eitaa logo
تَلاطم‌اِحساس!
542 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
243 ویدیو
1 فایل
اینجا یه گوشه دنج برای زندگی هست😇 . دراین‌دنیا‌اگر‌غم‌ھست صبورۍ‌کن‌خدا‌هم‌هست ! . مدیرجان !☘ @Daneshjo_moallem . گمنام میشنویم:) https://harfeto.timefriend.net/16528511352345
مشاهده در ایتا
دانلود
از فراقش سخت زارم الغیاث ای دوستان •┈┈••✾•|🌊|•✾••┈┈• @Talatom_ehsas •┈┈••✾•|🌊|•✾••┈┈•
🌿کجایی‌؟ با فراقم در چه کاری..؟🌿
من خاک شوم، جانا،♡ در رهگذرتــــ اُفتم آخر به غلط روزیــ بر من گذرت اُفتد 🌿
غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا که ببینی نشناسی که منم یا دگری!
هدایت شده از تَلاطم‌اِحساس!
غم هجران تو ای دوست چنان کرد مرا که ببینی نشناسی که منم یا دگری!
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی گذری کن، که خیالی شدم از تنهایی…
تَلاطم‌اِحساس!
آی نهر خین! شهدای مارا باز گردان!!! #نهر_خین #راهیان_نور
عشق، شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوتهٔ سودا نهاد گفتگویی در زبان ما فکند جستجویی در درون ما نهاد داستان دلبران آغاز کرد آرزویی در دل شیدا نهاد رمزی از اسرار باده کشف کرد راز مستان جمله بر صحرا نهاد قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت کاتشی در پیر و در برنا نهاد از خمستان جرعه‌ای بر خاک ریخت جنبشی در آدم و حوا نهاد عقل مجنون در کف لیلی سپرد جان وامق در لب عذرا نهاد دم به دم در هر لباسی رخ نمود لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد چون نبود او را معین خانه‌ای هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد بر مثال خویشتن حرفی نوشت نام آن حرف آدم و حوا نهاد حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد منتی بر عاشق شیدا نهاد هم به چشم خود جمال خود بدید تهمتی بر چشم نابینا نهاد یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک: فتنه‌ای در پیر و در برنا نهاد کام فرهاد و مراد ما همه در لب شیرین شکرخا نهاد بهر آشوب دل سوداییان خال فتنه بر رخ زیبا نهاد وز پی برک و نوای بلبلان رنگ و بویی در گل رعنا نهاد تا تماشای وصال خود کند نور خود در دیدهٔ بینا نهاد تا کمال علم او ظاهر شود این همه اسرار بر صحرا نهاد شور و غوغایی برآمد از جهان حسن او چون دست در یغما نهاد چون در آن غوغا عراقی را بدید نام او سر دفتر غوغا نهاد
بی‌رخت جانا، دلم غمگین مکن رخ مگردان از من مسکین، مکن خود ز عشقت سینه‌ام خون کرده‌ای از فراقت دیده‌ام خونین مکن بر من مسکین ستم تا کی کنی؟ خستگی و عجز من می‌بین، مکن چند نالم از جفا و جور تو؟ بس کن و بر من جفا چندین مکن هر چه می‌خواهی بکن، بر من رواست بی نصیبم زان لب شیرین مکن بر من خسته، که رنجور توام گر نمی‌گویی دعا، نفرین مکن در همه عالم مرا دین و دلی است دل فدای توست، قصد دین مکن خواه با من لطف کن، خواهی جفا من نیارم گفت: کان کن، این مکن با عراقی گر عتابی می‌کنی از طریق مهر کن، وز کین مکن
بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا چون هیچ نماند از ما، آمد برِ ما بنشست