eitaa logo
طلب العلم فریضة🌟
138 دنبال‌کننده
402 عکس
328 ویدیو
61 فایل
اطلاق افرادی/ طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه اطلاق زمانی/ اطلبوا العلم من المهد الی الحد اطلاق مکانی/ اطلبوا العلم و لو بالصین ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/dadmarzi110
مشاهده در ایتا
دانلود
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر سیاه پوستان آمریکا: نود میلیون ایرانی اعتقاد دارند می‌آید و حاضرند برایش جان دهند. ‌ مردم جذابی هستند نه؟ . دلتان نمیخواهد مثل آنها باشید؟ . @talab_elm
استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان از زبان خود ایشون شنیدیم؛ آیت الله می‌فرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل بود و زبان هندی رو بلد بود. این این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!. *اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر @talab_elm
آمده بود سراغ آقا درد دل می‌کرد که چرا ارادت قلبی اش به کم است احساس دوری از حضرت می‌کرد و همین آزارش میداد. حاج آقا تأملی کرد و گفت: «لا اله الا الله... من که اهل نصیحت کردن نیستم و دستم خالی است؛ اما اگر جای تو بودم هر روز را می‌خواندم. هرگاه هم قلبم متوجه حضرت ولی عصر علیه السلام می‌شد میگفتم : «السلام علیک یا ابا صالح المهدی» امام زمان بزرگوارتر از این است که جواب ما را ندهد». پاسخش را گرفته بود برگشت در حالی که زیر لب تکرار می کرد: «امام زمان بزرگوارتر از این است که جواب ما را ندهد». راوی: حسین علی عربی، به نقل از یکی از طلاب. منبع: کتاب خط ها و خاطره ها @talab_elm
شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر (عج) هستید، ملائكه ، شما را مراقبت می كنند، نامه اعمال شما را به امام زمان (عج) عرضه می دارند.(به حسب روایت) هفته ای دو دفعه، ؛ من می ترسم ما كه ادعای این را داریم كه تبع این بزرگوار هستیم، شیعه این بزرگوار هستیم، اگر نامه اعمال را ببیند نعوذ بالله شرمنده بشود. شما اگر یك فرزندتان خلاف بكند شما شرمنده می شوید، اگر این نوكر شما خلاف بكند شما شرمنده اید. ... من خوف دارم كه كاری بكنیم كه شرمنده بشود. ... مراقبت كنید از خودتان، پاسداری كنید از خودتان... مبادا یك وقتی نامه عمل شما برود پیش امام زمان (عج) و آنجا گفته بشود به امام زمان (عج) كه این پاسدارهای شما، و ایشان سرشكسته بشوند ، آقا مساله مهم است.  📚صحیفه @talab_elm
🔰شیرین‌تر، ساده‌تر و مفیدتر از یاد امام زمان سراغ ندارم! حضرت علامه مصباح یزدی(رحمه الله علیه): گفتند یک نصیحت بکنيد؛ بنده به اندازه عقلي که خدا به من داده در اين سن که بيش از 80 سال عمر کردم و از کساني استفاده کردم، هيچ چيز شيرين‌تر، ساده‌تر و مفيدتر از ياد آقا سراغ ندارم. شما هر جا باشيد و در هر حالي، بدون هيچ مؤونه‌اي مي‌توانيد توجه پیدا کنید. حتي به کار بردن زبان هم نمي‌خواهد، توجه دل کافی است. شيرين هم است؛ ياد محبوب شيرين است، از همه چيز هم مفيدتر است، بلاها را از شما دفع مي‌کند، توفيق براي کارهاي خوب به شما مي‌دهد، از شر شيطان و هوس‌ها و این‌ها حفظ‌تان مي‌کند و همين ياد است ديگر؛ آقا! من قربانت بروم، هواي ما را داشته باش! نه سفر طولاني بايد برويد، نه پول زياد بايد خرج کنيد، نه شمشير و تفنگ به روی کسي بکشيد؛ البته دنبالش خيلي چيزها مي‌آيد، آن‌ها هم به موقع خودش اما اصل اين خيلي راحت است. https://mesbahyazdi.ir/node/7721 @talab_elm
