eitaa logo
طلبه خارجی
616 دنبال‌کننده
201 عکس
61 ویدیو
2 فایل
تاملات و تجربیات یک طلبه خارجی @SayyidHaidar
مشاهده در ایتا
دانلود
👇اعلام برنامه👇
طلبه خارجی
👇اعلام برنامه👇
👆👆👆👆👆👆👆 🔹 موضوع: انسان در اسلام 🔸 با استاد بزرگوار حجت الاسلام و المسلمین سید محمد هاشمی حفظ الله تعالی 🔹 شامل بحث هایی پیرامون انسان در قرآن، نبوت در قرآن و امامت در قرآن 🔸 زمان: دو شنبه ها و چهار شنبه ها به مدت چهار هفته، ساعت ۲۳ به وقت ایران 🔹 مکان: آنلاین، اپلیکیشن Zoom؛ با رمز 786 110 7667 وارد شوید 🔸 زبان: انگلیسی
🇺🇸 آزادی در ایالات متحده 🇺🇸 🔸 بله، در‌ آمریکا آزادی مطلق وجود دارد...‌ ولی نه برای مردم... برای پلیس که حق دارند با هر نحوی دلشان بخواهد، با مردم برخورد کنند 👇خشونت پلیس آمریکا علیه مردم‌ آمریکا در این ایام‌ را‌ تماشا کنید 👇 https://www.instagram.com/tv/CA155i4nlx5/?igshid=eg6tozhnd0ok @talabekhariji
🔥 خاطره # ۸ - مسلمانان کثیف!! 🔥 🇬🇧 بنده در یک منطقه مسلمان نشین لندن بزرگ شدم. وقتی میگویم مسلمان نشین تصور‌ نکنید که اکثریت جمعیت مسلمان بود... ولی نسبت به مناطق دیگر شهر لندن تعداد مسلمانان بیشتر بود. و شاید همین باعث شد که کمتر مورد تبعیض قرار بگیرم. ولی باز هم بعضی خاطرات تلخی از ایام کودکی دارم... 🏫 ولین خاطره مورد تبعیض قرار گرفتن بیشتر مربوط با مادرم هست. کوچک بودم، دبستان می رفتم. مادرم بعد از ظهر می آمد و مرا به خانه می برد. چون خانه ما نزدیک مدرسه بود پیاده می رفتیم. 🧕🏽از وقتی ‌که با دین اسلام آشنا شد، مادرم حجاب کامل را رعایت می کرد... و تمام سختی هایی که این تصمیم داشت را به جان خرید. محجبه شدن در یک کشور غربی یعنی هرکه شما را میبیند می داند که مسلمانی، آن هم در یک جو بسیار شدید اسلام هراسی اصلا تصمیم راحتی نیست. 🧠 آن روز هیچ وقت یادم نمی رود. تا آن روز فکر می کردم مثل تمام کودکان دیگری هستم... هیچ تفاوتی بین ما نیست چون همه ما انسانیم... اینجا هم کشور خودم است...‌ درست است که مسلمانیم ولی متولد همین جام و امنیتم تضمین است... این جوری فکر می کردم... 🚶🏼‍♂داشتیم به خانه بر می گشتیم.‌ آن طرف پیاده رو هم یک خانم محجبه دیگری راه می رفت. یک نوزادی هم داشت که همراهش بود. 🚘 یک دفعه ای یک ماشین که از وسط کوچه عبور می کرد به ما نزدیک شد. راننده پنجره را پایین آورد. یک خانمی بود. سر‌ مادرم داد زد: 🗣 <مسلمانان کثیف!!> ❗️بعد هم آن سمت کوچه رفت، به آن خانم محجبه نزدیک شد، و آب دهانش را روی نوزادش ریخت... بعد هم سریع با ماشینش ناپدید شد. 🔆 مادرم این صحنه را دید. همان لحظه دستم را گرفت و رفت به سمت آن خانم محجبه که داشت گریه می کرد.‌ ایشان را در آغوش گرفت و به ایشان روحیه داد. ⛰ نمی دانم مادرم این ایمان راسخ و قوت قلبی را کجا پیدا کرد... ولی هرجایی که بود خیلی در بنده تاثیر گذاشت... یک تاثیر عمیقی که سال ها بعد باعث شد به قم بیایم و طلبه شوم. فدای ایشان شوم... 👇یک خاطره دیگری اضافه می کنم تا بیشتر احساس وظیفه کنیم ان شاء الله 💍 سال اولم در ایران عقد بودم. خانمم در ایام تعطیلات به ایران آمد. پیش بعضی از بستگان ماندیم که خانه شان در تهران بود. یادم هست بیرون رفته بودیم برای تفریح... که متوجه شدیم همه به ما خیره شده اند... آن هم بخاطر حجاب خانم ها. یکی از کنار ما عبور کرد و یک چیزی به ما گفت. میخواست ما را مسخره کند. 