شب آخر رجبه :)💔
خدایا ببخش قدرش رو ندونستیم ..
ببخش که در رحمتت باز بود و ما بیتوفیق بودیم ..
🔰 دریافت رایگان کتاب ادبحضور،
دفتر دوم، اسرار ماه شعبان ✨
https://taaghche.com/book/38877
میگفت چشمت افتاد به نامحرم؟
سرتو بنداز پایین بگو :
یا خیر حبیب و محبوب، صلّ علی محمد و آل محمد
دورت بگردم، عزیزدلم، خودت بهترین و خیرترین و زیباترین محبوبی، نگاه خودتو میخوام.
خدایا چشمای ما رو از نگاه به غیر حفظ کن :)
|طریقِطلب|
توی بالکن خوابگاه نشسته بودم روی صندلی.
هرشب اون نقطه پاتوق خستهدلا بود انگار..
خوابگاه از نزدیکترین مکانها به فرودگاه بود،
هر هواپیمایی که میپرید به قدری نزدیک بود که حسش میکردیم؛ همین رو پلی کردم با صدای بلند، با اشک توی چشمام خیره شدم به هواپیماها، گفتم خدایا یعنی کدومشون میرن کربلا؟ کدوم آدم خوشبختی کربلاشو از امامرضا گرفته و داره مستقیماً میره بغل ارباب؟ بعدشم زمزمهٔ لبم میشد ای باد صبا برسون به حسین، سلام منو..
#جنون
گاهی دلم برای "من" میسوزه. قلبم میتپه براش.
"من" پاک بود، بی عذر و تقصیر، اما آلودهش کردم.
لیاقت "من" کمال بود و بالاترین درجهها،
"من" میتونست شایستهی سجدهٔ ملائکه بشه،
نذاشتم.. نتونستم مراقبش باشم..
سفید بود و دریغ از ذرهای سیاهی، پاکیزه بهم بخشیدنش،
اما الآن؟! به سختی میشه نقاط سفید رو پیدا کرد.
روزها و ساعتها باید تأمل کرد تا یک قطرهٔ سفید
- که همون هم به لطف محبت اهلبیته - پیدا کرد
و گسترشش داد.
میگن اونی که همهٔ وجودش، همهٔ زندگیش سفید مونده با محبتشون، حتی توی برزخ هم نمیمونه، اما "منِ" سرشکسته که امانتدار خوبی نبودم براش اون ایام چی کار کنه؟
هی جستجو میکنه و التماس میکنه، اما انقدر نقاط سفیدش کم شدن و رفتن ته ته وجودش که پیدا نمیشن، برزخ رو هم مثل همینجا باید عذاب بکشه و سرافکنده باشه جلوی امامش.. قیامت هم نه به خاطر اعمال خودش، بلکه به خاطر تهموندهی همون محبت نجات پیدا میکنه.
ای بیچاره "من" . .