eitaa logo
کانال حوزه علمیه طالبیه تبریز
2.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2هزار ویدیو
318 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
استند، شما نيز برخيزيد. بر آنان پيشي نگيريد كه گمراه مي شويد و از آنان بازپس نمانيد كه هلاك مي شويد.»[٦] عبادت بدون ولايت پذيري عبادت شيطانيست، عبادت بر اساس هواي نفس است، وقتي خداوند متعال حضرت آدم عليه السلام را خلق كرد و به فرشتگان امر فرمود تا براي او سجده كنند، شيطان امتناع كرد و گفت: «اي پروردگار! مرا از سجده بر آدم معاف بدار! به جاي آن آنچنان عبادتي براي تو انجام خواهم داد كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلي انجام نداده باشد.» خداوند فرمود: «من نيازي به عبادت تو ندارم، من مي خواهم آنگونه كه من مي خواهم مرا عبادت كني نه آنگونه كه خودت مي خواهي!»[٧] يكي از خصوصيات شيعه انقلابي، ولايت مداري و اطاعت محض و تسليم امر ولايت بودن است. اعمال، رفتار، عبادات، زندگي يك شيعه بايد بر مدار ولايت باشد، نه سليقه شخصي و هواي نفس. پرورش احساس قطره درياست اگر با درياست ورنه او قطره و دريا، درياست مصداق و الگوي بارز اين ويژگي آن آقايي است كه شب نهم محرم به ياد او مجلس گرفته ايم، امام صادق عليه السلام در زيارت نامه حضرت اباالفضل عليه السلام مي فرمايد: «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَل.»[٨] شهادت ميدهم كه تو تسليم فرزند نبي مرسل و سبط برگزيده پيامبر و راهنما و عالم و جانشين مبلّغ و مظلوم ستم ديده بوده اي. امام معصوم مي فرمايد: عباس جان، تو تسليم محض امام زمانت بودي. يكي از زمان هايي كه تاريخ شهادت بر ولايت مدار محض بودن حضرت عباس عليه السلام داده، هنگاميست كه عباس عليه السلام تنهائي حضرت ابي عبد اللَّه الحسين را ديد. به حضور آن حضرت آمد و عرض كرد: «يا أخي هل من رخصة؟» برادرم آيا رخصت جهاد به من ميدهي؟ امام حسين عليه السلام بعد از اينكه گريه شديدي كرد، فرمود: «يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي.» يعني اي برادر! تو پرچمدار من هستي، هنگامي كه شهيد شوي لشكر من متفرق خواهند شد. فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي گفت: سينهام تنگ شده وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ و از زندگي خسته شدهام. وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِين مي خواهم از اين گروه ستم كيش خونخواهي كنم. امام حسين عليه السلام فرمودند: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ.» مقداري آب براي اين كودكان طلب كن. فذهب العباس. ابا الفضل رفت.