☘آیت الله کوهستانی (۶):
از دیگرویژگی های آن عالم وارسته حق شناسی و رعایت "ادب" اسلامی در برابر کسانی بود که به گونه ای حقی برعهده او داشتند. اگرنزد استادی درس خوانده بود همیشه از وی به نیکی یاد می کرد. وی مقداری ازکتاب معالم الاصول یاکتاب دیگری را نزد حضرت آیت الله شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی فراگرفته بود، ازاین رو احترام ویژه ای را برای ایشان قایل بود و همواره از ایشان به عنوان ((جناب فاضل)) یاد می نمود.
🌹🌹احترام به مادر🌹🌹
✨آیت الله کوهستانی سفارش اسلام را در مورد احترام به پدر و مادر زندگی عملی اش به خوبی عمل می نمود. وی نهایت "احترام و ادب" را درباره مادر مراعات می کرد از هرگونه حرکتی که موجب آزرده شدن خاطر مادر می گشت پرهیز می نمود و مثل عبد درمقابل مولا از مادر اطاعت می کرد.
⚡️⚡️⚡️
هرشب پس از نماز مغرب و عشا نزد مادرش می رسید و از وی احوال پرسی و دلجویی می کرد همیشه او را "ننه جان" خطاب می نمود و ذره ای صدایش را دربرابرش بلند نمی ساخت.
معظم له می فرمود: گاهی از اوقات مادرم عصبانی می شد و از روی عصبانیت حرف تندی می زد، من به پاس احترام وی زود محیط منزل را ترک می کردم نکند در مقابل ایشان موضع گیری کنم و احترامش را نگه ندارم.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
💠سلامتی و تعجیل در امر فرج امام زمان صلوات💠
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_6.mp3
16.5M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه ششم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
#طنز
😂😂😂😂😂😂😂
پیرمردی با چهرهای زیبا و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.
پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!!!
مرد زرگر قهقههای زد وبا کمال ناباوری گفت: درست است که چهرهای دلربا دارید اما هرگز گمان نمی کنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد!
درهمین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.
مرد زرگر از آنها خواست که تا اوحساب کتاب می کند، در مغازه بنشینند.
باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در کنار شیخ نشست. با تعجب از آن خانم سوال کرد: که چرا در کنار شیخ نشستی؟
خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوب است؟ ازچه سخن میگوئی؟ اینجا کسی نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره طلا را به ما می دهی یانه؟
مرد طلافروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را گرفت و زوج جوان مغازه را ترک کردند.
شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود.
دوباره مرد و زن دیگری نیز وارد شدند و همان قصه تکرار شد!!!
شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمی خواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود.
زرگر باحالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به قصد تبرک به صورت مالید و نقش بر زمین شد.
شیخ دروغین و دوستانش هرچه پول وطلا بود، برداشته و مغازه را جارو زدند!
بعد از ۴سال همان شیخ دروغین با غل و زنجیر، همراه پلیس وارد مغازه شد
افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت بازگو کردند.
افسر پلیس گفت: برای اطمینان بیشتر باید دقیقا صحنه جرم را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و دوباره نقش بر زمین شد و اینبار شیخ و پلیس دروغین و دوستانش، دوباره مغازه را جارو زدند!
نتیجه: مراقب باشید دولت سوم روحانی توسط شیخ زرگر و رفقا تشکیل نشود.
👌دوستان انتخابات نزدیک است، پس مراقب مغازه زرگری و رأی طلائی خودتان باشید و به افرادی رأی بدهید که کارنامه درخشانی از خود نشان داده اند.
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
و از همه مهمتر مواظب عمل صالح خودتون باشید🤭😂
#طنز_تلخ_سیاسی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
☘آیت الله کوهستانی (۷):
💥آقای سید قاسم شجاعی نقل می کنند:
ایام حج بود به عنوان روحانی کاروان به حج مشرف شدم. دکتری داشتیم به نام دکتر طهماسبی، به ایشان گفتم من قبلا می خواستم نزد آقای کوهستانی بروم ولی نشد. اوگفت من دکترشان هستم.گفتم: چقدر خوب شده اینجا عهد کن رسیدیم ایران مرا خدمت ایشان ببر.او گفت: وقتی آمدم ایشان سخت بیمار بود فشار خونشان بالا بود. همچینین اسید اوریک ایشان. من خیلی نگرانشان بودم.
⚡️⚡️⚡️
تا اینکه از مکه به عرفات امدیم. در عرفات دعای عرفه را آهسته می خواندم و به مضامین توجه می کردم. به این جمله رسیدم "عمیت عین لاتراک"، دلم شکست و قطره اشکی جاری شد، در آن حالت گفتم: خدایا من چیزی ندارم ولی می دانم سیادت دارم این را اینجا خرج می کنم، تو را به حق اباء و اجداد ما این بنده-ایت الله کوهستانی-را شفا بده.
⚡️⚡️⚡️
آمدم ایران دیدار آیت الله کوهستانی میسر نشد. رفتم مشهد،ساعت یازده و نیم شب در دارالسیادة، دیدم زیر بغل پیر مردی را گرفته و می اورند پرسیدم:ایشان کیست؟گفتند:آقای کوهستانی،من ایشان را ندیده بودم.سلام کردم و خم شدم دست ایشان را بوسیدم همینکه خم شدم دست روی شانه ی راستم گذاشت وگفت:((شجاعی، خدا عاقبتت را بخیر کند،دعای عرفاتت به ما رسید))!!
⚡️⚡️⚡️
من تمام بدنم عرق کرد، همان جا نشستم همسرم گفت: چه شده؟! گفتم:هیچ، بگذار قدری بنشینم، حدود نیم ساعت نشستم. خدا شاهد است در عرفات کسی کنار من نبود من آهسته در حالی که قطره ی اشکی روی کتابم چکید، ایشان را دعا کردم و ایشان در حرم حضرت رضا علیه السلام به من گفت: دعای عرفاتت به من رسید!!!
📗کیمیای محبت ص ۹۸
#شرح_حال_اولیاء_خدا
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
قبل از هر کاری،اندکی به این آیه قرآن فکر کنیم.
#خوبی_کردن
#بدی_کردن
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا
اسرا ۷
اگر خوبی کنید به خودتان خوبی کردید و اگر بدی کردید پس به خودتان بدی کردید.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
21.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی بسیار زیبا از والیبال بازی کردن سرداردلها ❤❤
روحش شاد یادش گرامی باد🌷🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