eitaa logo
طلبه خارجی
634 دنبال‌کننده
201 عکس
61 ویدیو
2 فایل
تاملات و تجربیات یک طلبه خارجی @SayyidHaidar
مشاهده در ایتا
دانلود
Session 2 Part 1 Quran Family Jalasah.mp3
48.16M
💠 Quran Discussion 💠 ◽️Session 2◽️ ▪️Part 1▪️ @talabekhariji
Session 2 Part 2 Quran Family Jalasah.mp3
48.17M
💠 Quran Discussion 💠 ◽️Session 2◽️ ▪️Part 2▪️ @talabekhariji
Session 2 Part 3 Quran Family Jalasah.mp3
18.75M
💠 Quran Discussion 💠 ◽️Session 2◽️ ▪️Part 3▪️ @talabekhariji
چرا بعضی مسلمانان شرقی بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال هنوز اسیر تعصبات نژادی هستند؟ 👇🏽بخوانید👇🏽 @talabekhariji
🌍 چرا بعضی مسلمانان شرقی بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال هنوز اسیر تعصبات نژادی هستند؟ 🌍 ◽️سوالی که از دوران کودکی ذهنم را مشغول کرده است... چرا نسبت به هم دیگر نگاه انسانی ندارند؟ چرا فقط به خاطر این که یک انسانی در یک نکته معینی روی زمین به دنیا آمده... باید خودش، افکار و فرهنگ و آداب و رسوم خود را برتر از دیگری بداند؟ 🔸و‌ چرا انگار هیچ کسی این زشتی را زشت نمی داند؟ 🔹 آیا این منم که اشتباه می‌ کنم؟ 🔸 آیا این تفکری که همه انسان ها برابر اند و برادر اند، توهمی بیش نیست؟ 🔹 آیا این تفکر که تنها ملاک برتری تقواست... به کلی در اوراق مصحف شریف اسیر شده است؟ 🌐 من در شهر لندن بزرگ شدم. یک شهر کاملا بین المللی. از کودکی با فرهنگ های بسیار زیادی آشنا شدم. انسان های متفاوت... رنگ های متفاوت، فرهنگ های گوناگون، ادیان مختلف..... و من در این تفاوت ها، جز زیبایی چیزی نمی دیدم... ❗️ولی وقتی بیشتر وارد فضا های مسلمانان شرقی شدم...وارد مساجد، حسینیه ها، مراسمات مذهبی... فهمیدم که انگار فقط منم که این طوری فکر می کنم. انگار هیچ کس دیگر این تفاوت ها را زیبا نمی داند... بلکه اینها را ملاک برتری و پستی می دانند...‌ ✈️ برزگتر شدم و به بعضی کشور های مسلمان نشین سفر کردم... و بعد از مدتی، به ایران آمدم و وارد مرحله بعدی زندگی شدم.... و ساکن شهر مقدس حضرت معصومه شدم و... دو زبان جدید یاد گرفتم و... مسیر طلبگی را آغاز کردم... ❎ و‌ هنوز که هنوز است...‌ جوا‌ب سوالات کودکی خود را نیافته ام... ❎ ◾️این چرا ها هنوز برای من حل نشده... 🔘 ولی یک سوال دیگری به این لیست چراها اضافه شده 🔻و‌ آن هم این که...🔻 🕌 چرا بعضی ها برای توجیه این تعصبات نژادی، از دین استفاده می کنند؟ 🔹اگر دین آن چیزی هست که آنها می گویند 🔸فلیشهد الثقلان أني كافر 🏮ولی آن چیزی که درد مرا تسکین می کند، و مثل مرهمی روی زخم دل می ماند.... و به من می گوید که فقط تو نیستی که این طوری فکر می کنی... و تو با این فکر تنها نیستی... این ندای آسمانی است... 📜 وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ 📖 و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست، در اين نشانه‏ هائي است براي عالمان. (سوره روم آیه ۲۲) 🗣 این کتاب به من می‌ گوید: از تنهایی نترس...‌چون من هم تنهام. من امانت فرستاده خداوندم و هزار و چهار صد سال است که منم بین مسلمانان غریبم... و در مجالس ختم و مراسمات مذهبی دفن شده ام. {غريب} از اوصاف من است... فطوبی للغرباء. @talabekhariji
🌺 For the Martyrs of Peshawar and Qatif 🌺 🔹Between Peshawar and Qatif Grant me a few days of relief Enough to bury the bodies For hearts to burn in disbelief 🔹The martyrs now rested in ease Flying free like the morning breeze A shattered flacon's pure pieces Returned to their sweet families 🔹Between the saviour and Hussain Twelve nights to burn with love and pain Oh he too sacred to be named! Return once more to us again @talabekhariji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تجمع و تظاهرات بعضی مؤمنين در مقابل سفارت عربستان سعودی در لندن برای ابراز همدلی با خانواده های شهدا در قطیف @talabekhariji
🌙 چرا ماه مبارک رمضان در ایران خیلی حال نمی دهد؟؟ 🌙 👇🏽بخوانید👇🏽 @talabekhariji
