من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین معرفت این است که زِ من میگذری.
-🌱♥️
-
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
-
(شهریار)
.
.
چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم
به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست
#سعدی
.
.
چه کسی میفهمد
در دلم رازی هست !
میسپارم آن را
به خیال شب و تنهایی خود . . .
#سهراب_سپهری
خواستم قربان راهش جان کنم،خندید و گفت
صبر کن یک روز دیگر،عید قربان میرسد...
#او