eitaa logo
یک طلبه معلم ( مهدی جلالیان )
1.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
891 ویدیو
5 فایل
یک طلبه معلم معمولی... ارتباط با ادمین @mahdijalalian ۰۹۱۵۵۰۸۵۱۹۰
مشاهده در ایتا
دانلود
به امام رضا ع متوسل شد؛ حضرت معصومه س خبرش رو دادند... آیت الله خرازی می‌گوید: من از آیت اللَّه آقای پرسیدم: شما کراماتی که از دیده یا شنیده‌اید، نقل فرمایید. فرمود: اما آنچه را خودم دیده‌ام نمی‌توانم نقل کنم، امّا در مورد دیگران، دو نفر از معاودین عراقی که از حال هم اطّلاع نداشتند، گفتند: در جبین یکی از آنان درآمد، به طوری که دکتر گفته بود عمل آن است، به حضرت رضاعلیه السلام متوسّل می‌شود، دیگری بدون این‌که از جریان توسّل او خبر داشته باشد ‌علیها السلام را درخواب می‌بیند، می‌فرماید: غدّه فلانی خوب شد. و از خواب بیدار می‌شود و مطّلع می‌گردد که غدّه او خوب شده است. منبع: کتاب روزنه هایی از عالم غیب @takhteh_siah
Untitled Session 12 192_mixdown.mp3
3.65M
🔹حکایت عالمی که به نیت رفع حق الناس مجهولش به زیارت امام رفت... 🔹این بد اگه کرده بدی...تو که خوبی بلدی...حسین جان 🎤:جلالیان @mahdijalalian
وقتی آب ، کار پیراهن یوسف می‌کند... مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند: در سال 1402 به مشهد مشرّف شدم. در این سفر آقای سلیمانی که شخص موثّقی است، داستانی از اعجاز حضرت رضاعلیه السلام بدین صورت نقل کرد: کارگری از اهالی قائم‌شهر در حالی که یک بود، با پدرش برای شفای چشمش به مشهد آمده بود. در عالم خواب حضرت رضاعلیه السلام را دید که به او فرمودند: برو پیش سلیمانی و از او بگیر! وی از خواب بیدار شده نزد این‌جانب آمد، خواب را نقل کرد و از من تقاضای قطره چشم نمود. با خود گفتم: من که دکتر نیستم و قطره ندارم. عاقبت به ذهنم آمد که روی ضریح مطهّر، گاهی گل‌های تازه‌ای را در می‌گذارند که برای حفظ تازگی آن‌ها، مقداری در آن گلدان‌ها آب می‌ریزند. من مقداری از آب گلدان‌ها را نزد خویش داشتم، با خود گفتم: خوب است از آب آن گلدان‌ها، قطراتی را به وی بدهم تا به وسیله آن استشفا کند، لذا قدری‌از آب آن گلدان‌ها به او دادم، او آب را گرفت و به سوی حرم شتافت. در حرم به قصد استشفا مقداری از آن آب را در چشم کور خویش می‌ریزد، به ناگاه چشم او می‌یابد. در این هنگام دیدم در حرم مطهّر سر و صدای عجیبی برخاست. با جستجو دریافتم کارگر مذکور شفا یافته است. من برای اطمینان از نابینا بودن چشم او و شفا یافتنش به واسطه قطرات آب گلدان‌های ضریح، به قائم‌شهر تلفن کردم و وضع او را از کارخانه‌ای که در آن‌جا کار می‌کرد پرسیدم، صاحب کارخانه که خیال می‌کرد من این پرسش را برای ازدواج از او می‌کنم، بدون معطّلی گفت: بله، جوان متدینی است، ولی از یک چشم نابیناست. برنامه روزنه هایی از عالم غیب (اثر ایت الله سید محسن خرازی ) را از بازار دریافت کنید... @mahdijalalian
به امام رضا ع متوسل شد؛ حضرت معصومه س خبرش رو دادند... آیت الله خرازی می‌گوید: من از آیت اللَّه آقای پرسیدم: شما کراماتی که از دیده یا شنیده‌اید، نقل فرمایید. فرمود: اما آنچه را خودم دیده‌ام نمی‌توانم نقل کنم، امّا در مورد دیگران، دو نفر از معاودین عراقی که از حال هم اطّلاع نداشتند، گفتند: در جبین یکی از آنان درآمد، به طوری که دکتر گفته بود عمل آن است، به حضرت رضاعلیه السلام متوسّل می‌شود، دیگری بدون این‌که از جریان توسّل او خبر داشته باشد ‌علیها السلام را درخواب می‌بیند، می‌فرماید: غدّه فلانی خوب شد. و از خواب بیدار می‌شود و مطّلع می‌گردد که غدّه او خوب شده است. منبع: کتاب روزنه هایی از عالم غیب @takhteh_siah
