بسم الله الرحمن الرحیم.
.❤️❤️❤️حلول ماه مبارک رمضان مبارک❤️❤️❤️❤️.
النحو الوافی
نحویون معتقدند،بعضی از اسماء به خاطر شباهتشان به حرف،مبنی میشوند.
مثلا در سه کلمه (مَن) و (اَینَ) و (کَیْفَ)،که هر سه از اسماء استفهامند چنین میگویند.
کلمه مَن،اسمی است که اولا،دلالت میکند بر معنایی که غالبا آن معنا عاقل است و ثانیا،بر استفهامی دلالت میکند که آن استفهام از خارج لفظ او فهمیده میشود،
مثلا وقتی گفته میشود مَن عندَک،اصل
مثال،اَ مَن عندک بوده که اَ برای استفهام،و مَن برای معنایی غالبا عاقل(کسی) به کار برده میشود و هیچ وقت این اصل در کلام عرب نیامده،
و وقتی مَن همواره با همزه استفهام مقدر استعمال شده،بی نیاز شده از همزه مقدر و من این معنای همزه را متضمن شده،پس مَن شبیه به همزه استفهام شده و مبنی شده است.
اَیْنَ و کیفَ نیز مانند مَن هستند،یعنی متضمن همزه استفهام میشوند و در نتیجه شبیه به حرف و مبنی میشوند.
عباس حسن،علت حقیقی در اعراب و بناء را استعمالات عرب میداند و هیچ کدام از استدلال های بالا را قبول ندارد.
خلاصه صفحه ۷۸ تا آخر ۷۹
🙏ما را از دعاهایتان محروم نفرمایید🙏
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
شباهت های اسم به حرف.
۱.شباهت وضعی.
۲.شباهت معنوی.
۳.شباهت استعمالی.
۴.شباهت افتقاری
۵.شباهت لفظی.
۱.شباهت وضعی،یعنی اسم اصلتا،یک حرفی یا دو حرفی وضع شده باشد،چنانچه وضع حروف چنین است،
مثل کَ و کُم که از ضمائر هستند.
۲.شباهت معنوی،اسم علاوه بر معنای مستقلش معنای غیر مستقلی را هم متضمن شود
مثل مَن استفهام که متضمن همزه استفهام میشود و معنای خودش غالبا کسی که است،یعنی غالبا بر معتای عاقلی دلالت دارد.
۳.شباهت استعمالی یعنی اسم مانند بعضی حروف،عامل باشد و معمول لفظی واقع نشود.
مثل اسماء افعال.
۴.شباهت افتقاری،یعنی اینکه اسم اصالتا نیازمند به جمله،
یا نائب از جمله باشد.
مثل مَن موصول که اصلتا نیار به جمله دارد و اَلْ موصله که اصالتا نیازمند به صفت صریح (اسم فاعال،اسم مفعول) است و این صفت صریح، نائب از جمله میشود.
۵.شباهت لفظی،یعنی اسم در لفظش شبیه حرف باشد،
مثل حاشای اسمی که شباهت لفظی دارد با حاشای حرفی،
یا مثل علیٰ اسمی که شباهت لفظی دارد با علیٰ حرفی.
عباس حسن مصنف کتاب نحو وافی قائل به هیچ کدام از این شباهت ها نیست و میفرماید،خیر در ترک کردن همه ی این شباهت ها ست.
🙏ما را از دعاهایتان محروم نفرمایید🙏
خلاصه صفحه آخر 79 تا آخر صفحه ۸۲
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
ادامه بحث معرب و مبنی.
سابقا گفته شد اگر بین فعل مضارع و نون تاکید(چه خفیفه چه ثقیله)،فاصلی باشد،فعل مضارع معرب است و مبنی نمیشود.
فاصل بر دو قسم است.
۱.فاصل ظاهری،مثل یضربانِّ که بین فعل مضارع و نون تاکید الف مثنی فاصل شده است.
اصل یضربانِّ،یضربانِنَّ،بوده است،سپس اجتماع سه حرف زائد پیش آمده،که در چنین اجتماعی یکی از زوائد حذف میشود.
توجه،زائدی که حذف شده،نون علامت رفع است چون نمیتوانیم نون تاکیدی که به غرض تقویت و تاکید کلام آمده را حذف کنیم(اگر حذف کنیم غرض فهمیده نمیشود).وقتی نون عوض رفع را حذف کردیم،نون تاکید را مکسور میکنیم و حاصل میشود یضربانِّ.