هدایت شده از علم الحدیث
مامویت ویژه پدرها در روز جمعه 🛑عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «أَطْرِفُوا أَهَالِيَكُمْ‏ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْفَاكِهَةِ أَوِ اللَّحْمِ حَتَّى يَفْرَحُوا بِالْجُمُعَةِ.»1 🔰از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است: «خانواده‌هایتان را در تمام روز‌های جمعه، با مقداری میوه یا گوشت شگفت‌زده کنید تا در روز جمعه شادمان باشند.» 👇نکته👇 در متن روایت شریف "أَطْرِفُوا أَهَالِيَكُمْ‏" معنای دقیق"أَطْرِفُوا"👈قال في القاموس: أطرف فلانا أعطاه ما لم يعطه أحد قبله2 قاموس: اطرف یعنی چیزی به کسی عطاء کنی که قبل از تو کسی به وی نداده است. 👈لذا در ادامه حدیث شریف که می فرماید که میوه و گوشت؛ از باب مثال است نه از باب تعیین؛ 👇چرا گوشت و میوه👇 بخاطر آب و هوای گرم و خشک حجاز؛ میوه و گوشت زود فاسد میشدند بخاطر همین مصرف کمتری داشتند لذا در حدیث شریف توصیه به میوه و گوشت کرده است از باب مثال است نه از باب تعیین 👇نتیجه👇 لذا در روز جمعه هر چیزی که باعث خوشحالی خانواده میشود توصیه شده است که پدر خانواده انجام بدهد 📚: منابع 1:الكافي، ج‏۶، ص۲۹۹ 2: ملاذ الأخیار ج ۱۴ ص ۳۳۱ ✍: ادمین نوشت ♻️کانال: علم الحدیث @mirasehadisi
طلب العلم فریضة🌟
زمانى كه وارد #نجف_اشرف شدم زمستان داخل شد پس من عزم كردم كه طول زمستان را در نجف بمانم پس مالى را ك
⭕️نسخه ای از صحیفه سجادیه که مولایمان صاحب الامر عج باعث تثبیت و ترویجش میشوند من در اوايل بلوغ طالب بودم مرضات خداوندى را و ساعى بودم در طلب رضاى او و مرا از ذكر جنابش قرارى نبود تا آن كه ديدم در ميان بيدارى و خواب كه صاحب الزمان صلوات اللَّه عليه ايستاده در مسجد جامع قديم كه در اصفهان است قريب بدر طنابى است كه الآن مدرس من است پس سلام كردم بر آن جناب و قصد كردم كه پاى مباركش را ببوسم پس نگذاشت مرا و گرفت مرا پس بوسيدم دست مباركش را و پرسيدم از آن جناب مسائلى كه مشكل شده بود بر من كه يكى از آنها اين بود كه من وسوسه داشتم در نماز خود و مى‏گفتم كه آنها نيست به نحوى كه از من خواسته‏اند و من مشغول بودم به قضا و ميسر نبود براى من نماز شب و سؤال كردم از شيخ خود شيخ بهائى عليه الرحمة از حكم آن پس گفت به جاى آر يك نماز ظهر و عصر و مغرب بقصد نماز شب و من چنين مى‏كردم پس سؤال كردم از حجت عليه السّلام كه من نماز شب بكنم فرمود نماز شب بكن و به جاى نيار مانند آن نماز مصنوعى كه مى‏كردى و غير اينها از مسائلى كه در خاطرم نماند آن گاه گفتم اى مولاى من ميسر نمى‏شود براى من كه برسم به خدمت تو در هر وقتى پس عطا كن بمن كتابى كه هميشه عمل