✅:تاثیر تحمل برای خدا...👌 یک روز در حرم شريف  عليه السلام❤️ براى گشايش و فرج متوسل شدم. پس از آن به وضو خانه ى صحن رفتم. سيد را ديدم كه با مى گويد: چه كسى اينجاست؟ هر كس هستى، آفتابه ام را آب كن. من آفتابه را براى او آب كردم. بعد گفت: تو كى هستى؟ گفتم: چه كارى دارى؟ گفت: دست مرا بگير مى خواهم بيرون بروم. دستش را گرفتم، در بين راه دائما غرغر مى كرد. گاهى مى گفت: يواش. و گاهى با تندى مى گفت: حواست را جمع كن و حتى كلماتى مانند: اه! تو هم آدمى! چه كار مى كنى!... به كار مى برد. نزديك بود😠عصبانى شوم، ولى تحمل كردم. گويى كسى مرا كنترل مى كرد. تا اينكه بيرون رفتيم و او پى در پى مى گفت: درست! مثل آدم! گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ با تندى گفت: مرا به صحن ببر. آهسته آهسته او را به صحن رساندم. گفتم: ديگر چه كارى دارى؟ گفت: مرا به ببر تا آب بخورم. آنجا شلوغ بود و بايد از او هم مى كردم كه پايش نلغزد و به زمين نخورد. و اينها براى آدم بى حوصله اى مثل بنده بسيار دشوار بود، به خصوص اينكه او با تندى - مانند كسى كه به غلامش امر مى كند - به من دستور مى داد، ولى در آن موقع چنان نرم و بردبار شده بودم و با تواضع او را كمك مى كردم كه براى خودم نيز تعجب آور بود. پس از اينكه آب نوشيد، گفتم: حالا چه كنم؟ گفت: مرا به بَست پايين ببر. همين كه مقابل رسيديم يك دفعه حالش عوض شده و با نرمى گفت: جوان! تو كيستى؟ هر كه هستى بدان كه ، پيغمبر ديد، امام رضا هم ديد! اين كلمات كه از اخلاق و رفتار شخصى او انتظار نمى رفت، مرا 😭منقلب ساخت. گويا ديگرى با من سخن مى گفت. رحمت عجيبى مرا فرا گرفت و اشك از چشمانم سرازير گرديد.😭😭 خداى متعال اسباب اين عمل را فراهم نمود، توفيق انجام آن را نيز عطا كرد، آنگاه از رحمت خاص خويش ما را بهره مند ساخت... 📖سفینه الصادقین شرح زندگانی آیت الله یعقوبی قائنی ره تخته سیاه: کانال یک طلبه معلم معمولی 🆔@Takhteh_siah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺اشکهای مهران غفوریان به عشق امام رضا علیه السلام ❤️❤️ قبلا یه عکس ازش گذاشتم که رفته حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و گفته هر چی داریم از دخت موسی بن جعفره... الانم که اینجور... رفتی تو دل ما آقا مهران... پ.ن: باز الان راه نیوفتی پیام بدی که فلان کارش و فلان رفتارش و فلان فیلمش،و فلان ... منم خیلی انتقاد به خیلی کسا بابت خیلی کارا دارم ولی اصل دین محبته اهلبیته ... محب لمن احبکم... @Takhteh_siah
❤️ در معطل شدن دست رساندن به ضریح برکتی هست که در سجده طولانی نیست. پ.ن:صرفا نقل شعر کردم‌ نه بیان عقیده... @Takhteh_siah
fa-jaleb-keramat07-e-reza-v-khorasani-dastan-sh-habibollah-golpaygani_4.mp3
3.64M
🎙: داستانِ دستانِ شفا بخشِ شیخ حبیب الله گلپایگانی از زبان آیت الله وحید خراسانی (بدون واسطه)...زیارت ۴۰ ساله. ( بنظرم این صوت مال حدود سی سال پیشه) پ.ن۱:این داستان‌ها رو باید دست اول گوش داد،چون در نقل‌های بعدی ممکنه کم‌ و زیاد بشه. پ.ن۲:نمیدونستم آيت‌الله وحید زیر نظر شیخ حبیب الله هم بودن پ.ن۳: دلتنگم‌برا امثال شیخ حبیب الله‌ها... @Takhteh_siah