۲.فاصل تقدیری.
مانند تضربُنَّ،که در اصل تضربُونَنَّ،نون رفع را حذف میکنیم چون سه حرف زائد از یک جنس با هم جمع شده اند،سپس التقاء ساکنین بین واو جمع و نون اول از نون مشدد پیش می آید که واو جمع حذف میشود و میشود یضربُنَّ.
یضربِنَّ نیز مانند یضربُنَّ است با این تفاوت که در یضرِبِنَّ یا مخاطبة حذف شده است.
توجه،اعراب هر سه مثال(یضربانِّ و یضربُنَّ و یضربِنَّ) تقدیری است.
بررسی دو آیه از خدای تعالی
۱.لَتُبْلَوُنَّ فی اموالکم و انفسکم
اصل تُبْلَوُنَّ،تُبْلَوُونَنَّ بوده است،سپس واو اول قلب به الف شده و به خاطر التقاء ساکنین حذف شده است،سپس نون رفع،حذف شده است،و حاصل شده تُبْلَونَّ،واو جمع،حذف نشد،بلکه متحرک شده به حرکت مناسبش که ضمه است.
۲.فَامَّا تَرَیِنَّ من البشر احدا.....
اصل تَرَیِنَّ،تَرَیِینَنَّ،سپس نون رفع حذف میشود،یا اولی قلب به الف و به خاطر التقاء ساکنین با یا دوم حذف میشود و سپس یا دوم مکسور میکنیم که نهایاتا میشود تَرَیِنَّ
سوال چرا در این دو آیه واو و یاء حذف نشدن بلکه متحرک به حرکت مناسب شدند.
جواب:چون علامتی قبل از آنها نبود تا دلالت بر وجود آنها کند.
خلاصه آخر صفحه ۸۲ تا آخر صفحه ۸۵
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
اگر گفته شود،نون تاکید در مثل یَضْرِبُنَّ و یَضرِبِنَّ،متصل و مباشر است و درنتیجه فعل مضارع مبنی میشود،
ما میگویم چنین نیست،چون در این دو فعل واو و یاء که ضمیر هستن به خاطر علت حذف شده اند،
و قاعده داریم که میگوید،محذوف به خاطر علتی مثل ثابت است پس واو و یاء در نیت ثابت اند و فعل مبنی نمیشود.
توجه،سابقا گفته شد که فعل ماضی اگر متصل شود به او ضمیر رفع متحرک مثل نَ،تَ،تُماو... مبنی بر سکون است،اما کثیری از نحویون میگویند که فعل ماضی در این حالت نیز مبنی بر فتحه مقدر است و علت حذف فتحه این است که اگر میگفتیم مثلا ضَرَبَتَ اولا کلمه ثقیل میشد به خاطر پیاپی آمدن چهار حرف متحرک ثانیا دو کلمه(فعل و ضمیر) شبیه یک کلمه میشد،پس به آخر فعل ماضی سکونِ عارضی دادیم...
در صیغه سه فعل ماضی که سابقا گفتیم مبنی بر ضمه است،عده ای میگویند که فعل در اصل مبنی بر فتحه است و این ضمه عارض شده است به خاطر مناسبت با واو
عباس حسن اعتقاد به رای سابق دارد (یعنی مبنی بر سکون درحالتی که به فعل ضمیر رفع متصل شده است و مبنی بر ضم در صیغه سوم ماضی) و رای دوم را نمیپذیرد.
مبنی اسما دو قسم است
۱.اصلی،مثل ضمائر
۲.عارضی مثل اسم لا نفی جنس و منادیٰ
توجه:اسم های مقصور و منقوص مثل فتیٰ،،هادِی،مبنی نیستند،چون مثنی و جمع میشوند در حالی که اسماء مبنی مباشرتا مثنی و جمع نمیشوند.
این اسما مقصور و منقوص اعرابشان تقدیری است
خلاصه آخر صفحه ۸۵ تا اول ۸۷
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
النـــحو الـــوافی.
انواع بـــــــنـــــــاء.
۱.بــنــاء اصلی.
۲.بـــنــاء فرعی یا بناء نیابت از اصلی.
بــنـاء اصلی چهار قسم است.
