eitaa logo
طلبه عصر ظهور🌹
204 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
9.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
روحانیون وطلاب باید مسلح وآماده، وارد عرصه مقابله باشبهات و تفکرات غلط وانحرافی درفضای مجازی شوند(مقام معظم رهبری)🌹🌿🌹 لینک گروه برای ارتباط(چت)باما :👇 https://eitaa.com/joinchat/58392633Cefff408831
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
4.13M
تلاوت جزء 1 قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی (تند خوانی) 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و اله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: در روز اول ماه ربیع سال ۶۱ هجری قمری مصادف با دهم آذرماه سال ۵۹ هجری شمسی کاروان اهلبیت علیهم السلام بعد از تحمل مصائب عاشورا و رنج‌های اسارت و بعد از زیارت اربعین در کربلا به مدینه بازگشتند . چند روز بعد از اربعین ، کاروان اهلبیت از کربلا به مدینه بازگشتند. در اول ماه ربیع الاول ، از دور شهر مدینه را دیدند ، یکمرتبه صدای ناله ی کاروان اهلبیت بلندشد 😔 حضرت ام کلثوم سلام الله علیها اشعاری را خواندند: مدینة جدنا لاتقبلینا فبالحسراة و الأحزان جینا ألا فالخبر رسول الله بأنا قد فجعنا في اخینا ای مدینه ما را به خودت قبول مکن که ما با عزت رفتیم و با حسرت برگشتیم. خبر به پیامبر برسانید که مصیبت زدگان برادر آمدند😔 امام زین العابدین علیه السلام قبل از مدینه خیمه زدند و با مخدرات در خیمه، به عزاداری پرداختند . حضرت به بشیر بن خذلم فرمودند: آیا مانند پدرت، طبع شعر داری؟ عرضکرد: آری یابن رسول الله امام علیه السلام فرمودند: در مصائب پدرم اشعاری بگو و برو برای اهل مدینه بخوان و خبر آمدن مارا به آنان بده. [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: بشیر بطرف مدینه آمد و مردم را جمع کرد و این اشعار را خواند: یااهل یثرب لامقام لکم قتل الحسین و ادمعي مدرار الجسم منه بکربلاء مضرج و الرٱس منه علی القناة یدار ای اهل مدینه منتظر نباشید که حسین را کشتند جسمش در کربلا عریان و سرش بر نیزه ی کینه نهادند.😭 صدای گریه ی مردم مدینه بلندشد. پرسیدند: اهل و عیالش کجایند؟ بشیر اشاره به بیرون مدینه کرد و گفت: و هذا علی بن الحسین مع عفاته و اخواته این امام سجاد است که با عمه و خواهرانش به شهر شما نزدیک میشود. بشیر میگوید: تلختر از این روز ندیده بودم . تمام شهر ضجه زنان به استقبال کاروان اهلبیت بیرون امدند.😔 [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: بشیر گوید: در آستانه ی ورود کاروان اهلبیت به شهر ، بانویی کهنسال را دیدم و فهمیدم حضرت ام البنین است بهمراه کودکی که فرزند حضرت عباس علیه السلام بود، بسوی من آمدند و حضرت ام البنین فرمود: ای بشیر از حسین خبر بده بشیر گوید: من از شهادت عباس و پسرانش خبر دادم. فرمود: ای بشیر از حسینم خبر بده گفتم : بانو دستان پسرت را قطع کردند، تیر به چشمان مبارک و عمود بر سرش زدند و سر از پیکرش جداکردند😭 فرمود: ای بشیر ، بگو حسینم چه شد؟ گفتم: ای بانو، پسرانت، عباس، عبدالله، جعفر و عثمان را کشتند و سر از بدن جدا کرده و بر روی نیزه ها شهر به شهر گرداندند😭 فرمود: حسینم چه شد؟ حسینم چه شد؟😭 گفتم: حسین را کشتند در گودال قتلگاه و سر از بدن مطهرش جداکردند😭 و بر نیزه زدند ناگاه حضرت ام البنین علیهاالسلام، ناله ای زد و فرمود: ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی و سپس برزمین افتاد 😭 پس از لحظه ای برخاست و خود را به حضرت زینب رساند .حضرت زینب تا او را دید ،فرمود: مادرجان😭 سپس یکدیگر را در آغوش گرفتند و بسختی گریستند 😭 حضرت زینب فرمود: پسرانت همه شهید شدند😭 حضرت ام البنین عرضکرد: جان من و پسرانم و همه ی عالم و هر چه زیر این آسمان است، بفدای حسین😭 حضرت زینب فرمود: من یادگاری از عباس برایت آورده ام ، چادر را کنار زده ، زره خونی حضرت عباس را بیرون آورده و به ام البنین داد. حضرت ام البنین با مشاهده زره خونین بیهوش شد و افتاد😭 پس حضرت زینب رو کرد به قبر مطهر مادرخود حضرت صدیقه طاهره و عرضکرد: ای مادر ،برای شماهم هدیه و یادگاری از حسینم آورده ام و سپس پیراهن غرق به خون و پاره پاره حسین علیه السلام را بیرون اورد😭😭 [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: حضرت فاطمه ی صغیره دختر امام حسین علیهماالسلام، که بعلت بیماری نتوانسته بود همراه پدر باشد، با کمک ام نعمان و کنیزها افتان و خیزان به استقبال عمه ها آمد و با دیدن مخدرات و پیراهن پاره پاره و غرق خون پدر ، بیهوش گشت.