🌙 چرا ماه مبارک رمضان در ایران خیلی حال نمی دهد؟؟ 🌙 ↔️ یکی از تفاوت های فرهنگی بین ایران و بعضی کشور های دیگر، شدت توجه و اهمیت دادن به ماه مبارک رمضان است. اینجا کاری با خواص جامعه (از نظر تدین و معنویت) و اهل دل ندارم. منظور، متن جامعه است به طور کلی. ☪ بنده در بعضی کشور های خلیجی از جمله امارات و عمان دیده‌ ام که حتی یک ماه قبل از حلول ماه مبارک، آدم احساس می‌ کند که ماه مبارک در پیش داریم. کجا...؟ در خیابان ها، مغازه ها، مال ها، سوپرمارکت ها... 🌟 بنر های مخصوص برای ماه مبارک، آذین بندی های گوناگون برای منزل، سفره های بسیار زیبا، تخفیف های خاص برای اجناس، رو بالشی ها‌ و صندوق صدقی های مخصوص برای ماه مبارک و... 🎉 واقعا احساس می کنی که یک اتفاق بسیار بزرگی قرار است بیافتد. و اگر یک خارجی غیر مسلمان به عنوان توریست هم وارد آن جامعه می شد، حتی سه هفته قبل از ماه مبارک،‌ او هم می فهمید که اینها دارند برای یک جشن بزرگی که برای این ملت بسیار ارزشمند است، آماده می‌کنند، عین عید میلاد مسیح (Christmas) در یک کشور غربی. 🇵🇰 این فقط مال خلیج نیست. بنده بین پاکستانی ها هم دیدم (که از نطر فرهنگی به ایرانی ها نزدیک تر اند) چقدر ماه مبارک برای این ملت مهم هست. اصلا غذاهای مخصوص برای ماه مبارک دارند که بسیار خوش مزه است و هنگام افطاری بعد از خرما میل می شود. و حتی غیر متدین ترین مسلمان که در طول سال نماز نمی خواند... در ماه مبارک روزه می گیرد و تا می تواند نماز هاش را در مسجد می خواند. 🧔🏽از شوهر عمه ام که پاکستان زندگی می کردند و زیاد از فرهنگ پاکستانی اشکال می‌ گیرند (چون تعصب ملی ندارند) سوال کردم که این درست است که در پاکستان در ماه مبارک خیابان ها یک حس و هوای خاصی دارند انگار می توانی حضور ماه مبارک را حتی در بازار ها هم حس کنی؟؟ لبخند زد گفت بله این درست است. ⬇️ ادامه در پست بعدی ⬇️ @talabekhariji
🌙 چرا ماه مبارک رمضان در ایران خیلی حال نمی دهد؟؟ 🌙 ⬆️ ادامه از پست قبلی ⬆️ 😀 حتی یادم هست وقتی کوچک بودم و در لندن مشغول تحصیل بودم، ما بچه مسلمان ها از چند هفته قبل از ماه مبارک روزشماری می‌ کردیم و در خود ماه مبارک یک حس و هوای خیلی خاصی داشتیم و در آخر آن بسیار حزین و ناراحت بودیم...‌حتی بقیه اساتید و بچه ها که مسلمان نبودند، می دانستند که ماه مبارک در پیش است... به خاطر روحیه مسلمانان. و یادم هست هنگام ماه مبارک به سوپرمارکت می رفتیم خرید، بنر هایی آویزان کرده بودند، روش نوشته بود Ramadan Mubarak یعنی (رمضان مبارک) با حروف انگلیسی. 🕌 تا جایی که اطلاع دارم در بیشتر کشور های مسلمان نشین و در کشور های غربی (که این را در انگلیس دیده ام) در ماه مبارک،‌ مساجد پر‌ می شوند. بنده دیده ام مسجدی که در آخرین هفته ماه شعبان، یک صف کامل برای نماز مغرب هم به سختی تشکیل می شد، شب اول ماه مبارک،‌ اقلا هفت صف تشکیل می شد. و روز به روز تعداد بیشتر می شود. و این خیلی حس خوبی می‌ داد. و در انگلیس دیدم که حتی بعضی خانم های مسلمانی که در طول سال حجاب اسلامی را رعایت نمی کردند، در طول ماه مبارک با روسری بیرون می رفتند. به خاطر احترام این ماه بزرگ. 😞 ولی...‌وقتی به ایران آمدم خیلی خیلی تعجب کردم. قبل از ماه مبارک... خبری نیست. هنگام ماه مبارک، به جز این که رستوران و خیلی از مغازه ها در طول روز بسته اند، هیچ حس خاصی وجود ندارد... حتی پارسال دیدم بعضی ها در روز روشن در یکی‌ از خیابان های معروف قم، راه می روند و سیگار می کشند... 🏠 ما میخواستیم برای ماه مبارک منزلمان را تزیین کنیم... ولی هیچی پیدا نکردیم! گفتیم در طول سال حتما‌ برویم یک کشور خلیجی یا حتی کشور غیر اسلامی که یک سری چیز ها گیرمان‌ بیاید! 🔹یادم هست سال اولم در قم بود. هیجان زده بودم که بالاخره می توانم هنگام ماه رمضان در یک کشور اسلامی باشم... انتظار داشتم آن حال و هوایی که در طول ماه مبارک ما مسلمانان در لندن داشتیم، اینجا حتما چند برابر خواهد بود... ولی افسوس که... 🔘 برای نماز مغرب، در اول ماه مبارک به مسجد اعظم رفتم... و خیلی تعجب کردم.‌ اصلا خبری از آن جمعیتی که در روز های عادی بوده نیست! هیچ وقت نماز جماعت در آن مسجد را غریب تر از آن روز ندیدم!! نمی فهمیدم چرا این طوری است؟؟! در انگلیس هنگام ماه مبارک مساجد پر می شوند!! می روی مسجد روحیه پیدا می‌ کنی... ولی این صحنه آن حس و هوایی که داشتم را کاملا ازم گرفت. 🎊 ولی آن عیدی که یک ماه پیش از حلول آن در ایران خیلی خیلی آن را حس می کنی، عید نوروز است. ایرانی ها حتی وقتی واژه (عید) را بدون پسوند به کار می‌ برند، منظور عید نوروز است. در حالی که وقتی یک مسلمان غربی (و حتی غیر مسلمانان ساکن آنجا که کمی در مورد ما اطلاع دارند) واژه (عید) را می گویند، منظور عید الفطر یا عید الاضحی (قربان) است. همچنین در کشور پاکستان و خیلی از کشور های مسلمان نشین دیگر. (عید) یعنی عید الفطر یا عید قربان. 📈 اینها به بنده این حس‌ را منتقل می‌ کند که ماه مبارک به اندازه بعضی کشور های دیگر، هنوز در فرهنگ‌ ایرانی‌ عمیقا رسوخ نکرده است. مثل عید نوروز نیست که واقعا عید حساب می شود. بله، روزه ماه مبارک یک تکلیفی هست که متدینین باید آن را به جا بیاورند، و بعضی متدینین مشغول کار خیر‌ می شوند و... ولی به عنوان یک فرهنگ، یک عید، یک ماهی که باید برای حلول آن بی تابی کرد، یک جشن بزرگی که تمام ملت (از جمله کسانی که در طول سال با خدا و دین کاری‌ ندارند) در آن شرکت می کنند، هنوز شناخته نمی شود. 🔺تصویر بالا مربوط به سوپرمارکتی در دبی (امارات) می‌باشد‌ و برخی اجناس مخصوص ماه مبارک را نشان می دهد. بنده این عکس ها را در هفته دوم ماه شعبان گرفتم، سه هفته قبل از ماه مبارک. @talabekhariji
