abdolrezahelali-@yaa_hossein.mp3
14.99M
🎵کبوترم هوایی شدم
🎤🎤 هلالی و حامد زمانی
🌺 موسیقی مناسبتی میلاد #امام_رضا #صلوات الله علیه #دهه_کرامت
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
امام مهربان.mp3
4.13M
#تلنگری 💌
#استاد_شجاعی
رفت دمِ درِ حــرم ..:
آقا گرهی افتاده به کارم!
یا بازش میکنی... یا دیگه برنمی گردم!
رفت و .....
#امام_رضا علیه السلام
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
#داستانک_معنوی
🕌ماجرای کتیبه شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا(ع)
🔸 #شیخ_بهایی (قدس سره) عالم بزرگ شیعی و مجتهد عصر صفوی، طراح و معمار حرم مطهر #امام_رضا(ع) است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش میآید. شیخ سفارشهای لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سردر دروازه اصلی حرم. چرا که شیخ در نظر داشته روی آن #کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید.
🔸ولی سفر شیخ به درازا میکشد و هنگامی که از سفر باز می گردد، با تعجب بسیار میبیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سردر اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به #حرم مقدس هستند. 😳 شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میکند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض میکند: «ما خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سردر دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کنیم اما زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را دادهاند.»😊
🔸شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و توضیح میخواهند. تولیت حرم نقل میکند: «چند شب پی در پی امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمیشود و هر کس بخواهد میتواند بیاید».
🔸شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری میشود😭 و به سمت ضریح میرود و ذکر « #یا_ستار_العیوب» بر لبانش جاری میشود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه میکند تا از هوش می رود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میکند: من میخواستم کتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این وصف که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمیتوانند وارد حرم و حریم مقدس حضرت رضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.
آری درب خانه اهلبیت(ع) به روی همه، حتی غیر مسلمانان باز است..
(کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی)
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
#داستانک_معنوی
🕌ماجرای کتیبه شیخ بهایی در ساخت حرم امام رضا(ع)
🔸 #شیخ_بهایی (قدس سره) عالم بزرگ شیعی و مجتهد عصر صفوی، طراح و معمار حرم مطهر #امام_رضا(ع) است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی پیش میآید. شیخ سفارشهای لازم را به معماران و مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سردر دروازه اصلی حرم. چرا که شیخ در نظر داشته روی آن #کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید.
🔸ولی سفر شیخ به درازا میکشد و هنگامی که از سفر باز می گردد، با تعجب بسیار میبیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سردر اصلی تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به #حرم مقدس هستند. 😳 شیخ با دیدن این صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میکند: «چرا منتظر آمدن من نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض میکند: «ما خواستیم صبر کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد. هرچه به او گفتیم که باید شیخ بیاید و خود بر ساخت سردر دروازه نظارت مستقیم داشته باشد، قبول نکردند. وقتی زیاد اصرار کردیم، گفتند: کسی دستور اتمام کار را داده که از شیخ خیلی بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار کردیم و خواستیم صبر کنیم اما زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را دادهاند.»😊
🔸شیخ بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و توضیح میخواهند. تولیت حرم نقل میکند: «چند شب پی در پی امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمیشود و هر کس بخواهد میتواند بیاید».
🔸شیخ با شنیدن این حرف، اشک از چشمانش جاری میشود😭 و به سمت ضریح میرود و ذکر « #یا_ستار_العیوب» بر لبانش جاری میشود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه میکند تا از هوش می رود. پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میکند: من میخواستم کتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این وصف که افرادی که آمادگی لازم را ندارند نمیتوانند وارد حرم و حریم مقدس حضرت رضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند.
آری درب خانه اهلبیت(ع) به روی همه، حتی غیر مسلمانان باز است..
(کتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی)
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
📘#داستانهایبحارالانوار
گزارش کارهای شیعیان به امامان
🔹موسی بن یسار میگوید:
من در خدمت #امام_رضا علیه السلام بودم؛ وارد کوچههای شهر طوس شدیم (شهر مشهد امروز) سر و صدایی شنیدم به طرف آن صدا رفته دیدم جنازه ای است میبرند ناگاه امام علیه السلام از مرکب پیاده شدند و تابوت را گرفتند و از پی آن به راه افتادند.
