خاطره ارسالی یکی از دانشجویان
درحال بازگشت از سفر #راهیان_نور بودیم. توی رستوران قطار با چند تا از بچهها داشتیم صحبت میکردیم. رئیس قطار میز روبروی ما نشسته بود. بدون مقدمه سوال کرد از راهیان میاین؟ گفتیم: بله.
یک نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: حیف شما نیست که وقت خودتون رو برای یک مشت خاک حروم میکنید؟ بحث بالا گرفت. کل حرفش این بود: "از غربیها یاد بگیرید مردهپرست نیستند و پیشرفت کردن". صبح جریان رو به حاج آقای #راجی که همراهمون بود گفتیم. حاج آقا گفتن محل ندین.
نزدیک مشهد دقیقا پشت سر حاج آقا داشتم از رستوران قطار رد میشدم که حاج آقا چشمشون به رئیس قطار افتاد و گفتن:شنیدم گفتین غربیها مردهپرست نیستن درسته؟ پس اینهمه مجسمه از بزرگانشون که توی میادینه چیه؟ بنده خدا که هول شده بود گفت: اونها بزرگان بودن و حاج آقا گفت: اینا هم بزرگان ما هستند..
.و راهشون رو کشیدن و رفتن.هنوز چند قدمی نرفته بودن که برگشتن و گفتن در انگلیس جای نشستن خوانندههاشون رو به صورت مجسمه در آوردن یعنی رد نشیمنگاهشون رو.هم ما مونده بودیم که حاج آقا چی میگن و هم بنده خدا. حاج آقا داشتن میرفتن که رئیس قطار به ما گفت: شما این حرفها رو باور میکنید؟!!!
عصر رسیدم خونه، یک راست رفتم سراغ کامپیوتر، هرچی گشتم نبود، به حاج آقا پیام دادم و اسم گروهشون رو گرفتم.گروه انگلیسی راک " بیتلز " در شهر پلیموث انگلستان! که به یک جاذبه توریستی تبدیل شده.