۱.سکون ۲.فتحة ۳.ضمة ۴.کسرة
۱.سکون،بر هر سه قسم از کلمه پیاده میشود مثال اسم کَمْ،مثال حرف،قَدْ مثال فعل ضَرَبْتَ، اِضْرِبْ، یَضرِبْنَ(ماض،مضارع،امر)
اما نائـــب از سکون،در دو جا است،
اول،حذف حرف عله در فعل امر که معتل الاخر مثل اُدْعُ.
دوم،حذف نون،در صیغه های دوم،سوم،چهارم و پنجم از امر مخاطب است(اِضربا،اضبوا،اضربی،اضربا)
۲.فتحة،در هر سه قسم از کلمه یافت میشود در اسم مثل اَینَ،در حرف مثل سَوفَ و در فعل مثل،ضَرَبَ،یضرِبَنَّ،اِضرِبَنَّ(ماضی،مضارع،امر)
اما نائــب از فتحه در جایگاه است،
اول،کسره،در جمع مونث سالم وقتی که اسم لای نفی جنس میشود مثل،لا مسلماتِ(مبنی بر کسره است)
دوم،یاء درمثنی ها و جمع ها مذکر سالم،وقتی که اسم لای نفی جنس میشوند لا زیدَینِ و لا زیدِنَ(مبنی بر یاء هستند)
۳.الضم:داخل در اسم و حرف میشود و بر فعل داخل نمیشود مثال اسمی حیثُ،مثال حرفی مُنذُ.
توجه،ضمه در صیغه سه ماضی عارضی است و اصلی نیست.
اما نائب از ضمه،اول،الف در اسم مثنایی که منادیٰ میشود یا زیدانِ یا رجلانِ
دوم،واو در جمع سالمی که منادیٰ میشود مثل یا زیدُونَ.
۴.کسرة،که داخل در اسم و حرف میشود
مثل هولاءِ و بِ در بِزیدٍ
توجه نائب از کسر نداریم.
خلاصه اول صفحه ۸۷ تا اول صفحه ۹۰
@talcheslkotob
بِسمِ الله الرحمنِ الرحیمِ.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
النـــحـــو الــــوافــــی.
اعراب بر چهار قسم است.
۱.رفع که داخل میشود بر اسم و
فعل مضارع.مثل سعیدُ یَقُومُ
۲.نصب که داخل میشود بر اسم و فعل مضارع مثل اِنَّ میثمَ لن یضرِبَ احداً
۳.جر که فقط بر اسم داخل میشود مانند بِاللهِ اَستَعِینُ فی کلِ امرٍ.
۴.جزم که فقط بر فعل داخل میشود.
#توجه#جزم فقط بر فعل مضارع داخل میشود#
مانند قول خدای تعالی ،لَمْ یَلِدْ و لم یُولَدْ
برای تمام این اعرابها علامت اصلی و علامت نیابتی وجود دارد.
علامات اصلی چهار قسم هستند.
۱.ضمه( ُ ٌ) در حالت رفع.
۲.فتحه( َ اً ) در حالت نصب
۳.کسره( ِ ٍ) در حالت جر
۴.سکون(عدم وجود حرکت ْ ) در حالت جزم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خلاصــــــــه صــــــفـــــحه ۹۰
@talcheslkotob
الهُمَ صَلِ علیٰ محمد و آل محمدٍ:
بسم الله الرحمن الرحیم.
النحو الوافی.
ابواب اعراب نیابتی هفت قسم هستند،یعنی در مواضع زیر اعراب نیابتی پیاده میشود.
۱.اسماء ستة.
۲.مثنی.
۳.جمع مذکر سالم
۴.جمع مونث سالم.
۵.اسم غیر منصرف
۶.افعال خمسة.
۷.فعل مضارع معتل الآخر.
پس اعراب نیابتی در هفت جا پیاده میشود،
حال چه چیزی از ضمه،فتحه،کسره و سکون نیابت میکنند.
نیابت میکند از ضمه،سه حرف واو و الف و نون
نیابت میکند از فتحه چهار چیز ،الف، یاء، حذف نون و کسره
نیابت میکند از کسره دو چیز،یاء و فتحه
نیابت میکند از سکون،حذف حرف.
توجه حذف حرف در دو جایگاه است.
۱.حذف حرف عله در آخر مضارع مجزومِ معتل الآخر در صِیَغ ۱،۴،۷،۱۳و ۱۴
۲.حذف حرف نون،در مضارع مجزوم در سایر صیغه ها غیر صِیَغ بالا
ان شاالله تفسیر بیشتر مواضع نیابتی خواهد آمد.