🌺 سه خصلت بسیار ارزشمندی که در ایرانی ها یافتم 🌺 👇🏽بخوانید👇🏽 @talabekhariji
🌺 سه خصلت بسیار ارزشمندی که در ایرانی ها یافتم 🌺 🌐 هر ملتی خوب و بد دارد و نمی شود با یک حرف یک ملتی را محکوم کرد. بنده فقط می توانم تجربه شخصی خود را بیان کنم...‌ و انتقاد های بنده که در پست های اخیر بوده، اصلا به منظور محکوم کردن یک طیفی از مردم یا ملتی نبوده است. ▪️به هر حال احساس می کنم که اخیرا خیلی انتقاد ها را بیان کرده ام و این خیلی خوب نیست... به خاطر این که اگر کسی فقط کاستی ها را بیان کند - موضوع، هرچه می خواهد باشد - تصویر بسیار تاریکی از دنیا ارائه می دهد. و در دنیایی که پر ظلمت و تاریکی شده (به خاطر افعال بشر) نیاز مان به دیدن خوبی ها‌ در این زمان، نسبت به اعصار دیگر، خیلی بیشتر است. نیاز به امید دادن بیشتر است...‌ 🙏🏼 فلذا بنده عذر می خواهم اگر‌ یک‌ چنین تصویری ارائه داده ام. 🦋 حالا می خواهم در مورد یک موضوع شیرین و مثبتی بنویسم. و این هم مبتنی بر تجربه شخصی بنده است... و آن سه تا خصلتی هست که در خیلی از ایرانی ها دیده ام. سه خصلت بسیار زیبا و ارزشمند و دوست داشتنی که آرزو می کنم روزی بیاید همه مردم دنیا اینها را داشته باشند. مدتی پیش ۱۰ تا از عادات و آداب دوست داشتنی ایرانی ها را بیان کردم،‌ که مال زنذگی ظاهر انسان است. ✍🏽 ولی امروز می خواهم در مورد یک بحث عمیق تری بنویسم. و آن سه خصلت درونی است که مال روح و روان بشر است. 1⃣ تواضع 1⃣ 🇮🇷 بنده به طور کلی این خصلت بسیار زیبایی را در ایرانی ها زیاد دیده ام. نمی دانم از این حرف تعجب می کنید یا نه... ولی نسبت به خیلی از مردم های بعضی ملت های دیگر مثلا انگلیس، آلمان، و برخی کشور های غربی که ازش اطلاع دارم، احساس می کنم به طور کلی مردم ایران خیلی متواضع و افتاده اند. حتی با افراد ناآشنا. و‌باید قدر این خصلت را دانست. 🗣 می‌ توانم خاطرات زیادی اینجا ذکر کنم، ولی چون دو خصلت‌ بعدی برای بنده خیلی جذاب است و می خواهم آنجا بیشتر بحث کنم، به همین مقدار اکتفا می‌ کنم. 2⃣ سادگی 2⃣ 👁 این خیلی برای بنده مهم است.‌ البته منظور سادگی به معنای مثبت است و منظور ساده لوحی نیست. ساده بودن به معنای دورو نبودن، روراست بودن. آن صفایی که کودکان را نزد بقیه بسیار عزیز و دلنشین می کند... همان سادگی درونی. ✅ اگر مثل بنده در کشوری مثل انگلیس زنذگی کرده بودید، مطمئنم که خیلی زود این حرف را تصدیق می کردید. چون خیلی از اوقات در کشور های غربی، احساس می‌ کنید که انسان ها این سادگی را از دست داده اند. این سادگی آسمانی را گم کرده اند... 👳🏽‍♂مبلغ ایرانی بود که‌ در ایران زبان انگلیسی کار کرده بود. ایشان خیلی بر گردن بنده حق داشتند و دارند، چون زمانی که انگلیس بودم و منتظر بودم به یران بیایم و کارم گره خورده بود، ایشان در ایران کار هام را انجام می داد تا بتوانم بیایم و مشغول تحصیل علوم دینی شوم. 🔹در سال اولم در ایران با ایشان آشنا شدم. مدتی گذشت و ایشان را اصلا ندیدم و از ایشان خبری نداشتم... تا این که در تابستان به انگلیس مسافرت کردم و روزی‌ برای نماز به یک‌ مرکز اسلامی رفتم... و‌ ایشان‌ بنده را دید و صدام زد! خیلی هم اتفاقی این طوری شد! 🔸بنده را همراه خود برد، نشستیم و سرگرم صحبت شدیم. می گفت که الآن مدتی هست برای تبلیغ دین به انگلیس آمده ام و در شهر منچستر مشغولم و فعالیت ها را توضیح می داد. خیلی برای بنده جالب بود! 🤔 ولی سوالی داشتم که خیلی دوست داشتم از ایشان بپرسم. دوست داشتم بدانم به عنوان یک ایرانی که بعدا به انگلیس آمده، مردم اینجا (یعنی انگلیس) را چطور‌ دیدید؟ 🔘 نگاهی عمیق به من کرد و گفت: مررم پیچیده اند. 😪 این حرف کوتاه خیلی بار داشت و بنده کاملا تصدیق کردم. به خودم فکر می کردم که چقدر سخت است چنین شخصی که به سادگی مردم ایران عادت دارد، بین مردمی زندگی کند که پیچیده و فاقد آن سادگی‌ هستند. خیلی دلم برای ایشان سوخت، هرچند ایشان چون با هدف الهی آمده بود و این غربت را به خاطر حق تعالی به جان خریده بود، اصلا پشیمان نبود. خدا حفظش کند. ⬇️ ادامه در پست بعدی ⬇️ @talabekhariji