😲 این خیلی برای ما عجیب بود چون فکر می کردیم ایران اسلامی جایی نباشد که یک خانمی به خاطر حجاب مورد تمسخر قرار بگیرد. فکر می کردیم این داستان مال کشور های اروپایی یا آمریکاست... فکر می کردیم اینجا جای امنی هست برای مسلمانان... ولی ببینید چقدر آن فرهنگ رسوخ کرده است. اگر متدینین امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند نتیجه جز این نمی شود. @talabekhariji
👆👆👆👆 🔹 مصاحبه با سید حیدر جمال الدین، مترجم کتاب <سلام بر ابراهیم> به انگلیسی @talebekhariji
🇬🇧 خاطره # ۹ بازگشت به انگلیس 🇬🇧 ✍ بنده قبلا در مورد اردوی مذهبی که باعث شد برای اولین بار به شهر های مذهبی ایران و عراق مسافرت کنم، مطلبی نوشتم. الآن می خواهم در مورد تجربه برگشتن به انگلیس بعد از اتمام‌ این اردو، بنویسم. 😟 نمی‌ دانم چطور می‌ توانم آن احساس را به تصویر بکشانم. چطور می‌ توانم شدت تلخیش را برسانم... 🌊 احساس می کردم‌ که مثل ماهی بودم‌ که از آب بیرون آمده و با سختی نفس می کشد. یا مثل کسی که در وسط دریا دارد غرق می شود... 🕌 یک ماه مهمان حرم های ملکوتی آل الله بودم... یک ماه صحنه های بد جلو چشمام نبوده و می توانستم به راحتی در خیابان ها راه بروم... یک ماه خبری از شراب و فساد هایی که همراه آن می آید، نبود. یک ماه انگار غرق نور بودم... ❌ ولی حالا باید برمی گشتم به یک محیطی که در آن امکان نبود بروید بیرون حرف های بد به گوشت نخورد یا صحنه های شهوت انگیز به چشمات نخورد... یک محیطی که در آن تنها چیزی که اهمیت داشت مادیت بود... از معنویت، صمیمیت، ایثار... هیچ اثری نبود و هرکه دنبال اینها بود، دیوانه حساب می شد. 🙏🏽‌نمی دانید چقدر در آن چند سال رنج کشیدم... یادم هست هر شب به اهل بیت متوسل می شدم و تضرع می کردم که راهی باز کنند تا برگردم قم. 🤦🏽‍♂ بعد از آن اردو وقتی در خیابان های لندن راه می رفتم حال درونیم بد می شد. احساس می کردم‌که نمی‌توانم دیگر‌ به خانم‌ ها نگاه ‌کنم (نگاه عادی جائز بدون قصد) و بعد از مشورت با یک طلبه تصمیم گرفتم که هنگام برخورد با نامحرم دیگر چشمام را به طور کلی پایین بیاندازم. 😵 این تصمیم، خیلی برای کسانی که دور و بر من بودند عجیب بود. عنایت داشته باشید که مدارس آنجا مختلط اند و رفاقت بین الجنسین یک چیز کاملا عادی است و حتی رابطه جنسی هم آزاد است... 🤭 حتی پدرم نگرانم شدم که این پسر چطور می خواهد در این جامعه زندگی کند در حالی که وقتی سر کار می روید از آداب اجتماعی است که به هم کارتان - خواه مرد باشد خواه زن - نگاه می کنید، دست می دهید، میگید و میخندید... و الا بد اخلاق حساب می شوید! و خیلی از اوقات شغل گیرت نمی آید. 👩‍💼 حتی بعضی از اساتیدم که خانم بودند از من شاکی شدند که چقدر این بی ادب است که نگاه مان نمی کند البته این حرف را پشت سرم می زدند (و من بعدا فهمیدم). 🔹 چقدر عجیب است که در یک کشور غریب بیشتر از وطن خود احساس آرامش می‌کردم... ولی حقیقت همین است چون وطن هر مؤمن، اسلام‌ است. هرجایی که اسلام باشد یک انسان مؤمن احساس آرامش می‌کند و نسبت به آنجا عشق می ورزد.‌ این هم تحلیل فلسفی احساساتی که داشتم! خدا را شاکرم... برای اهل بیت، برای اسلام، برای انقلاب اسلامی، برای امام، برای آقا... و برای شهدائی که با خونشان آرامش بنده را تامین کردند.‌ ان شاء الله که شرمنده شان نشوم. @talabekhariji
