eitaa logo
تک رنگ
9.8هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
86 فایل
یه وقتایی می‌شه به درو دیوار می‌زنی که یه آدم☺️ باشه تا حرفاتو براش بگی من رفیقتم، رفیق🥰 به تک‌رنگ خوش اومدی😉 #حال_خوب_من #کانال_نوجوونی ادمین: @yaranesamimi
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشبخت🌈 فراغت‌ داره... با چنگ و دندون از فراغتش⏳ مواظبت میکنه... برعکس اونایی که هر چقدر هم که هیچ کاری نکنن، بازم وقت ندارن!! خوشبخت💫 وقت زیاد داره... چون وقتش مدیریت شده... «زمان» ی که مدیریت بشه، ✨ برکت ✨ پیدا می کنه... پ.ن: یکی از اون چیزایی که اگه جلوشو نگیری، دو لپی فراغتت رو قورت می ده، همین 📲...!!😬😬 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
#ارسالی_از_بر_و_بچ 💞سلام رفیق!💞 هعی هعی...😐 امشب مراسم وداع با #رمان شیرین رنج مقدسه...!! به همه بازماندگان توصیه می شود همچنان به خوندن این رمان برای ادامه بدن...!!😉😋 دو بار... سه بار... سی بار... #ما_صمیمی_هستیم 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
ولی راستی مقصر اين لحظات تلخ فعلی من کيست؟ بايد اين بار يقه چه کسی را بچسبم و مقصر بدانم؟ نکند تمام زندگی چای قند پهلوست. تلخی اش يک استکان و شيرينی اش اندازه قندی کوچک است و من بايد راضی باشم که يک استکان چای تلخ را با قندی کوچک بخورم، يعنی پدر مرا بخشيده؟ تاوان خودخواهی هايم را می دهم؟ می خواهد خيلی مست دنيا نشوم و خودم را گم نکنم. ياد گلبهار می افتم. ياد دوستانش و استدلال هايشان. مدل تلخی و رنج زندگی آنها با من خيلی فرق می کند. آنها نمی دانند از دنيا چه می خواهند. تئاتر شادی بازی می کنند. مجسمه شادی می شوند، آنها واقعيت زندگيشان بازيگری است. من که اينطور فکر نمی کردم. من قائل به رنج مقدس بودم. رنجی که از دنيا می بينی تا طالبش نشوی. مثل شير مادر که بعد از دو سال برای بچه ضرر دارد و مادر، ماده تلخی می مالد تا کودک ديگر طلب شير نکند، غذاخور شود و رشد کند. پس من چه مرگم شده که در همه رنج هايم دنبال مقصر می گردم تا يقه اش را بچسبم و او را به ديوار بکوبم. مصطفی رنج مقدسی کشيده تا پاک بماند. حقش نيست که دچار زحمت شود. مادر که اعتقاد دارد خدا می خواهد وصلت پاکان رخ بدهد. خدايا! اين ترديدها از کجا آمده که ميل رفتن ندارد. کنار چشمه از تو خواستم دستم را بگيری، پس چه شد؟ حتماً اين تدبير پدر همان دست محبت است که دوست دارد خودم محکم بگيرم و رها نکنم. *** شب پنجم بدون مصطفی است. شيرين برای پدر پيام زده بود: - «کاش من پدر و مادری مثل شما داشتم. به ليلا بگيد تا آخر عمرش، چشم من حسرت زده زندگی اش می مونه. البته هم بگيد ببخشه.» زير آسمان سجاده می اندازم. دنبال يک بی نهايت هستم؛ کسی که بشود هميشه در جست و جويش بود و هميشه هم داشتش. خسته شده ام از هر چيزی که يک زمانی تمام می شود. محدوديت ها کلافه ام می کند. بايد همه کلاف های سردرگم زندگی ام را باز کنم. به هر کدام از بودهای دور و برم که دل بسته ام، بعد از مدتی، کوچکی شان افسرده و دل مرده ام کرده است. عالم و آدم نمی تواند دلخواهم بشود. سردم می