[٩] حضرت عباس عليه السلام امتحان ولايت مداري را با موفقيت سپري كرد، تنهايي و غربت و مظلوميت ابي عبدالله را ديد، گويا صبرش لبريز شده، اذن جنگ خواست، اما وقتي امام امر به آوردن آب كردند، سمعا و طاعتا پذيرفت. مرحوم آيت الله آقا نجفي قوچاني در كتاب سياحت شرق جريان زيبايي نقل مي كند: من يكبار پياده به سمت كربلا حركت كردم، در راه آب تمام كردم و سراغ هر جايي كه رفتم يا آب نداشتند يا اگر داشتند به اندازه اي بود كه به بنده نمي دادند. هر چه به كربلا نزديك تر مي شدم، بيشتر تشنه مي شدم تا اينكه دو سه فرسخي كربلا، حالت عطش بر من غلبه كرد؛ حالتي كه ضعف بر آدم چيره مي شود و چشمان انسان سياهي مي رود. در آن حالت به ياد تشنگي بچه هاي ابي عبدالله افتادم، با خودم گفتم من كه آدم بزرگي هستم و در اين حالت امنيت مبتلا به تشنگي شدم، طاقتم طاق شده، بميرم براي بچه هايي كه با لبان تشنه و گرسنه هر لحظه از ترس حمله دشمنان مي لرزيدند و و سر به بيابان مي گذاشتند. حالت حزني به من دست داد كه ديگر تشنگي خودم را فراموش كردم و شروع كردم بر مظلوميت يتيمان امام حسين عليه السلام گريه كردن. يكباره پرده ها از جلوي چشمم كنار رفت و يك بيابان ديدم پر از دود و آتش. گويا در آن حالت گوشه اي از صحنه عصر عاشورا را به من نشان دادند، داشتم ديوانه مي شدم. شروع كردم به سر و صورت خود زدن و گريه كردن. ديگر طاقت نداشتم. بلند بلند هم گريه مي كردم و مي خواستم كسي متوجه نشود. كم كم وارد كربلا شديم و دوباره به حال عادي برگشتم. بعد از زيارت ابوالفضل العباس عليه السلام به حرم امام حسين عليه السلام وارد شدم. در صحن حرم ساعت شروع به زنگ زدن كرد. دوباره به حال قبلي برگشتم. ساعت ده شب بود و ساعت ده بار زنگ زد. هر بار ساعت زنگ مي زد به جاي صداي زنگ ساعت اين صدا بلند مي شد: هل من ناصر ينصرني.... با خودم گفتم: «كيست الآن جواب حسين را بدهد؟» يك دفعه ديدم صداي زنگ حرم ابوالفضل العباس بلند شد و ده بار زنگ زد و هر بار ندا آمد: لبيك ... لبيك... در عصر ما هم كساني بودند كه به حضرت عباس عليه السلام اقتدا كردند. جوانان ولايت مداري مثل شهيد بهشتي كه بعد از پايان يافتن شوراي انقلاب آرزوي ديرينه اش اين بود كه به كار مطالعات و تدريس خود بازگردد، چرا كه انقلاب را از اين ناحيه سخت دچار خلاء مي ديد، ولي بعد از بازگشت ايشا
ن از بيمارستان قلب كه امام در آن در آن بستري بودند، گفت: «وقتي به امام عرض كردم تا مرا معاف بدارد تا به مطالعه و تدريس خصوصا در ميان جوانان بپردازم، امام دست مرا گرفته و با نگاه عميقي كه به چهره من كردند، گفتند: اگر شما بخواهيد نباشيد من چه كنم؟!» و در برابر اين سوال جز سكوت چه مي توان گفت؟ شهيد بهشتي مي گفت: بيشتر اين فحش هايي كه به من داده مي شود به خاطر حمايت من از امام است. وظيفه خودم مي دانم جلوي امام بايستم تا هر چه تير هست به سوي من بيايد تا مبادا يكي از آن ها به امام اصابت كند.[١٠] رفتار سازي براي ولايت مدار شدن بايد تمرين كرد. عصر غيبت كبري فرصتي است براي تمرين ولايتمداري. مهمترين تمرين ولايت مداري اطاعت از ولي فقيه و نائب امام زمان است. شهدا اين موضوع را خوب فهميدند. شهيد احمد رضا احدي رتبه اول كنكور پزشكي در سال ٦٤ در وصيتنامه اش مي نويسد: «فقط نگذاريد حرف امام روي زمين بماند.»