هدایت شده از هیئت محبین ولایت
🅾| 🅾| 🅾| ــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ پنجمین دوره‌ی تابستانی «یاران‌خراســــــــــــانی» ویـژهٔ‌نوجوانان۱۰تا۱۷سال تابستان۱۳۹۹ : • تاجمعه۱۳تیرماه • هرروزساعت۱۹تامغرب • منطقه‌ی‌قم‌نو - مسجدباقریه |هیئت‌محبین‌ولایت |پایــگاه‌مــقاومت‌امـام‌باقر(علیه‌السلام) |کانون‌فرهنـــگی‌باقرالعلوم(علیه‌السلام) ◼️ @JAHADI_QOMNO ◼️ @HEYAT_MOHEBBIN
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌸🌺 اللهم صل علی علي بن موسى الرضا المرتضى... 🌺🌸🌷
🌸🌷--~ I Envy the Deer ~--🌷🌸 I envy the deer when refuge it sought With hope and fear, God's face it bought I envy the doves encircling the dome The refuge of angels; by prophets besought I envy the trumpets; as lions they roar Reminding of the day whose coming is sure I envy the glass embellished in these halls Oh Sacred Reflection! To thee I soar! I envy the sinners before the shrine Yearning to hasten towards their line I envy the soil and dust of their shoes This is heavenly musk; sacred, divine ▪ 🌸🌷---- { یا غریب الغرباء } ----🌷🌸 @talabekhariji
🚘 خاطره # ۱۰ قضاوت 🚘 🚦یکی از جاهل ترین شعار های عصر جاهلیت مدرن غیر اخلاقی معرفی‌ کردن مطلق قضاوت است. 🚙 روزی سوار ماشین شدم. راننده یک جوان‌خوش اخلاقی بود که اخیرا روی بازوش تاتو زده بود. به رسم‌ راننده های قمی، شروع کرد صحبت کردن و دل خودش را خالی کردن. بنده هم با دقت به حرف هاش گوش می دادم. 😣 دلش پر‌ بود. می گفت که خیلی ها نسبت به او قضاوت می‌کردند. توصیه اش می‌کردند که تاتو داشتن برای یک جوان جالب نیست و از عادات آدم های فاسد است و... که جوابش این بود که <مگه مسی (فوتبالیست معروف) هم اهل فساده؟!> 👮🏽‍♂راننده اسنپ‌ بود. می‌گفت که پلیس امنیت اخلاقی سر این که بعضی مسافر های بد حجاب را سوار کرده بود، ماشینش را خوابانده بود و... 🙅🏼‍♂می گفت که ما در جهان سوم‌ خیلی قضاوت می کنیم. وقتی که به او گفتم‌ که این فقط در جهان سوم نیست ، گفت: ولی اینجا بیشتر است. ⏰ اگر زمان اجازه می داد دوست داشتم بیشتر با ایشان صحبت کنم ولی متاسفانه باید پیاده می شدم. 🗣 ولی اگر می توانستم بحث را ادامه دهم، به ایشان می گفتم که بین حرف هایی که می زد یک تناقض وحشتناکی وجود دارد. و این تناقض مربوط به بیشتر - اگر نگوییم همه - کسانی است که قضاوت را حق دربست خدا می دانند‌‌ و این حق را از بندگان خدا سلب می‌کنند. ❗️از طرفی می گفت که قضاوت خیلی بد است و نباید به دیگران قضاوت کرد...‌ از طرفی هم خودش هی قضاوت می کرد. <ما در جهان سوم‌ اهل قضاوت هستیم> این یک قضاوت بود. <پلیس امنیت اخلاقی بی جهت ماشین من را خواباندند> این هم قضاوت دوم. <جهان سوم در این قضیه از جاهای دیگر‌ بدتر است> این هم قضاوت سوم. و.... 😳 انگار بعضی ها قضاوت را بد می دانند... زمانی که به ضرر آنها تمام شود. ولی به خودشان حق قضاوت می دهند. یعنی زبان حال شان این جوری بیان می شود: 🙄 من حق قضاوت دارم ولی دیگران حق ندارند نسبت به من قضاوت کنند. 🌿 ادامه دارد... 🌿 @talabekhariji