آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_دهم #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود ناراحت نباش، ما بايد براى روزگارى كه امام زم
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_یازدهم
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
نماز جماعت برپا مى شود، من و تو، پشت سر خليفه نماز مى خوانيم.
اين نماز براى اين است كه جانمان در امان باشد و كسى به ما شك نكند
به سجده مى روم، از خدا مى خواهم يك آشنا در اين شهر پيدا كنيم تا بتوانيم چند روزى در اين شهر بمانيم
به طرف درِ مسجد حركت مى كنيم. همين كه از مسجد بيرون مى رويم، پيرمردى به سوى ما مى آيد. به دلم افتاده كه او از شيعيان است.
او فهميده است كه ما در اين شهر غريب هستيم.
از ما دعوت مى كند و ما را به
خانه میبرد
خيلى زود همه چيز روشن مى شود
حدس من درست بود. او از شيعيان امام عسكرى(ع) است. نام او بِشر انصارى است.
به هر حال ما مى توانيم چند روزى در اين شهر بمانيم.
تو رو به او مى كنى و مى گويى:
چگونه مى شود به خانه امام برويم؟ من مى خواهم آن حضرت را ببينم.
اين كار بسيار خطرناكى است، پسرم!
من همه خطرات آن را به جان مى خرم.
عزيزم! با رفتن ما به خانه امام عسكرى(ع) براى آن حضرت دردسر درست مى شود.
چند مدّت پيش عدّه اى از شيعيان به خانه امام رفتند، وقتى خبر به خليفه رسيد امام را براى مدّتى زندانى كرد. آيا حاضر هستى براى امام مشكلى پيش بيايد؟!
و تو به فكر فرو مى روى. تو هرگز حاضر نيستى كه به خاطر رسيدن به آرزويت، مشكلى براى امام پيش بيايد.
خورشید طلوع می کند ، شهر سامرا زیر نور آفتاب می درخشد می دانم که این شهر زیبا دیگر برای تو جلوه ای ندارد ، دلت گرفته است.
طوری نگاهم می کنی که گویی پشیمان هستی همسفرم شده ای...
#ادامه_دارد.
🍃
🌺🍃 @takhooda ✨