⬆️ ادامه از پست قبلی ⬆️ 3⃣ عشق اهل بیت 3⃣ 💗 از همه اینها مهمتر و بالاتر این خصلت است. و یکی از جاهایی که این خصلت خیلی خودش را نشان می دهد، در احترام گذاشتن به سادات است.‌ و بنده این را مکررا تجربه کرده ام. که حتی ایرانی هایی که ظاهرا متدین نیستند، خیلی به سادات احترام می گذارند. دو تا مثال می زنم، از آدم هیی که ظاهرا متدین نبودند. 🚙‌ یادم هست، کنار خیابانی نزدیک حرم ایستاده بودم و یکی از داخل ماشین صدام زد. چند تا خانم داخل ماشین بودند که وضع حجاب خوبی نداشتند... اول به خودم فکر کردم که ایشان می خواهند آدرسی را سوال کنند. ولی وقتی نزدیک شدم آنها خوشحال شدند و گفتند: برای ما دعا کنید! از سادات هستید! 🔆 یک تجربه بسیار عجیبی در تهران داشتم که این قدر برای بنده دلنشین و جالب بود که به عنوان شاهد مثال برای بعضی دوستان ساکن انگلیس بیان‌ کردم. و مطمئنم که در آینده خیلی از این تجربه هنگام تبلیغ دین، استفاده خواهم کرد ان شاء الله. روزی برای زیارت شهدا به بهشت زهرا رفتم. تنها بودم و وسیله نداشتم.‌ وقتی می خواستم برگردم، کنار خیابان ایستادم تا ماشینی بیاید سوارم کند و تا یک جایی بنده را برساند.‌ 🚘 راننده ماشین شخصی از دور بنده را دید و اشاره کرد که می‌ خواهد سوارم کند. نزدیک شد و بنده کنار راننده نشستم. سلام کردم.‌ جوانی بود که ظاهر مذهبی نداشت. کرایه را سوال کردم ولی ایشان نگفت. ماشین حرکت کرد.‌ بنده سوالم را تکرار کردم ولی باز هم هیچی نمی گفت! وقتی بنده اصرار کردم... آخر گفت که من کرایه گیر نیستم! 🤭 وقتی با تعجب بنده مواجه شد، بهم نگاه کرد و گفت: شما‌ سید اولاد زهرا باید کنار خیابان بایستید و من همین طوری رد شم؟؟!! 😭 همان لحظه آب شدم.‌ سرم را پایین انداختم. خیلی خجالت کشیدم... 💟 تا اینجاش زیبا بود، ولی ادامه اش هرچند دردناک است، زیباتر می شود. 🏮پای صحبت باز شد و دوست داشتم با این راننده جوان بیشتر آشنا بشوم. او هم انگار دنبال کسی بود که به حرف هاش گوش دهد. گفت که من اینجا (بهشت زهرا) سر خاک پدر و مادرم می آیم و ساعت ها در قبرستان می مانم. آرامش می گیرم... من آدم مذهبی نیستم، نماز نمی خوانم، ولی حضرت زهرا را دوست دارم.‌ 🥀 ایشان از مشکلات و زندگیش می گفت که انصافا گریه آور بود. بعد گفت: چند روز پیش یک عالم قرص خوردم که تمام کنم برم، ولی هروقی سعی کردم خودکشی کنم، خدا نمیذازه بمیرم! ◽️وقتی به ترمینال رسیدیم، بنده خیلی ازش تشکر کردم، و سعی کردم کمی بهش روحیه بدهم چون کلا روحیشه اش را باخته بود و به شدت از خود متنفر بود و هیچ ارزشی در وجود خود، نمی‌ دید. انگار همین حس سبب شده بود که دست به خودکشی دراز کند و سعی کند که درد خود را به پایان برساند. 💠 ولی حضرت زهرا را دوست داشت... و به خاطر همین عشق الهی که در قلبش وجود داشت، یک سید ناشناخته را سوار کرد و به ترمینال رساند. 👤 بنده این خاطره را هنگام‌ توضیح حکمت نهج البلاغه که می فرماید (ما کل مفتون یعاتب) بازگویی کردم. که ما چون فقط ظواهر را می بینیم، احساس می کنیم که آن شخص چون وضعش این شکلی است یا دچار بعضی گناهان شده، آدم بدی است و زود محکومش می کنیم. در حالی که پیچیدگی هایی وجود دارد...‌ و ما از درد و آلامی که دیگران می کشند آگاه نیستیم، و دلیل عدم تدین ظاهری در طرف را نمی دانیم. ✍🏽 چرا فقط سه تا خصلت ذکر کردم؟ قصد داشتم بیشتر بیاورم و اول پیام تعداد بیشتری نوشته بودم، ولی دیدم همین سه تا خیلی مطلب دارد، و بنده با هرکدام خاطرات زیادی دارم و اگر بیشتر می آوردم خیلی خیلی طولانی می شد فلذا به این سه تا اکتفا کردم و حتی همه مطالبی که برای اینها داشتم هم نتوانستم بیاورم. 💍 علاوه بر این، ارزش هرکدام اینها این قدر زیاد هست‌که خدا می داند... و یک انسان یکی از اینها را هم داشته باشد بسیار ارزشمند است. هرکدام اینها بیشتر از کل دنیا و‌ ما فیها می ارزد... و گاها تعداد زیاد آوردن، مانع تمرکز روی هرکدام اینها می شود. و می خواستم کمی متمرکز تر و دقیق تر اینها را بحث کنم. 🌍 احساس می کنم که هر ملتی برای خودش بعضی خصلت هایی دارد که به طور کلی در فرهنگ آن ملت آمیخته شده است.‌ اگر‌ همه ملت ها همین این سه خصلت را داشتند، دنیا بهشت می شد. ⚡️بعضی ها شاید بگویند که نخیر، الآن خیلی از ایرانی ها هم فاقد اینها شده اند. بنده این را انکار نمی کنم ولی باید دنبال دلیل این اتفاق رفت. به نظرم یکی از دلائل بسیار مهم، وابستگی و پیروی از فرهنگ غربی است... که باعث می شود که بدی های آن فرهنگ فضای ایران را آلوده کند و بعضی ایرانی ها را از خوبی هایی که دارند، دور کند. گاها طرف به این نکته ملتفت نیست که پیروی کورکورانه از فرهنگ غیر اسلامی، این اتفاق را دنبال خود می آورد. @talabekhariji
🔹 نکته ای برای زبان آموزان 🔹 👇🏼بخوانید👇🏼 @talabekhariji