شود؛ اما گرمای التماس اين که می خواهم زير چترش برای هميشه بمانم، حرارتی ايجاد می کند که سرما را نفهمم. صبح از خانه بيرون می زنم. با پدر راهی می شويم. پدر گفته بود: دنيا همش همينه. اگه همين چند سال زندگی، پر از ارزش افزوده و مقاومت در مقابل هوس های سطحی نباشه، پشيمان می شی. اين روزها جاده جمکران چشم انتظارتر و گريان تر از همه است. چند روز بيشتر تا نيمه شعبان نمانده است. تا برگرديم غروب شده است. صدای مسعود و علی تا سر کوچه می آيد. معلوم است که دوباره دارند واليبال بازی می کنند. کليد می اندازم و در را باز می کنم. از سر و صدايشان خنده ام می گيرد. توپ که می افتد توی حوض، تازه متوجه می شوم که چهار نفرند. مصطفی مات م ماند. چه لاغر شده است! سعيد می آيد سمتم و بغلم می کند: - اين پنج روز اندازه پنج سال سخت گذشت. و می رود داخل خانه. مسعود و علی هم دستی تکان می دهند و می روند... می ماند مصطفی و من و توپی که توی حوض چرخ می خورد و موج ايجاد می کند. مصطفی خم می شود و توپ را بر می دارد. می آيد سمت من. قلبم تپش می گيرد. نگاهم به قطره های آب است که از توپ می چکد. کنار هر قدمش قطره ای هم می افتد. مقابلم می ايستد و توپ را به سمتم می گيرد. مانده ام که در چرخه گردون دنيا که هر چرخشش موج امتحانی را به سمت تو راه می اندازد، اين آب حيات چه می کند؟ دست مصطفی که زير چانه ام می نشيند و سرم را بالا می آورد، تازه صورت گُر گرفته و چشمان خسته زيبايش را می بينم. - ليلاجان! قرار نيست تنها باشی! با هم می سازيم. نه فضای مه آلود دارم، نه قطره های شبنم را. اين بار حس دانش آموزی را دارم که سر جلسه امتحان نشسته ام. بی اختيار می گويم: - می ترسم. - اگر در جاده ای که امروز در آن قدم زدی می مانی، آرام باش. نمی گذارد حرفی بزنم. دستم را می گيرد و می بردم سمت زمين بازی. چادر و مقنعه ام را در می آورم. موهای آشفته ام را با دستش صاف می کند. پشت تور، سرويس را که می زند، تازه دوزاريام می افتد که با مصطفی وارد بازی دنيا شده ايم... 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
نمیشه صاف نشست و هیچ کاری نکرد😴 به امید خدا!!😳 بله، ♥️خدا♥️ قادره و به هر کاری تواناست، اما خودش به آدم ها 🌱اراده داده و ✨اختیار... به هیچ ملتی همینجوری نمیگه که میخوام شما رو سعادتمند💫 کنم، یا برعکس، میخوام 💥 بدبخت تون کنم... نه... نتیجه تغییر های خودمونه... برای بزرگ ترین تغییر عالم هم⭐️ باید اول خود انسان‌ها دست به کار بشن... برای ظهور🌈 باید کمک کرد... زمینه‌ سازی کرد... تغییرات ایجاد کرد... #آیه_به_آیه 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
ویرانی های دنیا با 💓امام💓 آباد می شود... آخرت هم... شب قدر🌙 شب تمنا کردن امام است... شب خواستن خوبی های دنیا و آخرت... شب 💙امام💙 است... پای تقدیرات همه را امام امضا می کند... خوشی🌈می خواهی، برو سراغ خودش... اما خوشی را فقط برای خود خواستن، خودخواهی است... جهان خراب باشد و من خوب...؟!😰 امام بیابان نشین باشد و من راحت...؟!😱 💚خدایا!💚 می شود امسال شیرینی آمدنش را بچشیم...؟؟ می شود تلخی ها تمام شود...؟؟ ما امشب🌙 سرنوشتی رقم خورده با ظهورش می خواهیم... و عمر قشنگی که نذر یاری و همراهی‌اش باشد... #مهربان_من #میخواهم_یار_تو_باشم #شب_قدر 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
