14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐ ••࿐••࿐••࿐••࿐••࿐
حاج قاسمـ...🌹
به چشم دید این محبت و قدرت را . . !
✨| #مادر
♡ | #حضرت_زهرا
✨| #حـاج_قـاسـم
╭┅────────┅╮
🌴@yaran_samimii
╰┅────────┅╯
دعوتید به یک خانه باصفا.mp3
1.09M
°•🌱|~~~
°•💌| دعوتید به یک خانه باصفا(:
.
.
.
♡🖤♡🖤♡🖤♡🖤♡
『خـرید اینـترنتـی کتـابهـا📮』
📚| @sefaresh_namaktab
#مادر
#فاطمیه
╭┅────────┅╮
🌴@yaran_samimii
╰┅────────┅╯
#رمان_عشق_و_دیگر_هیچ
#قسمت_بیست_و_چهارم
#عشق_و_دیگر_هیچ
من اعتقاد پدر و مادر را بیشتر از هر چیزی دخیل میدانم در ماندنش. خودم الان که میخواهم زن بگیرم دارم خودکشی میکنم و یک روز کافرم، یک روز مسلمان.
با دلار، خدا کمرنگ و پررنگ می شود در زندگیم. با بود و نبود شغل هم دیگر میشود فتیلۀ اخلاقم را بالا و پایین کرد.
اما این زن و مرد با هم قالی می بافتند، یک نان می خوردند و هزار لبخند تحویل خدا میدادند. خب شما بگو مهدی چه مدلی بزرگ میشود؟ هرچه بزرگتر، شیرینتر.
دیدهاید آدم هایی که مودب و مهربانند، توی دل می نشینند. من به این آدمها میگویم: دلبر. مخصوصا حالا که دنیا ضعف کرده از کمبود آدم خوب، بودن این آدمها تمام ضعف فکری و روحی را از بین می برد.
میدانم که با این نوشتۀ من، خود شما عذاب وجدان میگیری. قاضی هستی و باید به مجرم ها یک جور نگاه کنی، به بچه هایت هم.
این روزها کوچه گرد کسی شدهام که شما مجبورم کردید و خودم نمیخواستم و حالا شب ها ایمیلگرد کسی میشوید که خودش میخواهد و ما مشتاقیم.
گفتم کوچه، یاد این افتادم که کنار خانهشان که بودیم نگاهم افتاد به زمین خالی کنارش. یعنی بین خانۀ آنها و خانۀ همسایه یک زمین خالی بود... صاحب داشت، اما ساخته نشده بود، مهدی برای راحتی خودش میانبر نمیزده و قدم داخل زمین مردم نمی گذاشته است؛ چون نمیدانسته صاحب این زمین راضی هست که...
من حدود ده دقیقه ای زل زده بودم به خاک آن زمین و به هیچ چیز فکر نمیکردم حتی به اینکه یکی هست که به حق و حقوق تو بی احترامی نکند.
بعد هم سعی کردم که به حق خودم و حقوق خودم هم فکر نکنم؛ چون اصلا آدمی نیستم که حق را بشناسم، چه برسد به اینکه حقوق را بشناسم. اما خب...
✍️به قلم نرجس شکوریان فرد
🍃🌹 @yaran_samimii🌹🍃