🌿🌺﷽🌿🌺
... رودخانه زندگے! ...
🦋رفت پیش استاد.
بی تاب بود و ناآروم.
گفت : زندگیم متلاطمه، آشفته ام و نیازمند آرامش.
و اشک پهناے صورتش رو پوشوند.
پےر دانا دستش رو گرفت، ازش خواست تا با هم ڪمے قدم بزنند.
وقتی به رودخونه رسیدند
🍃 برگے رو توے آب انداخت و بهش گفت :
ببےن چجورے خودش رو به جریان آب سپرد، و چجورے داره مسیرش رو طے مے ڪنه.
بعد سنگے رو پرت ڪرد توے آب، سنگ بخاطر وزنش پائین رفت و بے حرڪت سر جاش موند.
🌺🌿استاد مڪثے ڪرد و پرسید :
تو دوست دارے جاے این سنگ بودے و ساڪن، یا جاے اون برگ بودے و در حرڪت؟
✅جوان فڪرے ڪرد و پاسخ داد :
من از سڪون خوشم نمیاد، دوست دارم حرڪت ڪنم و رو به جلو برم.
و جواب شنید ڪه :
🦋زندگی مثل یه رودخونه است.
اگه بخواے ساڪن نباشے، باید خودت رو در جریانش قرار بدے و رو به جلو بری.
موانع و بالا و پائین رفتن ها هم بطور طبیعے در این مسیر وجود دارند.
پس آروم باش.
چرا ڪه تلاطم، یعنے تو در مسیر و در حال حرڪتی.
❤️🌿عزےز دلم
تا حالا فڪر ڪردے ڪه مے شه خودمون رو به رود جارے زندگے بسپریم؟
و همه افت و خیزها و موانع رو در مسیر بپذیریم.
و خدا مے خواد ڪه ما در حرڪتے دائمے و رو به جلو باشیم.
و مے دونے اونوقته ڪه بالا و پائین مے شیم ولے آرومیم.
اونوقته ڪه گاهے جریان تند مے شه و باز هم آرومیم.
اونوقته ڪه ...
پس بیا مثل برگ باشیم توے رود زندگی.
#شاهین_فرهنگ
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
🍃🍃🌺🍃
#هنر_شاد_زیستن
... رودخانه زندگی! ...
رفت پیش استاد.
بی تاب بود و ناآروم.
گفت : زندگیم متلاطمه، آشفته ام و نیازمند آرامش.
و اشک پهنای صورتش رو پوشوند.
پیر دانا دستش رو گرفت، ازش خواست تا با هم کمی قدم بزنند.
وقتی به رودخونه رسیدند، برگی رو توی آب انداخت و بهش گفت :
ببین چجوری خودش رو به جریان آب سپرد، و چجوری داره مسیرش رو طی می کنه.
بعد سنگی رو پرت کرد توی آب، سنگ بخاطر وزنش پائین رفت و بی حرکت سر جاش موند.
استاد مکثی کرد و پرسید :
تو دوست داری جای این سنگ بودی و ساکن، یا جای اون برگ بودی و در حرکت؟
جوان فکری کرد و پاسخ داد :
من از سکون خوشم نمیاد، دوست دارم حرکت کنم و رو به جلو برم.
و جواب شنید که :
زندگی مثل یه رودخونه است.
اگه بخوای ساکن نباشی، باید خودت رو در جریانش قرار بدی و رو به جلو بری.
موانع و بالا و پائین رفتن ها هم بطور طبیعی در این مسیر وجود دارند.
پس آروم باش.
چرا که تلاطم، یعنی تو در مسیر و در حال حرکتی.
عزیز دلم
تا حالا فکر کردی که می شه خودمون رو به دست توانا و چشمان بینای خداوند بسپریم؟
و همه افت و خیزها و موانع رو در مسیر بپذیریم.
و خدا می خواد که ما در حرکتی دائمی و رو به جلو باشیم.
و می دونی اونوقته که بالا و پائین می شیم ولی آرومیم.
اونوقته که گاهی جریان تند می شه و باز هم آرومیم.❤️🍃
#شاهین_فرهنگ
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🍃🍃🌺🍃
#هنر_شاد_زیستن
... رودخانه زندگی! ...
رفت پیش استاد.
بی تاب بود و ناآروم.
گفت : زندگیم متلاطمه، آشفته ام و نیازمند آرامش.
و اشک پهنای صورتش رو پوشوند.
پیر دانا دستش رو گرفت، ازش خواست تا با هم کمی قدم بزنند.
وقتی به رودخونه رسیدند، برگی رو توی آب انداخت و بهش گفت :
ببین چجوری خودش رو به جریان آب سپرد، و چجوری داره مسیرش رو طی می کنه.
بعد سنگی رو پرت کرد توی آب، سنگ بخاطر وزنش پائین رفت و بی حرکت سر جاش موند.
استاد مکثی کرد و پرسید :
تو دوست داری جای این سنگ بودی و ساکن، یا جای اون برگ بودی و در حرکت؟
جوان فکری کرد و پاسخ داد :
من از سکون خوشم نمیاد، دوست دارم حرکت کنم و رو به جلو برم.
و جواب شنید که :
زندگی مثل یه رودخونه است.
اگه بخوای ساکن نباشی، باید خودت رو در جریانش قرار بدی و رو به جلو بری.
موانع و بالا و پائین رفتن ها هم بطور طبیعی در این مسیر وجود دارند.
پس آروم باش.
چرا که تلاطم، یعنی تو در مسیر و در حال حرکتی.
عزیز دلم
تا حالا فکر کردی که می شه خودمون رو به دست توانا و چشمان بینای خداوند بسپریم؟
و همه افت و خیزها و موانع رو در مسیر بپذیریم.
و خدا می خواد که ما در حرکتی دائمی و رو به جلو باشیم.
و می دونی اونوقته که بالا و پائین می شیم ولی آرومیم.
اونوقته که گاهی جریان تند می شه و باز هم آرومیم.❤️🍃
#شاهین_فرهنگ
🍃
🦋🍃 @takhkoda ✨