[١١] شهيد يوسف كلاهدوز رفته بود توي گارد جاويدان شاه. از بس زيرك و باهوش بود، توانسته بود در كنار شاه باشد؛ آن هم با اسلحه پر! يكي از بچه ها به او گفت: «حالا كه اينقدر به اين سر كرده فساد نزديك شدي چرا كار را تمام نمي كني تا خيال همه راحت شود؟» يوسف مي گويد: «من بنا به تكليف، خودم را به اينجا رساندم. هنوز تكليف نشده كه اين كار را انجام بدهم. من از آقا دستور مي گيرم. تا دستور آقا نباشد كاري نمي كنم.» شهدا دينشان را به ولايت ادا كردند. ما امروز چه كنيم تا به سرنوشت ابن ملجم ها و ابن عباس ها و زبيرهاي تاريخ دچار نشويم؟ يكي از مصاديق ولايت مداري تلاش براي اجراي دغدغه هاي ولي فقيه است. مقام معظم رهبري حفظه الله در اول سال ٩١ يكي از دغدغه هاي بسيار مهم و حياتي را گوشزد نمودند و شعار سال را «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ي ايراني» نام نهادند. و از همه مردم خواستندكه: «ما بايد عادت كنيم، براي خودمان فرهنگ كنيم، براي خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالايي كه مشابه داخلي آن وجود دارد و توليد داخلي متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلي مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجي به جد پرهيز كنيم؛ در همه ي زمينه ها؛ زمينه هاي مصارف روزمرّه و زمينه هاي عمده تر و مهمتر. بنابراين ما اميدوار هستيم كه با اين گرايش، با اين جهت گيري و رويكرد، ملت ايران در سال ۹۱ هم بتواند بر توطئه ي دشمنان، بر كيد و مكر بدخواهان در زمينه ي اقتصادي فائق بيايد.»[١٢] چقدر به امر ولي فقيه و نائب خاص امام زمان لبيك گفتيم؟ چند نفر از ما به هنگام خريد مثلا گوشي موبايل، خريد جهيزيه براي دخترمان، حتي لباس فرزندانمان، حاضريم جنس ايراني را براي حمايت از توليدات داخلي ترجيح بدهيم؟ ممكن است كسي بگويد كيفيت گوشي خارجي بهتر است. اينجا عرض مي كنيم: اگر ما گوشي ايراني را كه بالاترين كيفيت را دارد خريداري كنيم كه ديگر مصداق اطاعت از ولي نيست، بلكه اگر به خاطر حمايت از توليدكنندگان كشورمان حاضر شديم از بعضي از خواسته هايمان بگذريم، ولايت پذير بوده ايم. خانمي كه خود را ولايت مدار ميداند چگونه در هنگام خريد جهيزيه به دنبال كالاي خارجيست؟! متأسفانه امروز مي بينيم در اثر بي توجهي و كوتاهي ما، امام خامنه اي دام ظله بايد يك حرف را بارها تكرار كنند، ولي هيچ اثري از كلام آقا در رفتار ما مشاهده نمي شود. "شهيد حاج جعفر خواستان" بيان زيبايي دارد: «ما خيلي بي انصافيم كه مي گذاريم امام يك دستور را دو مرتبه تكرار كنند. يك بار اشاره امام كافيست كه ما تكليف خودمان را بدانيم. حتما قصوري از ما سر زده كه امام دستورشان را دوباره تكرار كردند.»[١٣] ذكر مصيبت ولايت پذيري فرد زماني مشخص مي شود كه مولايش چيزي از او بخواهد كه باب ميلش نباشد. در كربلا هم آقا قمر بني هاشم صبر كردند، زيرا ابي عبدالله اجازه ميدان رفتن به حضرت ابالفضل عليه السلام نداده بود. براي يك مرد شجاع و اهل نبرد و جنگ سخت است، اما حضرت ابالفضلعليه السلام آمد خدمت برادر و عرض كرد: «يا اخي هل من رخصه؟» آيا به من اجازه مي دهي؟ ديدند ابي عبدالله شروع كردند به گريه. عباس عليه السلام را دوست داشت، فرمود: «يا اخي كنت العلامه من عسكري و مجمع عددنا.» برادر! شما علمدار لشكر مني. اينجا جمله اي فرمود كه خيلي دل را مي سوزاند: «عمارتنا تنبعث الي الخراب.» برادر! تو بروي خانه هاي ما خراب مي شود. حضرت عباس عليه السلام در جواب فرمودند: «قد ضاق صدري من حياه الدنيا.»[١٤] كار به جايي رسيد كه عباس عليه السلام از اسب به زمين افتاد. امام حسينعليه السلام سراسيمه بالاي سر عباس آمدند، فرمودند: «الان انكسر ظهري و انقطع رجايي و قلت حيلتي.» برادر پشتم شكست و بي چاره شدم.[١٥] جمع كردم از زمين اصل تورا هم علم هم مشك هم دست تورا كاش مي بردم تنت را تاحرم جاي دست گل براي دخترم برادر جان بچه ها منتظر آب هستند. بلند شو برادر...ب
رادر.... بي تو ساقي حرم من چه كنم پيش زينب كمر خم چه كنم مشك خالي رو به دست كي بدم جواب سكينه رو من چي بدم حاجتمندان صدا بزنند يا اباالفضل... [١] . بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۶۱. [٢]. فَلَمَّا عَزَمُوا عَلَي الْخُرُوجِ مَرِضَ ابْنُ مُلْجَمٍ مَرَضاً شَدِيداً فَذَهَبُوا وَ تَرَكُوهُ فَلَمَّا بَرَأَ أَتَي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانَ لَا يُفَارِقُهُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً وَ يُسَارِعُ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ كَانَ ع يُكْرِمُهُ وَ يَدْعُوهُ إِلَي مَنْزِلِهِ وَ يُقَرِّبُهُ؛ بحارالانوار، ج٤٢، ص٢٦٢. [٣] . أَ بِئْسَ الْإِمَامُ كُنْتُ لَكَ حَتَّي جَازَيْتَنِي بِهَذَا الْجَزَاءِ أَ لَمْ أَكُنْ شَفِيقاً عَلَيْكَ وَ آثَرْتُكَ عَلَي غَيْرِكَ وَ أَحْسَنْتُ إِلَيْكَ وَ زِدْتُ فِي إِعْطَائِكَ أَ لَمْ يَكُنْ يُقَالُ لِي فِيكَ كَذَا وَ كَذَا فَخَلَّيْتُ لَكَ السَّبِيلَ وَ مَنَحْتُكَ عَطَائِي؛ بحارالانوارج٤٢ص٢٨٧ [٤] . نساء/٦٥. [٥] . ترجمه الميزان، ج٤، ص٦٤٧. [٦] . منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئي)، ج٧، ص١٣٤. [٧] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج٦٠، ص٢٧٥. [٨]. ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات - نجف اشرف، چاپ: اول، ١٣٥٦ش. ص٢٥٧. [٩]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج٤٥، ص٤١. [١٠]. حبيب و محبوب، ص٤١٥. [١١]. شميم جماران، مطالعات راهبردي سيره شهدا، ص١٠. [١٢]. سخنان رهبري در تاريخ ١/١/۱۳۹۱. [١٣]. شميم جماران، خاطرات عشق شهدا به امام خميني(رحمه الله عليه)،كاجي حسين، معاونت پژوهش. مطالعات راهبردي مؤسسه سيره شهدا، قم، دارالهدي، چاپ اول، ص٢٦. [١٤]. امواج الحسين فاضل بسطامي و بكا الحسين، مجتبي خورشيدي، ص٢٢٧و٢٢٨. [١٥]. بحارالانوار، ٤٥/٤١ و مخزن البكا، ص٢١٣.