😭 بشیر میگوید: دیدم طفلی بی تاب در دروازه مدینه بین جمعیت حیران و مبهوت است ، گویا منتظر کسی بود از من پرسید: ای بشیر! آیا پدرم عباس بن علی هم همراه کاروان است و می اید؟😭 بشیر از ناراحتی جواب کودک را نداد. طفل ، بشیر راقسم داد که بگو چه شده ؟ آیا پدرم عباس می اید؟ بشیر گفت: ای طفل برو و لباس سیاه به تن کن که پدرت عباس را کنار نهر علقمه با لب تشنه شهید کردند😭 [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: جابر بن عبدالله که از کربلا بهمراه اهلبیت به مدینه بازگشت ، به امام سجاد علیه السلام اصرار کرد که به شهر مدینه وارد شوند و نیز از حضرت زینب و حضرت ام کلثوم و سایر مخدرات خواست خود را آماده ورود به مدینه کنند. حضرت زینب رو به برادرزاده کرد و عرضکرد: شما امام من هستید هرچه شما بگویی، همان کنیم، و امام سجاد دستور حرکت و ورود به شهر مدینه را داد. بدین ترتیب کاروان عزادار ا
هلبیت وارد شهر مدینه شدند [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: سید بن طاووس در کتاب لهوف میگوید: دیگر در مدینه زنی باقی نماند و هر محجبه ای با حالت عزا مکشوفه و درحال واویلاگفتن و لطمه زدن بیرون آمد. فمابقیت في المدینة مخدرة ولت محجبة إلا برزن من الخدورهن مکشوفة همه بطرف خیمه های اهلبیت علیهم السلام دویدند و مدینه مثل روز شهادت پیامبرخدا، به حالت عزا و سیاه پوش درآمد. مردم از زن و مرد ، پیر و جوان ، بزرگ و کوچک می دویدند و به سر و سینه می‌زدند و میگفتند: حسینا واحسینا واحسینا شهیدا واشهیدا واشهیدا مردان به دور امام سجاد و زنان به دور مخدرات حضرت زینب ،حضرت ام کلثوم، حضرت رباب و....حلقه زده بودند و اهلبیت برای مردم از مصائب و وقایع کربلا میگفتند. سپس همه گریبان چاک زده و ضجه میزدند.😭 [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: جناب محمدحنفیه برادر امام حسین علیه السلام تا صدای بشیر را شنید که خبر از ورود کاروان اهلبیت میدهد، سوار بر اسب، خود را به خیمه ها رسانید ، همینکه علم و پرچمهای سیاه را دید خود را برزمین انداخت و از شدت غم و اندوه غش کرد امام سجاد علیه السلام از خیمه بیرون آمده و سر عمو را به دامن گرفتند😭 محمدحنفیه چشم بازکرد و صدازد: یابن أخي أین أخي؟😭 ای پسربرادرم، بگو برادرم کجاست ؟😭 حضرت سجاد با چشمانی اشکبار فرمودند: ای عمو! پدرم را با لب تشنه در کنار رود ،سر بریدند😭 محمد آنقدر بر سرو صورت خود زد تا که غش کرد. مخدرات، حضرت زینب و حضرت ام کلثوم بالای سر برادر آمدند ولی جناب محمدحنفیه هم ، خواهر خود ،زینب را نشناخت😭😭 بعد از این دیدار ، سر به بیابان گذاشت و تا قیام مختار ثقفی آرام نگرفت. پس از ورود به مدینه ، چون یزید ، خانه های بنی هاشم را خراب کرده بود، به خانه های خراب و ویران شده ی خود بازگشتند و تا آخر عمرشان مشکی پوشیدند، دیگر خضاب نکردند ، عطر نزدند، غذای لذیذ و آب گوارا نخوردند و نیاشامیدند و دائما در گریه و عزاداری بودند.😭 منابع: لهوف، سبد بن طاووس ص ۱۱۵ ریاض القدس ج ۲ ص ۳۶۰ [۱۰/۹،‏ ۱:۵۳] یا زهرا: عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب سلام الله علیها، پیش آمد و در بین مخدرات ، حضرت زینب را صدا میزد تا از یک بانویی پرسید: پس علیامخدره زینب بنت علی کجاست ؟!! آن بانو صدازد: ای عبدالله ، این منم، زینب که در یکروز کمرم خمیده و مویم سپید شد😭 عبدالله تا فهمید او زینب است، بیهوش شد😭 حضرت زینب نیز برای بانوان مدینه مصائب عاشورا و اسارت را یک به یک بازگو کرد و سپس فرمود: اما مصیبت رقیه سه ساله در خرابه ، قدم را خمید و مویم را سپید کرد😭
💠💠 شروع 👆 پیام رسانی واقعه عاشو را توسط زینب کبرا سلام الله علیها درمدینه النبی ومانیز دراین پیام رسانی عمه سادات راهم راهی خواهیم کرد ❤️❤️❤️
هدایت شده از soavi
هدایت شده از soavi
هرروزباقرآن:همراه باحنانه(جزء 19ص377)
هدایت شده از soavi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترتیل
هدایت شده از soavi
۳۷۷.wav
18.56M
ترجمه