eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
913 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 تعمیرکار ماشین لباسشویی نشسته بود داشت چای می خورد. سری توی خانه چرخاند و گفت: - آقا این تلویزیون رو رد کن بره! 🌸 نگاه کردم به تلویزیون که کز کرده بود گوشه خانه. قیافه اش مثل دختری بود که به زور می خواستند شوهرش بدهند. گفتم: ما زیاد تلویزیون نگاه نمی کنیم. ازش راضی ام. 🌸 چای را هورت کشید و گفت: ما کارمون اینه. این مدل تلویزیون های ال جی یه قطعه دارن زود خراب میشه. بفروش به یکی. رد کن بره. 🌸گفتم: خب اون بنده خدا که می خره چی؟ اینجور که شما می گید دو روز بعدش خراب میشه. 🌸بلند شد وسایلش را جمع کرد گفت: خب بشه! شما رد کن بره ضرر نکنی. 🌸گفتم: وقتی می دونم خراب میشه چطور به یکی بفروشمش؟ من این کار رو نمی کنم، ترجیح می دم اینجا خراب بشه نه اینکه به کسی بفروشمش. گفت: بابا شما خیلی کارت درسته! . 🌸 توی چشم هایش نگاه کردم. انگار باورش نمی شد که جدی دارم این حرف ها را می زنم. 🌸 با خودم فکر کردم که چقدر منفعت طلبی و کلاهبرداری به یک امر روزمره در زندگی مان تبدیل شده که به نظرش من خیلی کار درست می آمدم! 🍃 🌼🍃 @takhooda 🕊
💧حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد. 💧به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. 💧حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد، گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . 💧همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم پرسید : مرا می شناسی؟ 💧بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید. 💧حاکم گفت: آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟ مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت . 💧حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود دوستت گفت خدایا به حق این باران رحمتت مرا حاکم نیشابور کن 💧و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ 💧یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. 💧حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. 💧فقط می خواستم بدانی که برای خداوند دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. 🌟فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد.... 🌺از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست 🍃 🦋🍃 @takhooda