خدایا💚 سرنوشتِ بی امام نمی خواهیم... 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
ای کاش می شد با تو♥️ قرآن سر بگیرم... در آسمان چشم هایت پر بگیرم... 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
مادر جان💝 امشب دعای مادرانه می خواهیم... 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
وقتی خدا و پیامبر دعوت تون میکنن، اجابت کنید... دعوت شون برای زنده کردن💦 شماست... _ مگه ما مرده ایم؟؟😳😬 ملاک مرگ و زندگی چیه؟؟ مرگ و زندگی «آدم»؟؟ حتی مرگ و زندگی«آدم ها»، یعنی یه جامعه... اینکه نفس🗣 بکشیم و خون جریان داشته باشه، خب توی حیوانات🐮🐻🐬🐔 هم هست... 😐 ملاکی که مال حیات ⭐️آدم⭐️ باشه... ببینین چیه...؟؟ و بدونیم که 💚خدا💚 نزدیک تره به انسان از قلبش... خواستنش و میل به قبول دعوتش، توی وجود✨ آدمه... و فرمانروای سرزمین دل ♥️ هاست... #آیه_به_آیه 🌺 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
تک رنگ
#بریده_کتاب #تولد_در_لس_آنجلس زندان ها و مدارس در آمریکا خیلی شبیه به هم است! یعنی ساختار هردویشان
#ارسالی_از_بر_و_بچ 💞سلام رفیق!💞 😄😄😄، آره خب مدرسه های الان... ولی از اولش که مدرسه اینجوری نبوده!! سبک های جالبی که تو مدرسه های ما اجرا میشده، و الان تقریبا به فنا رفته... خیلی باحال بودن!!😍😍 یادشون بخیر... کاش دوباره برگردن...😥 #ما_صمیمی_هستیم 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
تک رنگ
#ارسالی_از_بر_و_بچ 💞سلام رفیق!💞 😄😄😄، آره خب مدرسه های الان... ولی از اولش که مدرسه اینجوری نبوده!!
مثلا الان سیستم تقریبا سیستم دانشگاهیه، یعنی میری سر کلاس، هر استادی با هر سطح علمی میخواد باشه، شما باید بررررری...😨 و از اونجایی که محصل مجبوره سر کلاس باشه، پس بالاخره استاد کلاس درس داره😎 پس چه کاریه که سطح علمیش رو ببره بالا؟؟؟؟ اما سیستم قدیم که بیشترم تو مدارس دینی بوده، میگفت چندتا استاد همه شون اینو درس📚 میدن، حالا شما میتونی انتخاب کنی پای درس کدوم بری... اینجوری رقابت علمی بین استادان زیاد میشد، چون اون استادی که سطح علمیش خوب نبود، عملا کلاساش خالی میشد!!😬 و این یعنی رقابت سالم علمی و رشد🌱واقعی دانش... ولی از وقتی مدل مدرسه هامون غربی شدن...😐😐 به قول تولد در لس آنجلس، مثل زندانای آمریکا... پ.ن: البته قصد توهین به معلمای عزیز😘 رو نداریم ها، داریم درباره ساختار حرف می زنیم... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
منافقا کافرا😈 رو دوست خودشون انتخاب می کنن... چون می خوان اینجوری آبروشون بیشتر بشه... ظاهرا با این طرفن🚩 اما اهم اهم😎 ما با اون ورم هستیم... پیش اونا هم منزلت و موقعیت داریم... حالا مگه کافرا خودشون عزت دارن که دوستی باهاشون عزت بیاره؟!😐 نهههههههههههههههه...😑😑😑 عزیزی💖دست خداست... نه بیشترش... همه اش... دوستی با دشمنانش آدمو عزیز نمی کنه!!😖 عزت، ویژه خداست و پیامبرش و مومنا...😍 #آیه_به_آیه 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