🔹 نکته ای برای زبان آموزان 🔹 ✖️ هیچ وقت سعی نکنید از زبان اولتان به زبانی دیگر، تحت الفظی ترجمه کنید. سعی کنید روح معنی را از قالب الفاظ زبان اول بگیرید و آن را به زبان دوم، به قالبی مناسب به آن زبان، منتقل کنید. 🔸 یکی‌ از جاهایی که بعضی دوستان عزیز در این قضیه اشتباه می کنند، ترجمه واژه (چی؟) استفهام به انگلیسی است. بله، ترجمه تحت الفظی این واژه what هست... ولی نباید از این واژه what عین واژه (چی؟) در فارسی استفاده کرد. 🗣 وقتی کسی دارد با شما صحبت می کند، و شما متوجه نشدید یا میخواهید طرف تکرار کند، از واژه (چی؟) استفاده می کنید و این هیچ مشکلی ندارد و خیلی هم محترمانه استفاده می شود. ❗️ ولی استفاده از واژه what در چنین موقعیتی، در فرهنگ انگلیسی جالب نیست چون غیر محترمانه تلقی می شود و آدم های با فرهنگ اینجا از واژه what استفاده نمی کنند. ⬇️ فلذا در چنین موقعیتی، از واژه های مانند ⬇️ ☑️ Sorry? ☑️ Pardon? ☑️ Excuse me? ☑️ I didn't quite get that! ☑️ Could you repeat that please? استفاده کنید، که همان کار (چی) فارسی را‌ در این موقعیت، انجام می دهد. 🌺 ان شاء الله که موفق باشید. 🌺 @talabekhariji
👳🏽‍♂ جامعه شیعی انگلیسی زبان شدیدا نیاز به طلبه مبلغ دارد! 👳🏽‍♂ 👇🏽بخوانید👇🏽 @talabekhariji
👳🏽‍♂ جامعه شیعی انگلیسی زبان شدیدا نیاز به طلبه مبلغ دارد! 👳🏽‍♂ 🔹یکی از نیاز های بسیار شدید خیلی از کشور های غربی از جمله کشور های انگلیسی زبان، نیاز به مبلغ است. حتی مبلغی که فقط‌ در ایام خاص، منبر می‌ رود (و بلند مدت نمی ماند، و در ایام تبلیغ کار خاصی به جز منبر هم ندارد)،‌ نیاز هست. بنده نمی گویم که دوستانی که مایل هستند، هدف خود را فقط‌ منبر قرار دهند (چون حیف است، وقتی شما می‌ توانید دائره فعالیت تبلیغی خود را بیشتر کنید، آن را به یک‌ محدوده خاصی محدود کنید). ولی می خواهم شدت نیاز را منتقل‌ کنم. 🔸منظور بنده اینجا، نیاز به مبلغی هست که برای مخاطب شیعه، بتواند معارف دین را به زبان انگلیسی منتقل کند. 🔹این نیاز به قدری زیاد هست، که در جامعه شیعی انگلیسی زبان، منبری های غیر طلبه بسیار زیاد شده اند. و خیلی هاشان‌ ظاهرا در تبلیغ بسیار موفق هستند و بین شیعیان انگلیسی زبان مطرح هستند. این‌ پدیده منبری غیر طلبه، به خاطر تنفر از طلاب علوم دینی به وجود نیآمده،‌ اتفاقا معمولا دنبال یک طلبه معمم می‌ گردند که برای منبر دعوتشان کنند!‌ ولی از بس این‌ که تعداد مبلغ معمم کم هست، طبیعتا این خلئ را دیگران پر‌ می کنند. 🔸بنده نمی‌ گویم غیر طلبه حق ندارد منبر برود. ولی آن چیزی که دیدم این است که خیلی از اوقات متاسفانه منبری هایی دارند به افکار شیعیان جهت می دهند، که فهمشان از دین بسیار ناقص یا نادرست است. و این فهم ناقص و نادرست به مخاطب منتقل می شود. و طرف که به عشق خدا و اهل بیت آمده و نگاه خاصی به سخنران دارد، خیلی از اوقات حرف‌ ایشان را به عنوان حرف‌ دین قبول می‌ کند. 🔹مثلا ممکن هست چنین تصویری از دین منتقل شود که تنها موضوعی که در دین مهم است اخلاق است و رسالت اصلی یک مسلمان، خوش اخلاق بودن هست. این حرف همراه چند تا داستان از زندگی‌ پیامبر (ص) به عنوان حرف اساسی دین مطرح می شود، و مستمع با دل و جان می پذیرد. این در حالی است که با این که اخلاق بسیار بسیار مهم‌ هست، آن منبری که این حرف را می زند، وظیفه دارد این موضوع را کامل توضیح دهد. 🔸اولا، اخلاق را تعریف کنید!‌ منظور‌ از‌ اخلاق چیست؟ آیا واژه اخلاق در معارف دینی، همان معنایی دارد که عرف می فهمد؟ آیا اسلام فقط دنبال همین است؟ یک نوع اخلاقی داریم که اصلا نیازی نیست موحد باشید تا آن را داشته باشید... پس اگر حرف اصلی دین همین اخلاق است، چرا اسلام پایه اصلی خود را توحید قرار داده؟ چه ربطی به اخلاق دارد؟ و چرا باید به احکامی مانند نماز و روزه پایبند بود، وقتی تحقق آن هدف اصلی دین (اخلاق) بدون اینها هم ممکن هست؟ 🔹ولی اینها توضیح داده نمی شود، و خیلی از اوقات مخاطب (و حتی منبری!) در مورد اینها فکر‌ هم نمی کند... 🔸و در نتیجه، یک‌ نوع شیعه ای در غرب به وجود می‌ آید که دینداری را مساوی با خوش اخلاق بودن می داند. اگر هم پایبند به بعضی احکام هم باشد، آن را فضل حساب می کند، نه اصل. یک سری کار های اضافی به ما گفتند انجام دهیم... و حتی اعتقاد به خدای منان، یک اعتقاد اضافی غیر اصلی به حساب می آید... 🔹و اگر چنین قرائتی از دین به عنوان آموزه اصیل دینداری مطرح شود (که شده!!) معلوم هست که سرنوشت اسلام اصیل در غرب چه خواهد بود... 🔸این فقط مثالی بود برای آفتی که در اثر عدم مبلغ فاضل طلبه، به وجود آمده است. ما واقعا نیاز داریم به طلابی که بتوانند معارف دین را درست به زبان انگلیسی منتشر کنند. و دوستان طلبه که مایل هستند احساس نکنند این کار نیاز به یک مدت بسیار زیادی درس خواندن دارد... اصلا این طوری نیست. برای این کار نیاز به مجتهد شدن نیست! 🔹ولی واقعا کار طلبه است. همان طوری‌ که درمان اجسام بر عهده پزشکان هست، درمان افکار بر عهده طلبه های علوم دینی است. امیدوارم این می تواند یک انگیزه ای برای دوستان عزیزی که مایل اند برای تبلیغ دین، زبان کار کنند، تولید کند. 🌺 ان شاء الله كه موفق باشيد. 🌺 @talabekhariji
