📝در سخنگو!
🔻با یکی از طلاب خوب داشتم قدم میزدم و در مورد مسائل مهمی صحبت میکردیم...
🔻وقتی از پله ها برگشتیم، ساعت از ده و نیم گذشته بود.
🔻رفتم سمت کتابخونه که متوجه شدم در بسته شده.
🔻اول یهو دلم ریخت پایین که در بسته شده و من وسائلم جامونده و حالا باید برم مسئولش رو پیدا کنم و...
🔻اما یهو متوجه شدم من امروز اصلا کتابخونه وسائلم رو نبرده بودم و تو اتاقم درس خونده بودم.
🔸آخییششش.... خیالم راحت شد و آرام شدم؛ اما در همچنان بسته بود.
🌿با خودم گفتم در که همان در بسته است. منم که همچنان بیرونم. چرا اول فکرم مشغول شد و ناراحت، اما الآن آرامم؟
✅این مطلب به ذهنم اومد... بیرون رفتن از دنیا هم برای کسانی که چیزی تو دنیا جا گذاشته اند سخت است... اگر تعلقی تو دنیا نداشته باشی، دیگه از اینکه بیرون دنیا موندی و دیگه نمیتونی برگردی و در بسته است، ناراحت نمیشی.
🔰مرگ نزدیک است... صدای کاروان به گوش میرسد هر روزه...🔰
#تدبر
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔 https://eitaa.com/zeekra