🔻شمر کیست؟ مردی که شانزده بار پای پیاده به حج رفت، اما حسین(ع) را کشت! 🔹یکی از افراد مقابل امام حسین، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین! کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.این چنین کسی حالا در کربلا شمر می‌شود. 🔹شمر آدم کوچکی نبود، اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما بگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. 🔹فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند! بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند. 🔹در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد! 🔹در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله برای نماز خواندن، اذان می گفتند؛ فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی‌خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: «نماز شما قبول است؟!» درگیری می شود. حبیب به شهادت می رسد. حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند. 🔹ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر! شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ 🔻این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما برای عاقبت به خیری و همچنین فریب نخوردن به وسیله شیطان و نفس اماره در مورد مال و مقام دنیایی👌 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
🔷عزیزان من! را خوب و بخوانید؛ این را من به جوانها عرض میکنم. همه‌ی آنچه برای یک روحانی از شؤون مختلف لازم است، است بر این . در دوران مبارزات در مشهد بنده درس میگفتم - سطوح درس میدادم؛ مکاسب و کفایه میگفتم - در کارهای مبارزه هم بودم. طلبه‌هایی که با بنده معاشر بودند، خیلی از آنها داخل مسائل مبارزه بودند. حضور در میدانهای سیاسی و اجتماعی، بعضی از آنها را دچار تردید کرده بود که خواندن این درسها و درسی چه دارد؛ برویم مشغول کار سیاسی شویم. آنها در همان میدان سیاسی هم با بنده مرتبط بودند و از بنده چیزهایی می آموختند. وقتی متوجه این تردید شدم، به آنها گفتم هر کاری بخواهید بکنید، بیمایه فطیر است؛ باید مایه داشته باشید تا بتوانید باشید. و به شما عرض میکنم: برادران عزیز! مایه‌ی علمی را مستحکم کنید. مقام معظم رهبری حفظه الله ۱۳۸۳/۴/۱۵
السَیِّد ...: ♨️۸ توصیه مقام معظم رهبری به طلاب 1⃣ اوّل این‌که را جدّی بگیرید...درس بسیار جدّی است؛ درس بسیار مهم است؛ علم و سواد است؛ بدون آن نمیتوانید ایفا کنید، یا نمیتوانید ایفا کنید. نقش‌آفرینی غلط، از نقش‌آفرین نبودن به مراتب خسارت بارتر است. 2⃣حفظ  است. زىّ طلبگی چیست؟ من زىّ طلبگی را در دو جمله میتوانم معرفی کنم: با عزّت، و در تحصیل و زندگی...طلاّب - چه آنهایی که برخوردارند، چه آنهایی که دچار سختیهایی هستند - باید زىّ طلبگیشان محفوظ بماند؛ یعنی حالت پارسایی و ، همراه با عزّت نفس؛ این یک. دوم، نظم در تحصیل و به تبع آن نظم در زندگی؛ که خصوصیت طلبگی نظم است. 3⃣ باید را، هم بشناسیم - همه‌مان؛ این دیگر پیر و جوان ندارد؛ اما جوانها بیشتر و بهترند - و هم تحلّی به حلیه‌ی اخلاق پیدا کنیم...هر کسی خودش باید با دل خود، با رفتار خود، به طور دائم مشغول تهذیب و مشغول کشتی گرفتن با بدیها و زشتیهای وجود خودش باشد.  4⃣ از لحاظ و همچنین از لحاظ ، باید اعتماد به نفس کاملی را در خودتان به وجود آورید...