🔹آنگاه فرمودند:
«ای موسی بن یسار! هر کس جنازه یکی از دوستان ما را تشییع نماید چنان گناهانش میریزد گویا اینکه تازه از مادر به دنیا آمده است و آثار گناه در پرونده او نمی ماند.»
🔹امام همچنان از پی جنازه رفتند تا اینکه او را در کنار قبر گذاشتند.
حضرت جلو رفتند و مردم را از جنازه کنار زدند، تا میت را مشاهده کردند سپس دستشان را روی سینه میت گذاشتند و فرمودند:
«فلانی پسر فلان! تو را به بهشت بشارت میدهم؛ دیگر از این ساعت، ترسی نخواهی داشت.»
🔹عرض کردم:
فدایت شوم این مرد را میشناسید؟! شما که تا کنون به این منطقه قدم نگذاشته اید!
🔹حضرت فرمودند:
«مگر نمی دانی "تعرض علینا اعمال شیعتنا صباحا و مساء"؛ اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما پیشوایان عرضه میشود هرگاه کوتاهی داشته باشند، از پروردگار تقاضا میکنیم از آن چشم پوشی نماید، و هر کار خیری را انجام داده باشند، از خداوند درخواست میکنیم اجر آنها را بدهد.»
📚 بحار،ج ۴۹، ص ۹۸
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔴🔵داستان کوتاه
"کرامت امام رضا در حق دزد"
تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام.
رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار.
"ابراهیم جیب بر کی بود؟!"
از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد!
حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!"
رئیس کاروان با خودش گفت:
خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال!
اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم."
رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده.
بالاخره پیداش کرد!
گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟
(ولی جریان خوابو بهش نگفت)
ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! "
رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم."
فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!"
ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم.
کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن!
اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد!
رئیس گفت:
"ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!"
ابراهیم خندید و گفت:
وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد!
همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت:
"ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟"
چون "حضرت به من فرمودن،"
حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟
ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت:
یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟
از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی روکه قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید."
و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت...
مشهد...
روبروی ایوان طلا...
خیره به گنبد طلا...
#امام_رضا
اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي....
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🟣 گزارش کارهای شیعیان به امامان
موسی بن یسار میگوید: من در خدمت #امام_رضا علیه السلام بودم؛ وارد کوچههای شهر طوس شدیم (شهر مشهد امروز) سر و صدایی شنیدم به طرف آن صدا رفته دیدم جنازه ای است میبرند ناگاه امام علیه السلام از مرکب پیاده شدند و تابوت را گرفتند و از پی آن به راه افتادند.
آنگاه فرمودند: «ای موسی بن یسار! هر کس جنازه یکی از دوستان ما را تشییع نماید چنان گناهانش میریزد گویا اینکه تازه از مادر به دنیا آمده است و آثار گناه در پرونده او نمی ماند.»
امام همچنان از پی جنازه رفتند تا اینکه او را در کنار قبر گذاشتند. حضرت جلو رفتند و مردم را از جنازه کنار زدند، تا میت را مشاهده کردند سپس دستشان را روی سینه میت گذاشتند و فرمودند: «فلانی پسر فلان! تو را به بهشت بشارت میدهم؛ دیگر از این ساعت، ترسی نخواهی داشت.»عرض کردم: فدایت شوم این مرد را میشناسید؟! شما که تا کنون به این منطقه قدم نگذاشته اید!
حضرت علیه السلام فرمودند: «مگر نمی دانی "تعرض علینا اعمال شیعتنا صباحا و مساء"؛ اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما پیشوایان عرضه میشود هرگاه کوتاهی داشته باشند، از پروردگار تقاضا میکنیم از آن چشم پوشی نماید، و هر کار خیری را انجام داده باشند، از خداوند درخواست میکنیم اجر آنها را بدهد.»
📚 بحار،ج 49، ص 98
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