My Recordingدرس خارج فقه جلسه چهاردهم 97.07.25.mp3
زمان:
حجم:
30.19M
درس خارج فقه #جلسهــــــــ-14چهاردهم استاد فاضلی هیدجی 97.07.25 حوزه طالبیه تبریز
جلسه چهاردهم.ادله اعمی ها.pdf
حجم:
206.8K
#متنـــــــــــــتقریرات جلسه #چهاردهم درس خارج اصول استاد فاضلی هیدجی 97.07.25
My Recording180712_0949(After conversion)(After conversion).mp3
زمان:
حجم:
13.96M
درس خارج اصول #جلسهـچهاردهم استاد فاضلی هیدجی حوزه علمیه طالبیه تبریز 97.07.25
My Recordingدرس خارج اصول جلسه پانزدهم 97.07.28.mp3
زمان:
حجم:
18.28M
درس خارج اصول #جلسهـپانزدهم استاد فاضلی هیدجی 97.07.28 حوزه علمیه طالبیه تبریز
My Recordingدرس خارج فقه. جلسه پانزدهم.97.07.28.mp3
زمان:
حجم:
12.42M
درس خارج فقه #جلسهـپانزدهم استاد فاضلی هیدجی 97.07.28 حوزه علمیه طالبیه تبریز
ادامه صحیح و اعم. جلسه شانزدهم .pdf
حجم:
124K
#متنـــــــتقریرات درس خارج اصول #جلسهــــپانزدهم استاد فاضلی هیدجی
My Recordingدرس خارج اصول .جلسه شانزدهم 97.07.29.mp3
زمان:
حجم:
15.22M
درس خارج اصول #فایلـصوتی #جلسهـــشانزدهم 97.07.29 استاد فاضلی هیدجی حوزه علمیه طالبیه تبریز
ادامه صحیح و اعم. جلسه شانزدهم .pdf
حجم:
124K
#متنـــــتقریرات درس خارج اصول #جلسهـشانزدهم ادامه صحیح و أعم — الفاظ معاملات
My Recordingدرس خارج فقه جلسه شانزدهم 97.07.29.mp3
زمان:
حجم:
14.18M
درس خارج فقه #جلسهـــشانزدهم 97.07.29 استاد فاضلی هیدجی حوزه علمیه طالبیه تبریز
ادامه صحیح و اعم. جلسه شانزدهم .pdf
حجم:
124K
#متنـــــتقریرات درس خارج اصول ادامه صحیح و اعم (الفاظ معاملات) #جلسهـــــشانزدهم
✨در زمان قدیم مردی ازدواج کرد
در روز اول ازدواج جمع شدن جهت خوردن نهار با خانواده شوهر .
و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا ،بدون هیچ احترامی ...
در این لحظه عروس که شخصیتی اصیل و با حکمت داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.
و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت،
با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم .
متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند ،فکر می کنند ، بر مادر شوهر پیروز شدند.
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.
و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت ،و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند مادر همسر سابقش را شناخت، گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟
آنها کی هستند؟
گفت: فرزندانم هستند ،
گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست ،
همانگونه که می کاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی،
و این جزای کارهای خودت هست،
و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا .
هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتار می کنید.