این‌طور نباشد که طلبه‌ی جوان در مواجهه‌ی با طوفانهای فکرىِ مخالف، به خود و احساس ضعف و وحشت کند. 5⃣ من شما عزیزان را در زمینه‌ی مسائل سیاسی، به دو چیز که گاهی با هم اشتباه میشود - دعوت میکنم. یکی این است که همچنان که بزرگان گفتند و میگویند و توصیه میکنند، ، لازم است. نباید بگذارید غیرت دینی از مجموعه‌ی حوزه‌ی علمیه و آحاد آن سلب شود. دوم این‌که از لحاظ سیاسی نشوید. اینها با همدیگر نبایستی اشتباه بشود. بعضی کسان دوست میدارند حوزه‌ی علمیه را عصبی و آشفته و دچار کارهای بیرویّه‌ی سیاسی مشاهده کنند. توصیه‌ی من این است که نگذارید. 7⃣ به برادران عزیز در حوزه‌ی علمیه توصیه میکنم که نگذارند توطئه‌ی و تقابل حوزه و دانشگاه بار دیگر به ثمر بنشیند. دانشگاه را همتای علمی خودتان بدانید؛ دو همتا.  8⃣ در ارتباطات خود با ، اصل و و و درعین‌حال و و را هرگز نباید فراموش کنید. خصوصیت طلاب حوزه‌ی علمیه و فضلای حوزه‌های علمیه همین است که بتوانند مردم را جلب کنند و مردم را تحت تأثیر سخن هدایت‌آمیز خودشان قرار دهند. اگر امر بعکس شد، نتیجه بعکس خواهد شد. اگر در مقامِ دادن فکر، حرف درستی ارائه نشود، متاع قابلی عرضه نشود؛ اما در مقامِ برخورد، برخورد طلبکارانه، متوقّعانه و خشن ارائه شود، دل جذب نخواهد شد؛ فکر هم تسلیم نخواهد شد. 🎙۱۳۷۹/۰۷/۱۴ @khabarehowzeh 🔻🔻🔻
﷽ وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ اَلْأَنْفُسُ وَ‌تَلَذُّ اَلْأَعْيُن ... در بهشت آنچه دل خواهد و چشم از آن لذت میبرد موجود است... "بهشتِ خدا کربلاست و دل و چشم فقط حسین میخواهد..." سوره زخرف-۷۱ #تا_اربعین
به اطلاع طلاب محترم می رساند: عزیزانی که امتحان شفاهی پایه 8 و 10 ناقصی دارند جهت ثبت نام تا وقت اداری روز چهارشنبه 98/06/27به معاونت آموزش مراجعه فرمایند.
باطلاع طلاب محترم میرساند؛ دعای توسل امروز بعد نماز مغرب وعشاء مدرسه طالبیه-مسجد جامع
با سلام و عرض تسلیت ایام سوگواری اباعبدالله الحسین علیه السلام، باطلاع عموم طلاب، فضلاء. و روحانیت معظم میرساند؛ درس خارج فقه و اصول استاد ارجمند حاج آقا فاضل هیدجی زیدعزه از روز شنبه ۳۰ شهریور ۹۸ در حوزه علمیه طالبیه تبریز برگزارمی گردد. زمان کلاسها: اصول ۱۰-۹ صبح فقه ۱۱-۱۰ صبح معاونت آموزس
سوال: اگر بگوييم حجّت است. پس چرا عقل من مرا به سمت خداوند سوق مي دهد و عقل يك لائيك او را به سمت بي خدايي؟ پاسخ: حجّت عقل نه تنها امري فطري بوده بلكه در روايات نيز به اين مسئله تاكيد شده است. اما توجّه داشته باشيد كه مراد از عقل در كلام الهي، ادراكي است كه با سلامت فطرت براي انسان دست دهد(1) در نتيجه هر نوع رفتار و جهت گيري انسان ناشي از هدايت عقل نيست و به علاوه بسياري از جهت گيري هاي به ظاهر عقلي نتيجه هدايت گري مطلق عقل نبوده، بلكه مسير به واسطه گرايش هاي غير عقلي تنظيم شده يا به عقل تحميل شده است. 