خندیدے و شڪستم و عالم خراب شد
سهم تمام ثانیهها اضطراب شد
تیرے رسید و صحبت من ناتمام ماند
گفتم ڪه آب؛ تیر برایم جواب شد
تیرے رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
از آتش گلوے تو قلبم ڪباب شد
تصویر حلق پارهات اے ڪودک شهید
در چشمهاے دخترڪے تشنه قاب شد
آنجا ڪه موجموج دل آب سنگ شد
آنجا ڪه فوجفوج دل سنگ آب شد
تیرے رسید و هستے من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده «رباب» شد
[ #مقتل_خوانی 🖤]
زَخْم هایَت یِکٔ طَرَفْ،
زَخمِ سَرِ تو یِکْ طَرَف ،
بُغضِ نٰامَت لَشگَریٖ رٰا
اِبنِ مُلْجَمْ کَرده اَسْت(:
•🖤🥀•
پدرتپیرشدهتاکهتورعنــــاشدهای
خوندلخوردمعلیتاکهتوآقاشدهای
[ #مقتل_خوانی 🖤 ]
لب ها به پیشواز تشنگی رفته اند.
گهواره ها در باد، به سمت معراج خون تاب می خورند و این همهْ تاوان عشق، سهم ایل و تباری است که ادامه خدا بر روی زمین اند.
دعا کنید تا برمی گردم، غنچه سرخ دهان شش ماهه، در هجوم بادهای داغ و سوزان پرپر نشود و ماهی خنده بر لب های خشک سه ساله، از بی آبی نمیرد.
دعا کنید تا برمی گردم، مشک های خالی به غارت نرود و تازیانه ها، لب های تشنه را به جای آب، به خون میهمان نکنند.
لالایی مرغان دریایی را در گوش گهواره ناآرام بخوانید تا گلوی عطشناک، با تیر سه شعبه سیراب نشود!
دعاکنید تا برمی گردم، حسین علیه السلام تشنه لب پا به گودال قتلگاهش نگذاشته باشد و کاسه آب من، زودتر از خنجر قاتل به گلوی او برسد!
اما اگر برنگشتم، چشم هایم را به خاک علقمه بسپارید؛ چشمه ای جوانه خواهد زد؛ از اشک هایی که در چند قدمی فرات، بر خاک حسرت ریخت
حسینعلیهالسلامبهخیمهبازگشت
درحالیکهشکسته،گریانومحزون
بود
دربارهعموسوالکردن
حسینعلیهالسلامخبرشهادتاورادادند
زینباینخبرراشنیدوفریاداوبلندشد:
واأخاه! واعباساه!...
[ #مقتل_خوانی 🖤]
دوباره روضہ آخر خدا بہ خیر ڪند
دوباره داغ برادر خدا بہ خیر ڪند
دوباره بارش سنگ و دوباره پیشانے
حدیث تیر مڪرر خدا بہ خیر ڪند
------
امشب همه در حال خضوعند و خشوع
تازه غمشان میشود از صبح ، شــــروع
هرکس به دعایی شده مشغول ، ولی
زینب شده ذکرش "مکن ای صبح طلوع"
[ #مقتل_خوانی🖤]
انگشتر باید گاهی بزرگتر از انگشت باشه...
میفهمی که؟💔(:
•••••••
اومیڪشیدومنمیڪشیدم...
اوازڪمرتیغمنآه از دل
اومیبریدومنمیبریدم
اوازحسینسرمن ازاودل....
[ #مقتل_خوانی 🖤]