الا ای شاه؛ ای آنکه همه خواندند سلطانت
من از کل جهان دل کنده ام الا خراسانت
شبیه بچه آهویی به امّید آمدم اینجا
گرفتارم؛ ضمانت کن مرا، دستم به دامانت
چه حالی میشوم وقتی که میبینم گرفتی باز
کبوتر بچه ها را گرم در آغوش ایوانت
تویی آن میزبانی که ضیافتخانهات عرش است
ملائک میکنند اینجا پذیرائی ز مهمانت
به قربان کبوترهای ایوانت سر و جانم
فدای پیشکار و خادم و فرّاش و دربانت
پی خادم اگر بودی فقط یک بار لب تر کن
تو سلطانی و گوش عالم و آدم به فرمانت
یقیناً بارها و بارها مدیون خود کردی
همه ایرانیان را از کرامات فراوانت
جوادت را که میبوسی به تو اینگونه میگوید
عجب بوی بهشتی میدهد عطر گریبانت
میان روضه ی جدت چه جانسوزانه جاری بود
سرشک دیدهی "ابن الشبیب" از اشک چشمانت
وقوف "واقفیه" از کرامات طلوع توست
سیاهی محو شد با جلوهی خورشید تابانت
#سارا_هوشمندی