخواندم و اکنون راه توبه ای را برای خویش بازنمی بینم، جز آن که نزد هر آن که دعوتش کردم بروم و او را از بدعتم برگردانم. پس نزد کسانی که دعوتش را اجابت کرده بودند می رفت و می گفت: آنچه شما را بدان خواندم باطل است، من آن را بدعت نهادم. امّا پیروانش می گفتند: دروغ می گویی. این دین حق است و تو در دین خود، شک کرده ای پس از آن برگشته ای! چون چنین دید، زنجیری برگرفت و یک سر آن را به جایی کوبید و سر دیگرش را به گردن خود بست و گفت: آن را بازنمی کنم تا این که خداوند، توبه ام را بپذیرد. پس خداوند به پیامبری از پیامبران وحی فرمود که به فلانی بگو: به عزت و جلالم سوگند! اگر مرا چندان بخوانی که بند بند بدنت از هم بگسلد و جدا شود، دعایت را مستجاب نخواهم کرد؛ مگر این که کسانی را هم که با بدعت تو از دنیا رفته اند، برگردانی (زنده کنی) تا از آن دست بردارند. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 572 📚الوافي، ج‏5، ص: 847 📚وسائل الشیعه ج16 ص54 ح20963 📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏2، ص: 297 📚علل الشرایع ج2 ص 492 ح2 📚 ثواب الأعمال، ص: 257 🍃 🦋🍃 @takhooda