eitaa logo
|طریقِ‌طلب|
8 دنبال‌کننده
17 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آقایِ اباعبدالله! اون روزایی که محبت شما توی قلبم نبود چطور زندگی می‌کردم؟
|طریقِ‌طلب|
توی بالکن خوابگاه نشسته بودم روی صندلی. هرشب اون نقطه پاتوق خسته‌دلا بود انگار.. خوابگاه از نزدیک‌ترین مکان‌ها به فرودگاه بود، هر هواپیمایی که می‌پرید به قدری نزدیک بود که حسش می‌کردیم؛ همین رو پلی کردم با صدای بلند، با اشک توی چشمام خیره شدم به هواپیماها، گفتم خدایا یعنی کدومشون میرن کربلا؟ کدوم آدم خوشبختی کربلاشو از امام‌رضا گرفته و داره مستقیماً میره بغل ارباب؟ بعدشم زمزمهٔ لبم میشد ای باد صبا برسون به حسین، سلام منو..
امشب الله اکبر میگیم برای ایرانی که شهیدرئیسی‌پروَره :)
گاهی دلم برای "من" میسوزه. قلبم میتپه براش. "من" پاک بود، بی‌ عذر و تقصیر، اما آلوده‌ش کردم. لیاقت "من" کمال بود و بالاترین درجه‌ها، "من" میتونست شایسته‌ی سجدهٔ ملائکه بشه، نذاشتم.. نتونستم مراقبش باشم.. سفید بود و دریغ از ذره‌ای سیاهی، پاکیزه بهم بخشیدنش، اما الآن؟! به سختی میشه نقاط سفید رو پیدا کرد. روزها و ساعت‌ها باید تأمل کرد تا یک قطرهٔ سفید - که همون هم به لطف محبت اهل‌بیته - پیدا کرد و گسترشش داد. میگن اونی که همهٔ وجودش، همهٔ زندگیش سفید مونده با محبتشون، حتی توی برزخ هم نمی‌مونه، اما "منِ" سرشکسته که امانت‌دار خوبی نبودم براش اون ایام چی کار کنه؟ هی جستجو میکنه و التماس میکنه، اما انقدر نقاط سفیدش کم شدن و رفتن ته ته وجودش که پیدا نمیشن، برزخ رو هم مثل همین‌جا باید عذاب بکشه و سرافکنده باشه جلوی امامش.. قیامت هم نه به خاطر اعمال خودش، بلکه به خاطر ته‌مونده‌ی همون محبت نجات پیدا می‌کنه. ای بی‌چاره "من" . .
امروز شهادتته، من به یادت نبودم اما مثل همیشه تو به یادم بودی عزیزِ دورم:)
تعریفشون از مسلمان اون کسیه که غریق رو نجات میده؛ خدایا چرا من بیشتر غریقم تا نجات‌دهنده؟:)
میگن اون یخ فروشِ دوره‌گرد، وقتی آخرای روز میشه دیگه التماس میکنه از من یخ بخرید، نخرید آب میشه و سرمایه‌ام رو از دست میدم؛ میخوام بگم آقایِ اباعبدالله، نازنین‌یار، ما دیگه آخرای صبر و امیدمونه، نمی‌خوایم سرمایه‌مون رو از دست بدیم، میشه شما که بهترین خریداری، ما رو هم بخری؟:)
چه باک از شب و قبر و نکیرومنکرها چرا که گریه‌کنِ شاه سر جدا شده‌ام ..
_
|طریقِ‌طلب|
_
چشم که می‌بندم، کودکیم رو می‌بینم، از همون دوران با صدای رجزهای شما و آوازهٔ مقاومتتون بزرگ شدم؛ چشم باز می‌کنم و تماماً بغض میشم، حتی تصورش هم سخته! نه تصور شهادت برای شما که شایسته‌ش بودید حقیقتاً، تصور این غم، تصور اینکه شما هم رفتید قلبم رو ضعیف‌تر می‌کنه.. اما می‌دونم که شهید سیدحسن نصرالله از سیدحسن نصرالله زنده‌تره. هیچ واژه‌ای نمیتونه این غم عمیق رو توصیف کنه، فقط دلتنگم و ای کاش امشب کنار مردمی بودم که چشم انتظار شما هستن .. دست من رو هم بگیرید یه کم به‌دردبخور بشم برای این مملکت.