هدایت شده از لبیک یا خامنه ای
🔴استفتائات از حضرت امام خامنه ای درباره اعمال خرافی در پایان ماه صفر
♦️ در شب اول ماه ربيعالاول از حدود نيمهشب تا اذان صبح افرادى با در دست داشتن شمع پشت درب مساجد مراجعه و با كوبيدن به درب مساجد و خواندن اذكارى توسل جسته و حاجات خود را طلب مىنمايند، البته اين عمل را تا هفت مسجد ادامه مىدهند و خصوصاً اين حال توسل در هنگام اذان صبح به اوج خود مىرسد و معتقد هستند بدين وسيله اتمام ماه صفر و آمدن ماه ربيعالاول را خبر مىدهند. نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟
♦️جواب: عمل مذكور مستند روايى ندارد و شيوهاى قابل تأييد نيست. اگر چه اصل اذكار و ادعيه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسنديدهاى است، لكن اشكال در شيوه عمل به نحو ياد شده است، آقايان علماى اعلام (دامت افاضاتهم) و مؤمنين (ايدهم الله تعالى) با پند و اندرز و موعظه و نصيحت از رواج چنين رفتارهايى كه چه بسا ممكن است منتهى به وَهْن مذهب گردد، جلوگيرى نمايند.
#رهنمودهای_رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | شرح حديثی از حضرت امام رضا عليه السلام توسط رهبر انقلاب
🌱🌷{°طلبه عصر ظهور°}🌷🌱
@talabeasrezohoor1
🔆#امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔻وفاداری به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
در وصیت های سید بن طاووس به فرزندان خود آمده است:
◽️در پیروی و وفاداری و دلبستگی به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف آنگونه باش که خدا و رسول خدا صلواتاللهعلیه و پدران آن حضرت و خود او از تو می خواهند.
◽️هنگامی که نمازهای حاجت را به جا می آوری، حوائج آن بزرگوار را بر خواسته های خود مقدّم بدار.
صدقه دادن از سوی آن جناب را بیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار بده.
دعا برای ایشان را بر خودت مقدّم بدار.
خلاصه در هر کار خیری، وفای به حق آن بزرگوار را مُقدّم بدار، زیرا این کار سبب احسان و توجه بیشتر ایشان به تو میشود.
📓 کشفُ المَحَجّة لِثَمَرة المُهجَة، جلد١، ص ۱۵۱
#وفاداری
🌱🌷{°طلبه عصر ظهور°}🌷🌱
@talabeasrezohoor1
هدایت شده از طلبه عصر ظهور🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صبح_ظهور
#جمکران
#یا_صاحب_الزمان
#هلالی
#عبدالرضا_هلالی
#استوری
🌱🌷{°طلبه عصر ظهور°}🌷🌱
@talabeasrezohoor1
📍روزی خدمت حضرت علامه آیت الله حسن زاده آملی بودم که شخصی اطلاعیه مجلس ترحیمی را آورد و به آقا داد. .
.
📍در آن اطلاعیه نوشته بود: « با نهایت تاثر و تاسف! فوت نا بهنگام فلانی را تسلیت عرض می کنیم».
.
📍آقا فرمودند: «با نهایت تاسف»! آخه شما را چه که این کلام را میگویی؟! شما چه کاره هستی که اینطور ابراز نارضایتی میکنی! نه خیر، با کمال رضا به قضای الهی، با کمال تسلیم.
.
📍«مرگ نابهنگام»! تو چه خبر داری که هنگامش کی بود، که حالا نا بهنگام است؟! شاید که آن همین الان بوده باشد، ناگهان چرا؟ گاه آن همین بود و تو خبر نداری. .
.
📍«فوت»! فوت چرا، فوت یعنی چه؟ فوت نابودی(از دست رفته) است. .
.
📍توفی(تحویل گرفته شده) درست است. أخذ الشیء بتمامه است، وفات صحیح است.
✅نگاه عارفان به مرگ چه زیباست ‼️
🌱🌷{°طلبه عصر ظهور°}🌷🌱
@talabeasrezohoor1
هدایت شده از لبیک یا خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول ربیع، لیلة المبیت و فضیلت بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام
- ناشناس.mp3
4.13M
تلاوت جزء 1 قرآن کریم با صدای
استاد معتز آقایی
(تند خوانی)
🌴
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و اله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: در روز اول ماه ربیع سال ۶۱ هجری قمری مصادف با دهم آذرماه سال ۵۹ هجری شمسی کاروان اهلبیت علیهم السلام بعد از تحمل مصائب عاشورا و رنجهای اسارت و بعد از زیارت اربعین در کربلا به مدینه بازگشتند .
چند روز بعد از
اربعین ، کاروان اهلبیت از کربلا به مدینه بازگشتند.
