🌸 احادیث تکان دهنده آخرالزمان 🌸
🌷 ️حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم) می فرمود:
🌺 روزگاری خواهد آمد که #دین خدا تکه تکه خواهد شد.
مومن در نزد مردم #حقیر و #بی.مقدار می شود و #فاسق پیش آنها محترم و ارجمند باشد،
کودکانشان گستاخ و بی ادب و زنانشان بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت است.
در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد.
اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند.
موقعی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان #دل.های #شیاطین باشد،
🌸 از منکرات اجتناب نکنند،
🌸 پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند.
🌸 اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و چون از آنها غایب باشی #غیبتت کنند.
افراد بد بر آنان مسلط شود، نیکانشان #دعا کنند ولی اجابت نشود.
🌷 رسول خدا فرمود:
🌺 زمانی بر مردم بیاید که
🌸 شکم هاشان خدایان آنها شود و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود
کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند
🌸 ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی از جهت هدایت خراب شود.
👈 به چهار بلا مبتلا شوند
#نخست : تجاوز به ناموسشان
#دوم : هتک حرمت
#سوم : خشکسالی
#چهارم : ظلم و ستم از جانب حاکمان و قاضیان
اصحاب گفتند :یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند‼️
پیامبر فرمود:
آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند.
روزگاری بیاید که مردم شان از علما بگریزند.
#نخست برکت از مالشان بگیرد
#دوم #ستمگران بر آنها #مسلط.شوند.
#سوم آنکه بی ایمان از دنیا بروند.
🌸 برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند.
🌸 بازرگانان و کاسبان شان #رباخوار و فریبکار
🌸 زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند.
🌸 در آن هنگام #اشرار بر آنها #چیره.گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد.
بر شما باد که دینداری کنید.
📚بحارالانوار جلد52 ص 190، بحار الانوار ج 77ص369
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
🌺🌷🌹
کپی با ذکر صلوات
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
🍃
❤️🍃 @takhooda
🗿 داستان مهیّج گرویدن جادوگر آفریقایی به دین مبین اسلام
▫️بامالو کانتریو نام مستعار جادوگر و ساحر آفریقایی اهل یکی از کشورهای واقع در منطقه غرب آفریقا است. وی به دنبال شغل آبا و اجدادی خود از کودکی تا سن پنجاه سالگی از راه رمالی و سحر و جادو گذران زندگی میکرده که پس از گذشت نیم قرن از عمرش به یکباره لطف الهی شامل حالش شده و به دین مبین اسلام و مکتب حق اهل بیت (ع) میگراید.
این گفتگو توسط #خبرگزاری_حوزه ابتدا به زبان محلی (لینگالا) تهیه شده و سپس به فرانسوی و در نهایت به زبان فارسی بازگردانده شده است.🔻
🔹...پدرم یکی از خبرهترین و در عین حال گمنامترین رمالان و ساحران آفریقا در زمان خود بود که فقط افرادی خاص و سران دولتی و حکومتی آن هم با چند واسطه موفق به ملاقات و دیدار وی میشدند و شاید این نکته برای شما و مخاطبانتان جالب باشد که از سن ده سالگی تا زمان مرگ هیچ کس نتوانسته بود چهره پدر را ببیند؛ او همیشه چهره خود را با شالی سفید میپوشاند و باور داشت که کشف حجاب از صورتش موجب کاهش انرژی ها ماورائی وی میشود.
🔹...روزی حیوانی وحشی از پنجره باز محل نگهداری خدایمان وارد اتاق شد و به محض ورود با خدای خدایان برخورد کرد و آن را بر روی زمین انداخت که موجب شکستن و چند تکه شده آن شد. همانجا بود که در ذهنم این سوال پیش آمد: چگونه خدایی به این عظمت که تمامی مقدرات ما را رقم میزند و ما را از ارزاق و نعمتها بی نیاز ساخته نتوانست در مقابل حیوانی وحشی از خود دفاع کند؟ اما به دلیل ترس از پدر هیچگاه این سوال را بر زبان نیاوردم.
🔹 ...متوجه شدیم بت جدیدی که قرار است آن را پرستش کنیم در همان اتاق خاص در بین زمین و هوا معلق است و هیچ تکیه گاهی ندارد که هرچه سرّ این موضوع را از پدر خواستیم پاسخ نگفت. بعدها و در آستانه مرگ پدر متوجه شدم که وی به یکی از #شیاطین تحت امر خود دستور داده تا از خدای خانوادگی ما به صورت تمام وقت محافظت کند.
پدرم عاقبت بسیار ناخوشایندی داشت و مرگ سختی را چشید و حتی پس مرگ هیچکس هرگز نتوانست جسد او را پیدا کند.
🔹در سن سی و پنج سالگی به حدی توانمند شده بودم که بسیاری از شخصیتهای سیاسی و افراد با نفوذ مملکتی به نزد من آمده و برای حل مشکلات خود از من کمک میخواستند.
🔹... یک شب تابستانی در عالم رویا زیر یک درخت سرسبز مردی را دیدم با لباسی بلند و سفید و شالی همرنگ آن لباس که بر دور سرش پیچیده بود و پشت به من ایستاده و زیر لب گویی با کسی مناجات میکرد. چند قدمی که نزدیک تر شدم دیدم آن #مرد_سفیدپوش کمربندی بر کمر خود دارد که روی آن سیزده نگین درشت و درخشنده چشم نوازی میکند که دو نگین اول به رنگ سبز، ده تای بعدی نقره ای و آخرین نگین به رنگ طلایی بسیار خاصی بود که چشم مرا به خود خیر کرد.