🔹 سؤال: اگر زبان کار کنیم، برای تبلیغ اعزام می شویم؟ 🔹 👇🏽بخوانید👇🏽 @talabekhariji
🔹 سؤال: اگر زبان کار کنیم، برای تبلیغ اعزام می شویم؟ 🔹 🤔 یکی‌ از سؤالات پر تکرار دوستان، در مورد اعزام برای تبلیغ است، طلاب را از کجا اعزام می کنند؟ بعضی از دوستانی که به فکر زبان کار کردن هستند (و هنوز مشغول آموزش زبان نشده اند) این سوال را دارند، چون قبل از این که وارد برنامه آموزش زبان شوند، می خواهند مطمئن باشند که این کار ثمراتی خواهد داشت و فکر می کنند که اگر وقت گذاشتم زبان کار کردم و آخرش اعزام نشدم، تضییع عمر بوده است. 🙅🏽‍♂ بنده چون ایرانی نیستم و شرایطم متفاوت است و اطلاع خاصی درباره این موضوع ندارم، نمی توانم درباره این موضوع راهنمایی کنم. 💁🏽‍♂ ولی نکته ای برای این دسته دوستان عزیز عرض می کنم که شاید مفید باشد. 🕌 تبلیغ دین یک وظیفه بسیار مقدسی است که حق تعالی بر عهده ما گذاشته است. فلذا امکان ندارد طلبه ای به ندای حق تعالی لبیک بگوید و - با خلوص نیت - برنامه ریزی کند، وقت بگذارد، زحمت بکشد، هم دین خدا را یاد بگیرد، هم زبان کار کند... و در مقابل، خداوند متعال او را زمین بزند و آخرش این طلبه احساس کند که به بن بستی رسیده و وقت خود را تلف کرده است. ما چنین خدایی را نمی شناسیم و قرآن چنین خدایی را معرفی نمی کند... ✅ تجربه بنده هم دقیقا همین را نشان داده است. نه به خاطر این که بنده خیلی آدم خوبیم...‌نه اصلا... ولی به خاطر این که خدا، خیلی خدای خوبی است. ✈️ بنده اصلا با قصد تبلیغ نیآمده بودم ایران و حوزه. آمده بودم تا در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها باشم، از فضای آلوده انگلیس فاصله بگیرم، و برای خودم،‌ دین خدا را یاد بگیرم. چون خودم نیاز داشتم. همین. ⭕️ و هیچ وقت سعی نکردم فرصت تبلیغی ایجاد کنم.‌ اصلا... ◽️اتفاقا اولین تجربه تبلیغ رسمی بنده خیلی جالب بود.‌ به یک کشور اروپایی رفته بودم،‌ تابستان به قصد زیارت اقوام رفته بودم. آخرین چیزی که در ذهنم بود، تبلیغ دین بود. آن موقع شاید سال دوم یا سومم در حوزه تمام شده بود.‌ اصلا به تبلیغ فکر‌ هم نمی کردم. 🧔🏻 روزی‌، یکی از اقوام که در مسجد فعالیت می کرد به بنده گفت که شما سخنرانی خواهی کرد. بنده تعجب کردم. سخنرانی کجا و من کجا؟! گفت، ما برنامه را اعلام کردیم و سخنران شمایی.‌ بنده این طوری در حوض تبلیغ پرتاب شدم!! 🔅 ولی تبلیغ جدی تر، در ایام کرونا برای بنده آغاز شد. بعضی از دوستان در انگلیس از بنده خواستند، که برای تسکین قلوب در آن ایام سخت - که خیلی ها داشتند عزیزان خود را از دست می دادند، و مومنین نمی توانستند هم دیگر را ببینند و مساجد بسته بود - منبر مجازی بروم. و خدا توفیق داد و بحثی در مورد دعای يا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ از صحیفه سجادیه مطرح شد. ◽️و اخیرا، همین امسال، یکی از دوستان مومنی از انگلیس که مسئول‌ هیئت هم هست آمده بود ایران، برای زیارت. و بنده از این جهت که رفیق قدیمی بنده هستند و در جریان مسائل مربوط به مسلمانان در انگلیس هستند، چند تا جلسه دوستانه که در واقع دور همی بود، با ایشان داشتم.‌ 🙏🏼 ایام آخر ماه صفر بود. یادم هست، شب ۲۸ صفر به حضرت خاتم النبیین (ص) متسول شدم. و از ته دل از حضرت خواستم به بنده منبر بدهند... چرا این را خواستم؟ به خاطر این که مدتی شده بود که احساس می‌کردم منبر رفتن یکی از نیاز های بنده شده است. از این که منبر نمی رفتم، درون خود اذیت می شدم، و رنج روحی می بردم. خیلی عجیب بود... فلذا از خود حضرت خواستم، منبر هم که منبر حضرت است... منبری از ایشان خواستم که مورد رضایت خود آن خضرت باشد... و مایه تبلیغ دین آن خضرت باشد. 👥 دو سه روز بعد از این اتفاق، آن دوست مسئول هیئت را دیدم. اصلا بحث منبر و تبلیغ در ذهنم نبود. ولی در همان جلسه یا دور همی، ایشان بحث منبر را مطرح کردند... و همین جلسه منجر شد به این که برای منبر ایام فاطمیه اول، بنده به لندن بروم. و خیلی هم برنامه باصافیی به پا شد، نه به خاطر بنده، بلکه به خاطر عنایات و الطاف حضرت رسول (ص) و حضرت صدیقه کبری (س) و اخلاص دوستان. ☝️🏽بنده اینها را برای شما دوستان عزیز تعریف کردم تا از این که آیا فرصتی در آینده برای اعزام و تبلیغ و... پیدا می شود یا خیر، نترسید. خدای تعالی مسبب الاسباب است. همان طوری که برای بنده اسباب را فراهم کرد... برای شما هم فراهم می کند ان شاء الله. ترسمان را بی جا خرج نکنیم. فقط از این بترسیم که نیتمان غیر خدایی نباشد و نشود. برای مطرح شدن، خودخواهی،‌ هوا‌ی نفس، ریا و... نباشد. نیت و هدفمان فقط بندگی او باشد. و الله عليم بذات الصدور. 🕋 اگر تشخیص دادید که از مصادیق بندگی خدا، زبان کار کردن است، برنامه‌ ریزی کنید و کار را با توکل بر خدا آغاز کنید. اگر هم دیدید که خیر این طوری نیست، پس نباید کار کنید. و اگر کار را با خلوص نیت آغاز کردید محکم به آن ادامه دهید و مطمئن باشید که ان الله لا یضیع اجر المحسنین. @talabekhariji