در اول ماه ربیع الاول ، از دور شهر مدینه را دیدند ، یکمرتبه صدای ناله ی کاروان اهلبیت بلندشد 😔
حضرت ام کلثوم سلام الله علیها اشعاری را خواندند:
مدینة جدنا لاتقبلینا
فبالحسراة و الأحزان جینا
ألا فالخبر رسول الله
بأنا قد فجعنا في اخینا
ای مدینه ما را به خودت قبول مکن
که ما با عزت رفتیم و با حسرت برگشتیم.
خبر به پیامبر برسانید
که مصیبت زدگان برادر آمدند😔
امام زین العابدین علیه السلام قبل از مدینه خیمه زدند و با مخدرات در خیمه، به عزاداری پرداختند .
حضرت به بشیر بن خذلم فرمودند:
آیا مانند پدرت، طبع شعر داری؟
عرضکرد: آری یابن رسول الله
امام علیه السلام فرمودند: در مصائب پدرم اشعاری بگو و برو برای اهل مدینه بخوان و خبر آمدن مارا به آنان بده.
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: بشیر بطرف مدینه آمد و مردم را جمع کرد و این اشعار را خواند:
یااهل یثرب لامقام لکم
قتل الحسین و ادمعي مدرار
الجسم منه بکربلاء مضرج
و الرٱس منه علی القناة یدار
ای اهل مدینه منتظر نباشید
که حسین را کشتند
جسمش در کربلا عریان
و سرش بر نیزه ی کینه نهادند.😭
صدای گریه ی مردم مدینه بلندشد. پرسیدند: اهل و عیالش کجایند؟
بشیر اشاره به بیرون مدینه کرد و گفت: و هذا علی بن الحسین مع عفاته و اخواته
این امام سجاد است که با عمه و خواهرانش به شهر شما نزدیک میشود.
بشیر میگوید: تلختر از این روز ندیده بودم . تمام شهر ضجه زنان به استقبال کاروان اهلبیت بیرون امدند.😔
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: بشیر گوید:
در آستانه ی ورود کاروان اهلبیت به شهر ، بانویی کهنسال را دیدم و فهمیدم حضرت ام البنین است بهمراه کودکی که فرزند حضرت عباس علیه السلام بود، بسوی من آمدند و حضرت ام البنین فرمود:
ای بشیر از حسین خبر بده
بشیر گوید: من از شهادت عباس و پسرانش خبر دادم.
فرمود: ای بشیر از حسینم خبر بده
گفتم : بانو دستان پسرت را قطع کردند، تیر به چشمان مبارک و عمود بر سرش زدند و سر از پیکرش جداکردند😭
فرمود: ای بشیر ، بگو حسینم چه شد؟
گفتم: ای بانو، پسرانت، عباس، عبدالله، جعفر و عثمان را کشتند و سر از بدن جدا کرده و بر روی نیزه ها شهر به شهر گرداندند😭
فرمود: حسینم چه شد؟ حسینم چه شد؟😭
گفتم: حسین را کشتند در گودال قتلگاه و سر از بدن مطهرش جداکردند😭 و بر نیزه زدند
ناگاه حضرت ام البنین علیهاالسلام، ناله ای زد و فرمود:
ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی و سپس برزمین افتاد 😭
پس از لحظه ای برخاست و خود را به حضرت زینب رساند .حضرت زینب تا او را دید ،فرمود: مادرجان😭 سپس یکدیگر را در آغوش گرفتند و بسختی گریستند 😭
حضرت زینب فرمود: پسرانت همه شهید شدند😭
حضرت ام البنین عرضکرد:
جان من و پسرانم و همه ی عالم و هر چه زیر این آسمان است، بفدای حسین😭
حضرت زینب فرمود: من یادگاری از عباس برایت آورده ام ، چادر را کنار زده ، زره خونی حضرت عباس را بیرون آورده و به ام البنین داد. حضرت ام البنین با مشاهده زره خونین بیهوش شد و افتاد😭
پس حضرت زینب رو کرد به قبر مطهر مادرخود حضرت صدیقه طاهره و عرضکرد:
ای مادر ،برای شماهم هدیه و یادگاری از حسینم آورده ام و سپس پیراهن غرق به خون و پاره پاره حسین علیه السلام را بیرون اورد😭😭
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: حضرت فاطمه ی صغیره دختر امام حسین علیهماالسلام، که بعلت بیماری نتوانسته بود همراه پدر باشد، با کمک ام نعمان و کنیزها افتان و خیزان به استقبال عمه ها آمد و با دیدن مخدرات و پیراهن پاره پاره و غرق خون پدر ، بیهوش گشت.😭
بشیر میگوید:
دیدم طفلی بی تاب در دروازه مدینه بین جمعیت حیران و مبهوت است ، گویا منتظر کسی بود
از من پرسید: ای بشیر! آیا پدرم عباس بن علی هم همراه کاروان است و می اید؟😭
بشیر از ناراحتی جواب کودک را نداد.