وقتی آب ، کار پیراهن یوسف می‌کند... مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند: در سال 1402 به مشهد مشرّف شدم. در این سفر آقای سلیمانی که شخص موثّقی است، داستانی از اعجاز حضرت رضاعلیه السلام بدین صورت نقل کرد: کارگری از اهالی قائم‌شهر در حالی که یک بود، با پدرش برای شفای چشمش به مشهد آمده بود. در عالم خواب حضرت رضاعلیه السلام را دید که به او فرمودند: برو پیش سلیمانی و از او بگیر! وی از خواب بیدار شده نزد این‌جانب آمد، خواب را نقل کرد و از من تقاضای قطره چشم نمود. با خود گفتم: من که دکتر نیستم و قطره ندارم. عاقبت به ذهنم آمد که روی ضریح مطهّر، گاهی گل‌های تازه‌ای را در می‌گذارند که برای حفظ تازگی آن‌ها، مقداری در آن گلدان‌ها آب می‌ریزند. من مقداری از آب گلدان‌ها را نزد خویش داشتم، با خود گفتم: خوب است از آب آن گلدان‌ها، قطراتی را به وی بدهم تا به وسیله آن استشفا کند، لذا قدری‌از آب آن گلدان‌ها به او دادم، او آب را گرفت و به سوی حرم شتافت. در حرم به قصد استشفا مقداری از آن آب را در چشم کور خویش می‌ریزد، به ناگاه چشم او می‌یابد. در این هنگام دیدم در حرم مطهّر سر و صدای عجیبی برخاست. با جستجو دریافتم کارگر مذکور شفا یافته است. من برای اطمینان از نابینا بودن چشم او و شفا یافتنش به واسطه قطرات آب گلدان‌های ضریح، به قائم‌شهر تلفن کردم و وضع او را از کارخانه‌ای که در آن‌جا کار می‌کرد پرسیدم، صاحب کارخانه که خیال می‌کرد من این پرسش را برای ازدواج از او می‌کنم، بدون معطّلی گفت: بله، جوان متدینی است، ولی از یک چشم نابیناست. 📖 کتاب: روزنه‌هایی از عالم غیب ( تالیف عالم معاصر آیت الله سید محسن خرازی ) @Takhteh_siah
🔷 آیت‌الله سیّد عباس کاشانی گفتند: آیت‌الله مرعشی نجفی گفتند: چون آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری از دنیا رفتند، خیلی متأثر گشتم. 🔷 شب که شد نماز وحشت برای ایشان خواندم و سوره یس هم تلاوت نمودم. همان شب در عالم خواب دیدم باغ بسیار با عظمت و بزرگی که نمی توان آن را وصف نمود، است. تعجب کردم؛ من حدود شصت سال در قم هستم چنین باغی را ندیده‌ام. 🔷 یک استخر بزرگ وسط آن باغ بود که آبش صاف، مثل شیر بود. کنار آن تختی از سنگ مرمر بود. دیدم آقای حائری روی آن نشسته‌اند. از ایشان پرسیدم: اینجا کجاست⁉️ 🔷 گفتند: وادی السلام و قطعه‌ای از بهشت که مرحمتی امام رضا علیه السلام است. بعد گفتند: پناه به خدا از مرگ؛ ما همه چیز را مشاهده کردیم. 🔷 تا مرا در قبر گذاشتند، قبر روشن شد و یک کرسی گذاشته شد، آقایی روی آن نشستند. به من الهام شد که ایشان امام رضا علیه السلام هستند. 🔷 آن حضرت به من رو کردند و بعد از تفقّد زیاد فرمودند: شیخ مرتضی ۶۹ بار به زیارت ما آمده‌ای، ۶۹ بار بازدید طلب داری، این اوّلی آن است، باز هم خواهم آمد. 🔷 اینجا را از خدا برای شما گرفته‌ام و در عالم در برزخ متنعّمی، در قیامت هم شما را تنها نمی‌گذارم. 📚 شرح زندگانی آیت‌الله مؤسس و فرزند برومندشان، ص ۱۱٠ پ.ن: تقریبا عین همین رویا را درباره _آیت الله حائری_ طبق نقل آیت الله مرعشی نجفی هم دیده‌اند... @Takhteh_siah
fa-jaleb-keramat07-e-reza-v-khorasani-dastan-sh-habibollah-golpaygani_4.mp3
3.64M
🎙: داستانِ دستانِ شفا بخشِ شیخ حبیب الله گلپایگانی از زبان آیت الله وحید خراسانی (بدون واسطه)... گفتم: ۴۰ سال اولین زائرت بودم، تو برای من‌ چه می‌کنی؟؟!! 🌹امام رضا یه گل بهش دادن و تمام... ❤️ ( بنظرم این صوت مال حدود سی سال پیشه) پ.ن۱:این داستان‌ها رو باید دست اول گوش داد،چون در نقل‌های بعدی ممکنه کم‌ و زیاد بشه. پ.ن۲:نمیدونستم آيت‌الله وحید زیر نظر شیخ حبیب الله هم بودن پ.ن۳: دلتنگم‌ برا امثال شیخ حبیب الله‌ها... @Takhteh_siah