كنم بر آن پس فرمود كه من عطا كردم به جهت تو كتابى به مولى محمد تاج و من در خواب او را مى‏شناختم پس فرمود برو و بگير آن كتاب را از او پس بيرون رفتم از در مسجدى كه مقابل روى آن جناب بود به سمت دار بطيخ كه محله‏ايست در اصفهان پس چون رسيدم به آن شخص و مرا ديد گفت ترا صاحب الامر فرستاده نزد من گفتم آرى پس بيرون آورد از بغل خود كتاب كهنه چون باز كردم آن را و ظاهر شد براى من كه آن كتاب دعا است پس بوسيدم آن را و بر چشم خود گذاشتم و برگشتم از نزد او و متوجه شدم بسوى صاحب الأمر عليه السلام كه بيدار شدم و آن كتاب با من نبود پس شروع كردم در تضرع و گريه و ناله به جهت فوت آن كتاب تا طلوع فجر پس چون فارغ شدم از نماز و تعقيب و در دلم چنين افتاده بود كه مولانا محمد همان شيخ بهائى است و ناميدن حضرت او را به تاج به جهت اشتهار اوست در ميان علماء پس چون رفتم به مدرس او كه در جوار مسجد جامع بود ديدم او را كه مشغول است به مقابله صحيفه كامله و خواننده سيد صالح أمير ذو الفقار گلپايگانى پس ساعتى نشستم تا فارغ شد از آن كار و ظاهر آن بود كه كلام ايشان در سند صحيفه بود لكن به جهت غمى كه بر من مستولى بود نفهميدم سخن او و سخن ايشان را و من گريه مى‏كردم پس رفتم نزد شيخ و خواب خود را به او گفتم‏ و گريه مى‏كردم به جهت فوات كتاب پس شيخ گفت بشارت باد ترا به علوم الهيه و معارف يقينيه و تمام آن چه هميشه مى‏خواستى تا آن كه گفته پس قلبم ساكن نشد و بيرون رفتم با گريه و تفكر تا آن كه در دلم افتاد كه بروم به آن سمتى كه در خواب به آن جا رفتم پس چون رسيدم به محله دار بطيخ پس ديدم مرد صالحى را كه اسمش آقا حسن بود و ملقب به تاج پس چون رسيدم به او و سلام كردم بر او گفت يا فلان كتب وقفيه نزد من است كه هر طلبه كه از آن مى‏كرد عمل نمى‏كند به شروط وقف و تو عمل مى‏كنى به آن بيا و نظر كن باين كتب و هر چه را كه محتاجى به آن بگير پس با او رفتم در كتابخانه او پس اول كتابى كه بمن داد كتابى بود كه در خواب ديده بودم پس شروع كردم در گريه و ناله و گفتم مرا كفايت مى‏كند و در خاطر ندارم كه خواب را براى او گفتم يا نه و آمدم در نزد شيخ و شروع كردم در مقابله با نسخه او كه جد پدر او نوشته بود از نسخه شهيد ره و شهيد ره نسخه خود را نوشته بود از نسخه عميد الرؤساء و ابن سكون و مقابله كرده بود با نسخه ابن ادريس بدون واسطه يا به يك واسطه و نسخه كه حضرت صاحب الأمر عليه السّلام بمن عطا فرمود از خط شهيد ره نوشته شده بود و نهايت موافقت داشت با آن نسخه حتى در نسخها كه در حاشيه آن نوشته شده بود و بعد از آن كه فارغ شدم از مقابله شروع كردند مردم در مقابله نزد من و به بركت عطاى حجت عليه السّلام گرديد صحيفه كامله در بلاد مانند آفتاب طالع در هر خانه و سيما در اصفهان زيرا كه براى اكثر مردم صحيفه‏هاى متعدده است و اكثر ايشان صلحاء و اهل دعا شدند و بسيارى از ايشان مستجاب الدعوة و اين آثار معجزه‏ايست از حضرت صاحب عليه السّلام و آن چه خداوند عطا فرمود بمن از بركت صحيفه احصاى آن را نمى‏توانم بكنم. 🔰حكايت 64 نجم ثاقب‏
طلب العلم فریضة🌟
