#داستان
مردی؛ همسرش شب خسته و ناراحت خوابید؛ صبح از خواب بیدار شد که سر کار برود،
دید که همسر ناراحت امّا مهربانش،
صبحانه را آماده کرده
صبحانه خورد، سهم همسرش را نیز روی میز گذاشت و برای رفتن به کار آماده شد.
وقتی که میخواست کلیدهایش را بردارد،
گرد و غبار زیادی روی میز، صفحه تلویزیون و آینه دید.
قبل از اینکه، از منزل خارج شود
🪑روی میز نوشت:
به عشق تو سر کار میرم
🖥روی تلویزیون نوشت:
یادت باشه دوستت دارم
🖱روی آینه نوشت: شام،
مهمان من
🧕همسرش وقتی از خواب بیدار شد و مشغول تمیز کردن خانه شد، چشمش به نوشته ها افتاد؛
خیلی خوشحال شد☺️
با خوشحالی اش نشان میداد که
نامه ی شوهرش را خوانده
#آری؛
✍ این همان همسر عاقلیست که
اگر در زندگی مشکلی هم باشد،
آن را از ناراحتی و عصبانیت،
به خوشحالی و لبخند تبدیل می کند
📌انتشار بدون لینک: #مجاز
📋 مکتوباتِ یک طلبه 👇
🇮🇷@talabeh69