🌺 بنده سال نو را به همه دوستان تبریک می‌ گویم و برای همه مؤمنين برترین نعمت های مادی و معنوی آروز دارم‌. 🔸تحویل سال فرصتی بسیار خوبی است برای خود ارزیابی.‌ یک سالی از عمرمان گذشت... سالی که هرگز تکرار نمی شود... این فرصت تمام شد،‌ رفت و‌ بر نمی گردد. 🕋 تک تک مان به میقات و ملاقات حضرت حق، نزدیک‌ تر شده ایم.‌ به‌ عالم قبر و برزخ و روز رستاخیز - روزی که در آن هیچ شک و تردیدی نیست - یک سال نزدیک‌‌ تر شده ایم. آیا به اندازه کافی توشه برداشته ایم...؟ ▪️یا - خدا نکند،‌ دور از محضرتان - هنوز ترجیح می دهیم اسیر توهم باشیم و عمدا آن روز را فراموش کنیم...؟ 🏮خوش به حال کسانی که تقوای الهی را توشه خود قرار داده اند...‌ و تزوّدا فإن خير الزاد التقوى. 💭 پس‌ تامل کنیم،‌ که نتیجه تامل و تفکر بیشتر از هفتاد سال نماز و‌ روزه است... فکر‌‌ کنیم... ‌ 🔰 من در چنین روزی سال پیش کجا‌ بودم؟ از نظر ذهنی در چه فضایی بودم؟ اولویت های من چه بوده؟ آرزو‌ های من چه‌‌ بوده؟ اهداف من چه بوده؟ رفقای من چه کسانی بودند؟ 🔰 آیا از این سالی که گذشت، خوب‌ استفاده کردم؟ تا چه حدی؟ چند در صد؟ آیا با آن سرعتی که باید، پیشرفت کردم؟ 🔰 موانع پیشرفت من چه چیزهایی یا کسانی بودند؟ ✅ حالا که‌‌ اینها را پیدا کردم، چطور می‌ توانم برای سال جدید برنامه‌ریزی‌ کنم که بهتر و محکم تر از سال گذشته، از این‌‌ سال جدید استفاده کنم. 🙏🏼 ان شاء الله كه این سالی که در پیش رو دارید،‌ بهترین سال عمرتان باشد، سالی پر نور و برکت، عشق‌ و معرفت. 🌹 از همه دوستان عزیز التماس دعا دارم. 🌹 @talabekhariji
🌆A Blessed Evening in Najaf🌆 👇🏽Read it in the post below👇🏽 @talabekhariji
🌆 A Blessed Evening in Najaf🌆 ▪️17 Sha'bān 1443 H ▪️21 March 2022 👳🏽‍♂This evening Shaykh AliRidha came to meet me. He gifted me a most precious gift: a copy of the book Kāmilul Ziyārāt. We went together to visit the blessed shrine of Maitham at-Tammār رض, after which we visited Masjid al-Kūfah. He invited me to return with him to the city of Najaf and have dinner with him at the Madrassah, and I gladly accepted. 🚕We got down from the taxi somewhere close to the shrine of Sāfi Safā and he led me into an old alleyway. It was so narrow that there was only space for two people to walk side by side. About fifty meters in, he took out his keys. We had arrived at the Madrassah. 🚪I looked at the door. It looked as if it had gone through many battles and sustained a lot of injuries. It was old and creaky. He opened it and we entered a corridor. This was an incredibly old and dingy building and did not seem suitable for human residence. And it was here that many students of the Hawzah resided. 🔹He took me into a small room, which was where he slept alongside one other Hawzah student. At first I didn't feel very comfortable. 🗣After dinner, he began speaking to me about the issues that students faced. He wasn't complaining. He was speaking to a friend about matters that pained the heart. And after that, he mentioned the stories of some great 'Ulamā', and the patience they had in the face of great hardship. 😢My heart was moved. I had heard stories like these before but hearing them from someone who took inspiration from them to remain strong in the face of very similar hardships, had a very different effect on my heart. During this conversation my heart felt at ease, and that small dingy room became the most beloved place for me on planet earth. I didn't want to leave. 🧔🏻My heart began aching as I thought of the purity of young Hawzah students who decided to leave behind prospects of wealth and material gain, for the sake of a promise they had never witnessed, and for the sake of a beloved they had never seen. 🔸Why should such a pure soul have to go through all this? Why...? And the why's were too many to count... 😔I thought to myself: would that I could set aside everything in life and just serve the students of this religion. I thought of my friends in Qum, and the hardships they faced. Now I knew it was a similar story in Najaf... 