🔹چند روز بعد در خانه اقوام نشسته بودم و کاری برای انجام نداشتم برای گذران وقت از یکی از پسران قوم خویشمان خواستم بیاید و چون به زبان فرانسه مسلط بود کتاب را برایش آوردم تا چند صفحه ای برایم بخواند و ترجمه کند. او نیز همین کار را کرد از روی جلد شروع به خواندن کرد:
«راه های رسیدن به کمال»، (سید مجتبی #موسوی_لاری).
🔹پس از حدود یک سال زندگی در کشور نیجریه به کمک آن دوست مسلمان شده و به مکتب اهل بیت (ع) گرویدم و در مورد تغییر نام خود نیز باید بگویم آن را نیز دوستم برایم برگزید، زیرا روزی از وی پرسیدم به کسی که بسیار مشتاق امام عصر خود و ظهور وی باشد در لغت عربی چه گفته میشود؟ وی نیز در جواب گفت: #منتظرالمهدی که این نام بسیار بر قلب من تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتم تا آن نام را برای زندگی در نیم قرن دوم عمرم برگزینم.
#اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🤲
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
🗿 داستان مهیّج گرویدن جادوگر آفریقایی به دین مبین اسلام
▫️بامالو کانتریو نام مستعار جادوگر و ساحر آفریقایی اهل یکی از کشورهای واقع در منطقه غرب آفریقا است. وی به دنبال شغل آبا و اجدادی خود از کودکی تا سن پنجاه سالگی از راه رمالی و سحر و جادو گذران زندگی میکرده که پس از گذشت نیم قرن از عمرش به یکباره لطف الهی شامل حالش شده و به دین مبین اسلام و مکتب حق اهل بیت (ع) میگراید.
این گفتگو توسط #خبرگزاری_حوزه ابتدا به زبان محلی (لینگالا) تهیه شده و سپس به فرانسوی و در نهایت به زبان فارسی بازگردانده شده است.🔻
🔹...پدرم یکی از خبرهترین و در عین حال گمنامترین رمالان و ساحران آفریقا در زمان خود بود که فقط افرادی خاص و سران دولتی و حکومتی آن هم با چند واسطه موفق به ملاقات و دیدار وی میشدند و شاید این نکته برای شما و مخاطبانتان جالب باشد که از سن ده سالگی تا زمان مرگ هیچ کس نتوانسته بود چهره پدر را ببیند؛ او همیشه چهره خود را با شالی سفید میپوشاند و باور داشت که کشف حجاب از صورتش موجب کاهش انرژی ها ماورائی وی میشود.
🔹...روزی حیوانی وحشی از پنجره باز محل نگهداری خدایمان وارد اتاق شد و به محض ورود با خدای خدایان برخورد کرد و آن را بر روی زمین انداخت که موجب شکستن و چند تکه شده آن شد. همانجا بود که در ذهنم این سوال پیش آمد: چگونه خدایی به این عظمت که تمامی مقدرات ما را رقم میزند و ما را از ارزاق و نعمتها بی نیاز ساخته نتوانست در مقابل حیوانی وحشی از خود دفاع کند؟ اما به دلیل ترس از پدر هیچگاه این سوال را بر زبان نیاوردم.
🔹 ...متوجه شدیم بت جدیدی که قرار است آن را پرستش کنیم در همان اتاق خاص در بین زمین و هوا معلق است و هیچ تکیه گاهی ندارد که هرچه سرّ این موضوع را از پدر خواستیم پاسخ نگفت. بعدها و در آستانه مرگ پدر متوجه شدم که وی به یکی از #شیاطین تحت امر خود دستور داده تا از خدای خانوادگی ما به صورت تمام وقت محافظت کند.
پدرم عاقبت بسیار ناخوشایندی داشت و مرگ سختی را چشید و حتی پس مرگ هیچکس هرگز نتوانست جسد او را پیدا کند.
🔹در سن سی و پنج سالگی به حدی توانمند شده بودم که بسیاری از شخصیتهای سیاسی و افراد با نفوذ مملکتی به نزد من آمده و برای حل مشکلات خود از من کمک میخواستند.
🔹... یک شب تابستانی در عالم رویا زیر یک درخت سرسبز مردی را دیدم با لباسی بلند و سفید و شالی همرنگ آن لباس که بر دور سرش پیچیده بود و پشت به من ایستاده و زیر لب گویی با کسی مناجات میکرد. چند قدمی که نزدیک تر شدم دیدم آن #مرد_سفیدپوش کمربندی بر کمر خود دارد که روی آن سیزده نگین درشت و درخشنده چشم نوازی میکند که دو نگین اول به رنگ سبز، ده تای بعدی نقره ای و آخرین نگین به رنگ طلایی بسیار خاصی بود که چشم مرا به خود خیر کرد.
🔹چند روز بعد در خانه اقوام نشسته بودم و کاری برای انجام نداشتم برای گذران وقت از یکی از پسران قوم خویشمان خواستم بیاید و چون به زبان فرانسه مسلط بود کتاب را برایش آوردم تا چند صفحه ای برایم بخواند و ترجمه کند. او نیز همین کار را کرد از روی جلد شروع به خواندن کرد:
«راه های رسیدن به کمال»، (سید مجتبی #موسوی_لاری).
🔹پس از حدود یک سال زندگی در کشور نیجریه به کمک آن دوست مسلمان شده و به مکتب اهل بیت (ع) گرویدم و در مورد تغییر نام خود نیز باید بگویم آن را نیز دوستم برایم برگزید، زیرا روزی از وی پرسیدم به کسی که بسیار مشتاق امام عصر خود و ظهور وی باشد در لغت عربی چه گفته میشود؟ وی نیز در جواب گفت: #منتظرالمهدی که این نام بسیار بر قلب من تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتم تا آن نام را برای زندگی در نیم قرن دوم عمرم برگزینم.
#اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🤲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