🔹در برخي موارد انسان در اثر غلبه شهوت، غضب و در مجموع وابسته شدن به امور دنيوی از اعتدال خارج شده و سلامت عقل و فطرت را از دست مي‌دهد و در اين صورت قضاوت صحيح انجام نمیدهد. لذا قرآن عقل را به نجات دهندگي از جهنم معرفي كرده است و از قول كافران در قيامت مي فرمايد" لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ"(2) و ميگويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقّل ميكرديم، در ميان دوزخيان نبوديم!" در متون روائي نيز عقل به عنوان ابزاري براي شناخت و اطاعت خداوند معرفي شده است در روايت آمده است شخصي از امام صادق(ع) درباره ماهيت عقل سوال كرد و امام فرمود: الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان..."(3) چيزي است كه به وسيله آن خدا بپرستند و بهشت به دست آرند." 🔸بر اين اساس عقل، نيرويي سالم و به دور از شهوت و غضب است كه با درك حقايق و نيكي‌ها و زشتي‌ها، انسان را به سوي نجات از جهنم و نيل به عبوديت و بهشت هدايت مي‌كند. لذا حجت دانستن عقل بدان معنا نيست همه افراد به نتيجه اي واحد برسند در واقع به اعتقاد ما هرگاه انسان عقل واقعي خود را به دور از هرگونه تعصب به كار گيرد، ممكن نيست براي جهان خدائي قائل نباشد و متجلي نشدن آثار عقل براي فرد لائيك يا ....به خاطر عوامل گوناگوني است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم. 1. گرايش انسان به راحت طلبي، هوسراني، بي بندوباري، فرار از مسؤوليت و....وي از مسير عقلاني صحيح خارج كرده كه در نهايت عقل كارآيي خود را دست مي دهد لذا در بسياري از موارد ميل به بي خدائي ، نه معلول تحقيق و تفكر است. بلكه اساساً خداباوري با تبعاتي مانند تكليف و...همراه است كه شخص مادي، انگيزه اي براي رسيدن به آن ندارد. 2. برخي از منكران خدا و كساني كه در آثار خود، دين و آموزه هاي آن را نقد و انكار كرده اند، به اين جهت بوده كه از نظر فكري و علمي اقناع نشده اند و براي آنها شبهاتي پديد آمده است كه پاسخ آنها را نيافته اند؛ بدين سبب، همان شبهات منشأ اين شده كه دين و خداگرايي را غيرعلمي و غيرعقلاني دانسته، منكر آن باشند، نظير شبهاتي كه حس گرايان به آن دچار شده اند و مي گويند: هر چه را با حواس ادارك نكنيم، وجود ندارد يا اگر هر چيزي علتي و خالقي دارد، علت و خالق خدا كيست. 3. يكي ديگر از علل خمود عقل، عوامل محيطي و اجتماعي است. تاثير محيط و اوضاع اجتماعي چه در هدايت و رشد و شكوفايي عقل و چه در سركوب آن غير قابل ترديد است و بسياري از مردم به سمت و سويي گرايش دارند و ميروند كه دستگاههاي تبليغاتي و فرهنگ اجتماعي و عوامل محيطي براي آنها تعيين و ترسيم كرده اند و دنباله رو خواص و نخبگان خود هستند و بديهي است كه اگر نخبگان و كارگردانان عوامل محيطي و اجتماعي منافع و موقعيت خويش را در دين ستيزي و فاصله مردم از مذهب و دين بدانند، با بهره گيري از همه امكانات كاري مي كنند كه آنها از خداپرستي فاصله بگيرند. نكته مهم در همه اين موارد آن است كه گرايش بي خدائي در افراد لائيك نه آنكه معلول عقل به عنوان حجت باطني باشد، بلكه دور از عقل به معناي مطرح شده، ثمره بي خدائي است. البته هيچگاه در صدد نفي صد در صدي نيستيم چه بسا فردي كه واقعاً به اعتقاد خود عقلش را به كار گرفته، اما به وجود خداوند پي نبرده است، حكم عقل براي چنين شخص حجت بوده و وي نزد خداوند معذور است. پي نوشت ها: 1. ر.ك سيد محمد باقر، موسوي همداني، ترجمه، تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامي جامعهي مدرسين حوزه علميه قم 1374 ش، ج 2، ص 376. 2. ملك(67)آيه 10. 3. كليني، الكافي، چ دارالكتب الاسلاميه، تهران 1365ه ش، ج 1، ص 11.