⭕️نسخه ای از صحیفه سجادیه که مولایمان صاحب الامر عج باعث تثبیت و ترویجش میشوند من در اوايل بلوغ طا
رؤياى دوم در فضيلت و حقانيت او پس فرمود: چون حضرت آفريده‏گار مرا توفيق زيارت امير المؤمنين‏ عليه السّلام كرامت فرمود در حوالى روضه مقدسه مشغول به مجاهدات گشتم و به بركت آن بزرگوار مكاشفات بسيار بر من روى داد كه عقول ضعيفه آن را متحمل نمى‏تواند شد در آن عالم ديدم بلكه اگر بخواهم مى‏گويم كه در ميان نوم و يقظه بودم كه ناگاه ديدم كه در سرّ من رأى هستم و مشهد آنجا را در غايت ارتفاع و زينت ديدم و ديدم لباس سبزى از لباسهاى بهشت بر سر قبر امامين همامين عسكريين افكنده بودند كه در دنيا مثل آن را نديده بودم و آقاى ما حضرت صلوات اللَّه عليه را ديدم كه نشسته و بر قبر تكيه كرده و روى آن جناب به جانب در است پس چون آن جناب را ديدم شروع كردم به خواندن زيارت جامعه به صوت بلند مانند مدح گويندگان پس چون تمام كردم آن جناب فرمود كه عرضه كردم كه اى آقاى من روحم به فداى تو باد اين زيارت جد تست و اشاره كردم به جانب قبر مبارك فرمود: بلى داخل شود چون داخل شدم نزديك در ايستادم آن جناب فرمود كه پيش بيا عرض كردم كه مى‏ترسم به سبب ترك ادب كافر شوم آن جناب فرمود كه چون به اذن ما باشد باكى نيست پس اندكى پيش رفتم و حال آن كه ترسناك بودم و مى‏لرزيدم پس آن جناب فرمود كه پيش بيا بنشين عرض كردم كه مى‏ترسم پس فرمود كه مترس و بنشين پس چون نشستم آن بزرگوار فرمود استراحت كن و مربع بنشين پس به درستى كه تو زحمت كشيده و پياده و پاى برهنه آمدى بالجمله از آنجا بالنسبة باين بنده الطاف عظيمه و مكالمات لطيفه واقع شد كه اكثر آنها را فراموش نمودم پس از خواب بيدار شدم و همان روز اسباب زيارت فراهم آمد بعد آن كه مدتى بود كه راه مسدود بود پس موانع رفع شد و با پاى برهنه و پياده به زيارت آن جناب شرفياب شدم و شبى در روضه مقدسه مكرر اين زيارت را خواندم و در راه و در روضه كرامات عظيمه و معجزات غريبه ظاهر شد. 🔰https://eitaa.com/talab_elm/913
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 «غریبی نکن» با سخنرانی حجت‌الاسلام تقدیم نگاهتان شخصی به علیه‌السلام از شهری دور نامه‌ نوشت و پرسید: مولای من! من از شما دور هستم و امکان دیدار مستقیم با شما را ندارم و گاهی که حاجات و مشکلاتی دارم چه کنم؟ حضرت در جواب او نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّک شَفَتَيْک» هر گاه به ما نیاز داشتی، لبت را حرکت بده و سخنت را بگو ما از شما دور نيستيم... بحارالانوار ج۵۳ ، ص۳۰۶
هدایت شده از جارچی قم
📣 ویژه صاحبان ذهن فعال و زبان گویا 📖 دوره خوانش آثار تفسیری رهبر معظم انقلاب، با رویکرد تفسیر اجتماعی 🔸زمان: هر روز ماه مبارک رمضان ⏱ساعت : ١١ 🎙ارائه توسط حجت الاسلام و المسلمین گرامی‌پور از اساتید دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب دفتر قم 💠 نحوه برگزاری: آنلاین ✅ لینک کلاس : https://www.skyroom.online/ch/mrm69/gofteman https://eitaa.com/joinchat/976289792Ca39fdf48c6 📣 اخبار ریزُ درشتِ استان قم👆