🌸🍃🌸🍃
#فضیل بن عیاض در ابتدای زندگی خود یکی از راهزنان مشهور بود. او مدتی از عمر خود را به این کار گذرانید و در سرقت شهرت یافت. کم کم در قلبش عشق و محبت دختری پیدا شد، شبی خیال داشت خود را به آن دختر برساند، از دیواری که بین او و معشوقه اش بود بالا رفت، در این هنگام صدای شخصی را شنید که این آیه را تلاوت میکرد: (و ألم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله) ؛ آیا آن هنگام نرسیده است که مؤمنان خشوع پیدا کنند و در مقابل ذکر خدا قلب هایشان خاضع شود. فضیل از نیمه راه فرود آمد و این آیه چنان در قلب او اثر گذاشت که زندگی اش را دگرگون کرد. با کمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا! چرا نزدیک شده و هنگام خشوع رسیده است. فضیل از صمیم قلب به سوی خدا بازگشت. آن شب را به خرابهای پناه برد، در همان خرابه عده ای با هم صحبت میکردند، آنها مسافرانی بودند که در فکر کوچ و حرکت بودند، به یکدیگر میگفتند: چگونه از شر فضیل خلاص شویم؟ قطعا در این موقع شب بر سر راه ما کمین کرده تا دستبرد بزند. او از شنیدن گفت و گوی کاروانیان بیشتر متأثر شد که چقدر من بدبختم، پیوسته خاطر آسودهی خانوادههایی را به تشویش انداخته، آنها را نگران میکنم. آن گاه خود را به کاروانیان معرفی کرد و گفت: آسوده باشید، دیگر کاروانی از دست من ناراحت نخواهد شد.
#پند تاریخ ۴/ ۲۳۳ - ۲۳۴؛ به نقل از: روضات الجنات (لفظ فضیل).
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