💠My heart was moved. We went to visit the blessed shrine of the Commander of the Faithful ع. As we entered through the door, we came upon the grave of Shaykh Al-Ansārī ره. I remembered the story of when he and his family had nothing to eat, yet he refused to touch the Khums money that was present in his home. And he and his family slept hungry. This was while he was the supreme religious authority of his time. 🙏🏼This Ziyārah was special. I asked the Commander of the Faithful ع to make me a means of assistance to the sincere students of this religion, and to let be a means of help and support for them. And I'm certain that this request shall be granted; I look forward to seeing how. ☑️This was a truly blessed evening. 🔺The picture above is the resting place of Shaykh al-Ansāri ره at one of the entrances to the blessed courtyard of the shrine of Imam 'Ali ع🔺 @talabekhariji
🔸 نکته ای برای زبان آموزان 🔸 👇🏼بخوانید👇🏼 @talabekhariji
🔸 نکته ای برای زبان آموزان 🔸 🌍 بعضی از نکاتی که اینجا عرض می شوند در مورد زبان خاصی نیستند و برای یادگیری هر زبانی، مفید هستند. در حالی که بعضی نکات، مخصوص زبان انگلیسی هستند. نکته ای که اینجا عرض می شود در مورد مطلق یادگیری زبان هست، و رعایت آن می تواند برای هر زبان آموزی، مفید باشد. 🗣 یکی از مهمترین نکات - که خیلی به بنده در یادگیری زبان فارسی کمک کرد و هنوز هم برای روان صحبت کردن، خیلی کمک می کند - تغییر ذهنیت نسبت به زبان هست. این نکته شاید بیشتر برای دوستانی که بحث زبان را به جایی رساندند و تا حدی با آن زبان مانوس شده اند، مفید باشد. 🧠 گاها ذهنیت هایی وجود دارد که مانع پیشرفت سریع در یادگیری زبان می شود. خیلی از اوقات این ذهنیت ها، اصلا با عمد به وجود نیآمده است. و کاملا ناخودآگاهانه است. ولی در هر صورت، مانع پیشرفت هستند. با شناسایی اینها می شود اینها را از بین برد و این موانع را برطرف کرد. ☝️🏽اینجا به یکی از آن ذهنیت ها اشاره می شود که... تا این زبانی که دارید یاد میگیرید را یک‌ زبان اجنبی و خارجی (نسبت به خود) بدانید،‌ هیچ وقت نمی توانید عین نیتیو‌ آن زبان صحبت کنید. تا این ذهنیت وجود داشته باشد که این زبان، زبان من نیست... هیچ وقت زبان شما نخواهد بود! و هیچ وقت نخواهید توانست آن را خیلی عالی یاد بگیرید.‌ 🌀 فلذا باید این ذهنیت را تغییر دهید و این طوری فکر کنید: بله، این درست هست که دارم این زبان را دیرتر از یک زبان دیگری یاد می گیرم. ولی این زبان هم، زبان من هست. این زبان برای من غریبه نیست. من هم اهل این زبان هستم و کاملا با این زبان احساس راحتی می کنم!‌ ✅ تلقین کردن این مفاهیم به خود، خیلی می تواند در پیشرفت سریع زبان کمک کند. 🌐 حقیقت این است که زبان - هر زبانی که میخواهد باشد - یک قالبی هست برای انتقال معانی. هویت شما نیست. شما به وسیله این قالب معنایی که در ذهن دارید را به ذهن دیگری منتقل می کنید. هدف زبان همین است، و زبان فقط قالبی هست برای آن معانی که می خواهید منتقل کنید. 🇨🇳 اگر شما در کشور چین به دنیا آمده بودید، با زبان چینی انس داشتید و به وسیله قالب زبان چینی معانی خود را به دیگران منتقل می کردید. و آن موقع زبان فارسی برای شما زبان خارجی و اجنبی حساب می شد. 🇮🇪 اگر هم در ایرلند به دنیا آمده بودید، با زبان انگلیسی مأنوس می شدید و به وسیله قالب زبان انگلیسی معانی خود را منتقل می کردید و باز هم زبان فارسی نسبت به شما زبان خارجی حساب می شد. 🇮🇷 حالا حکمت الهی اقتضا کرد که شما در ایران به دنیا آمدید و بزرگ شدید و با زبان فارسی مأنوس شدید. این اقتضای شرایط بود و اراده شما در این قضیه دخیل نبود. 🔹ولی حالا چه اشکالی دارد با اراده خود، زبانی دیگر یاد بگیرید و این قوت را به دست بیاورید که بتوانید به وسیله دو تا قالب (با بیشتر از آن) معانی را منتقل کنید؟؟ 😌 هیچ دلیلی ندارد که شما خودتان را محروم کنید... فلذا سعی کنید زبانی که دارید یاد می گیرید را، زبان خود و مال خود بدانید. چون زبان مثل خانه ای نیست که مال یک فرد خاصی باشد. زبان ملک اختصاصی کسی نیست. بلکه مثل نهری می ماند که همه می توانند از آب آن استفاده کنند.‌ ⛰ یا مثل کوهی می ماند که هرکه دوست دارد، با همت و تلاش می تواند آن را فتح کند. خداوند زبان را وسیله انکشاف از معانی برای انسان قرار داده و از طرفی به من و شما استعداد داده که هر زبانی که دوست داریم را بتوانیم یاد بگیریم. ✅ فلذا این ذهنیت را تغییر دهیم تا بتوانیم کوه زبان را فتح کنیم. 🌺 ان شاء الله كه موفق باشید 🌺 @talabekhariji
📵شماره ام را از کجا گرفت؟!📵 ❇️ خاطره # ۳۱ ❇️ 👇🏽بخوانید👇🏽 @talabekhariji