طفل ، بشیر راقسم داد که بگو چه شده ؟ آیا پدرم عباس می اید؟
بشیر گفت: ای طفل برو و لباس سیاه به تن کن که پدرت عباس را کنار نهر علقمه با لب تشنه شهید کردند😭
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: جابر بن عبدالله که از کربلا بهمراه اهلبیت به مدینه بازگشت ، به امام سجاد علیه السلام اصرار کرد که به شهر مدینه وارد شوند و نیز از حضرت زینب و حضرت ام کلثوم و سایر مخدرات خواست خود را آماده ورود به مدینه کنند.
حضرت زینب رو به برادرزاده کرد و عرضکرد: شما امام من هستید هرچه شما بگویی، همان کنیم، و امام سجاد دستور حرکت و ورود به شهر مدینه را داد.
بدین ترتیب کاروان عزادار ا
هلبیت وارد شهر مدینه شدند
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: سید بن طاووس در کتاب لهوف میگوید:
دیگر در مدینه زنی باقی نماند و هر محجبه ای با حالت عزا مکشوفه و درحال واویلاگفتن و لطمه زدن بیرون آمد.
فمابقیت في المدینة مخدرة ولت محجبة إلا برزن من الخدورهن مکشوفة
همه بطرف خیمه های اهلبیت علیهم السلام دویدند و مدینه مثل روز شهادت پیامبرخدا، به حالت عزا و سیاه پوش درآمد.
مردم از زن و مرد ، پیر و جوان ، بزرگ و کوچک می دویدند و به سر و سینه میزدند و میگفتند:
حسینا واحسینا واحسینا
شهیدا واشهیدا واشهیدا
مردان به دور امام سجاد و زنان به دور مخدرات حضرت زینب ،حضرت ام کلثوم، حضرت رباب و....حلقه زده بودند و اهلبیت برای مردم از مصائب و وقایع کربلا میگفتند. سپس همه گریبان چاک زده و ضجه میزدند.😭
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: جناب محمدحنفیه برادر امام حسین علیه السلام تا صدای بشیر را شنید که خبر از ورود کاروان اهلبیت میدهد، سوار بر اسب، خود را به خیمه ها رسانید ، همینکه علم و پرچمهای سیاه را دید خود را برزمین انداخت و از شدت غم و اندوه غش کرد
امام سجاد علیه السلام از خیمه بیرون آمده و سر عمو را به دامن گرفتند😭
محمدحنفیه چشم بازکرد و صدازد:
یابن أخي أین أخي؟😭
ای پسربرادرم، بگو برادرم کجاست ؟😭
حضرت سجاد با چشمانی اشکبار فرمودند: ای عمو! پدرم را با لب تشنه در کنار رود ،سر بریدند😭
محمد آنقدر بر سرو صورت خود زد تا که غش کرد.
مخدرات، حضرت زینب و حضرت ام کلثوم بالای سر برادر آمدند ولی جناب محمدحنفیه هم ، خواهر خود ،زینب را نشناخت😭😭
بعد از این دیدار ، سر به بیابان گذاشت و تا قیام مختار ثقفی آرام نگرفت.
پس از ورود به مدینه ، چون یزید ، خانه های بنی هاشم را خراب کرده بود، به خانه های خراب و ویران شده ی خود بازگشتند و تا آخر عمرشان مشکی پوشیدند، دیگر خضاب نکردند ، عطر نزدند، غذای لذیذ و آب گوارا نخوردند و نیاشامیدند و دائما در گریه و عزاداری بودند.😭
منابع:
لهوف، سبد بن طاووس ص ۱۱۵
ریاض القدس ج ۲ ص ۳۶۰
[۱۰/۹، ۱:۵۳] یا زهرا: عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب سلام الله علیها، پیش آمد و در بین مخدرات ، حضرت زینب را صدا میزد تا از یک بانویی پرسید:
پس علیامخدره زینب بنت علی کجاست ؟!!
آن بانو صدازد: ای عبدالله ، این منم، زینب که در یکروز کمرم خمیده و مویم سپید شد😭
عبدالله تا فهمید او زینب است، بیهوش شد😭
حضرت زینب نیز برای بانوان مدینه مصائب عاشورا و اسارت را یک به یک بازگو کرد و سپس فرمود: اما مصیبت رقیه سه ساله در خرابه ، قدم را خمید و مویم را سپید کرد😭
💠💠 شروع 👆 پیام رسانی واقعه عاشو را توسط زینب کبرا سلام الله علیها درمدینه النبی
ومانیز دراین پیام رسانی عمه سادات راهم راهی خواهیم کرد
❤️❤️❤️