شب قدر🌙 تقدیر سال بعدت رو به سمت آغوش امام زمانت💓 برنامه ریزی کن... #مهربان_من #قدر_نوشت 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
یک ماه⏳ دست شیطان بسته است برای وسوسه... حس نکردم!! خودم جایش را پر کرده بودم...😭😭😭 حالا... جبران لازمم... رحمتت💚 را میخواهم... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
فرصت هر چقدر که بزرگتر⭐️ باشد، بهترین 🌟 بهره را بردن، هنر بیشتری می خواهد... خدا هم برای شب قدرش♥️علی(ع)♥️ را گذاشت، واسطه باشد برای بهره های بزرگ... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
امشب از 💚پدرمان💚 روزی یک ساله می گیریم... با سلیقه خودت💝 بابای خوبم... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
image_2019_5_8-10_24_56_912_vSP.jpg
577.4K
مهم اینه تو چه راهی استفاده اش کنی...😉 شعر✨ وقتی ارزش داره که یه حرف قشنگ بزنه... برای خدا باشه... تو راه خدا باشه... اون وقته که یه بیت شعر، میشه معادل یه خونه تو بهشت...😍 حرف خوشگل اونی نیست که پر آرایه ادبی باشه... اونه که آرایه هاش برای حرفای خوشگل باشه... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
جبرانی دیروز😉👆
image_2019_5_25-10_8_22_225_JE4.jpg
146.3K
شب قدر🌙 شب رحمته...❤ شب سلامته...💚 شب فرصته...💛 رحمت گسترده خد💗 امامه... بزرگترین فرصتی که خدا داده، امامه... چون با امامه که خوبی ها بیشتر میشه، کیفیتشون هم میره بالا...💫 بدی هات هم جبران میشه و اصلاح... امام رحمته... مهربونی ها و محبت های امام... رونق 🍀 زندگی آدمه... پایه و اساس زندگیه... تمام شور و قشنگی✨ یه زندگیه... حکومت دنیا هم اگه با امام باشه، آباد میشه سراسر عالم... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
کسی که را بشناسد، شب قدر🌟 را درک می کند... 💚 مادر،💚 برای همه دعا می کند... دعایش، خوشبختی تمام دنیاست... ❤ مادر،❤ بیشتر از هرکس طالب ظهور است... آبادانی دنیا... آخرت... زندگی ها... 💗 مادر!💗 میخواهم امشب شبیه تو باشم... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
ما به غیر 💚 تو 💚 نداریم تمنای دگر... 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
شب🌙های بزرگ... خواسته های بزرگ... خـــواســــتــــــه ای بزرگ تر⭐ زیبا تر🌼 بهتر✨ از ظهور هم مگر هست؟! 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
image_2019_5_8-10_17_7_709_OuV.jpg
149.6K
زمین وقتی می‌میره که دل‌های مردمش مرده باشه... که پر شده باشه از درد... از غصه... از ظلم... وقتی زمین مرد و شد زمستون☃ خدا بهارشو میفرسته🌱 🌷بهاری که زمینو آباد میکنه🌸و زندگی رو دوباره به دل‌های مردم هدیه میده💐 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺
127.jpg
99.5K
💞سلام یار صمیمی!💞 الهی آمیییییییییین... خدایا تو که میتونی ما رو برای آقامون «آماده» کنی... قدرتت زیاده... مهربونیت بی نهایته...💗 کاری کن مانع نباشیم که برای ظهور، رفع بشیم...😭 🌺@yaran_samimii samimane.blog.ir🌺