خلاصه صفحه ۹۱ تا اوائل ۹۲
@talcheslkotob
سلام خدمت عزیزان همراه،لطفا نظرات خود را در خصوص این کانال به آی دی زیر بفرستید.
@Maisam81
باتشکر از همه شما سروران عزیز.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الـــــــنحو الـــــوافی.
زیادة و تفصیل.
الف.با اصطلاحات زیر بیشتر آشنا شویم
1.فتحة و ضمة و کسرة و سکون
2.نصب و رفع و جر و جزم
ردیف اولی در مبنی ها به کار برده میشود و ردیف دومی در معرب ها استعمال میشود.
مثلا در مثال الرجلُ قائمٌ گویم الرجلُ فاعل و مرفوع علامت رفع ضمه
و در مثال یا زیدُ
زیدُ مبنی بر ضم محلا منصوب و نمیگویم زید مبنی بر رفع.
ب.در بعضی لهجه ها،قلب میشود الف مقصوره به یاء البته وقتی اضافه شود به یا متکلم و نهایتا در یا متکلم ادغام میشود.
مثل هدًی زمانی اضافه شود به یاء متکلم، میشود هدَیُّ
ج.گاه آخر کلمه حرکتی دارد،که نه اعراب است نه بنا و این حرکت فقط به خاطر هم شکلی با ماقبل داده شده است.
مثل یا ایُها النَفسُ المُطمَئِنَةُ
حرکت النفسُ نه حرکت اعرابی هست و نه اعرابی ولی چون النفسُ همسایه ایُها شده این حرکت را گرفته
یا مثل اصطلاحات خودمان که میگویم
حَسَنٌ پَسَنٌ حرکت آخر پسنٌ نه اعرابی است نه بنایی.
نکته مهم
پَسَنٌ،از ماقبل تبعیت کرده و او را اتباع گویند،ولی جز توابع معروفه نیست.
منظور از توابع معروفه،نعت،عطف بیان،عطف نسق،تاکید و بدل است
خلاصه صفحه ۹۲ تا اول ۹۴
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
الـــــــنحو الـــــوافی.
اولین موضع،از مواضع اعراب نیابتی،اسماء سته است.
به اَب،اَخ،حَم،فَم،هَن و ذُو اسما سته گویند.
این اسما با شرایطی،در حالت رفع واو،در حالت نصب،الف و در حالت جر یا میگیرند.
مانند
ذهب ابوک رایتُ اباک مررتُ بابیک
به چه شرایطی این اسماء ، اعراب نیابتی میگیرند.
1.مفرد باشند،چون اگر مثنی یا جمع باشند اعراب مثنی و جمع
میگیرند.مانند،جاء ابوانِ جاء الآءُ.(ابوان اعراب مثنی و الآباء اعراب اصلی گرفته).
2.مکبر باشند،یعنی همین شکل صیغه آنها باقی بماند و مصغر نباشد،چون اگر مصغر باشند اعراب اصلی میگیرند نه نیابتی،مانند هذا اُبَیُّک،انَّ اُبَیَّک،مررتُ باُبَیِّک
3.مضاف باشند،و اگر مضاف نباشند باز هم اعراب اصلی میگیرند نه نیابتی مانند حَبَّ الوالدُ اباً ذهب الاَبُ مررت بالابِ
4.اضافه شوند به غیر یاء متکلم،چون اگر مضاف شوند به یا متکلم اعراب آنها تقدیری میشود.
توجه## منظور از اعراب اصلی، َ ِ ُ است،چه با تنوین چه بدون تنوین.
خلاصه صفحه 94
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
الـــــــنحو الـــــوافی.
شروط اختصاصی کلمه فم برای گرفتن اعراب نیابتی،این است که مـــیـــم از آخر آن حذف شود
مثل یَنطِقُ فوک اِنَّ فاک تَجرِی کلمةُ الحقِ علی فیک.
###توجه#### اگر میم از آخر کلمه فم حذف نشود اعراب اصلی میگیرد.
شروط اختصاصی کلمه ذو برای گرفتن اعراب نیابتی این است که،اضافه شود به اسم ظاهری که دلالت کند بر جنس(منظور از جنس چیزی است که وضع شده است برای معنایِ کلی ای مثل،علم،فضل،رجل،و...)
###توجه###جایز نیست اضافه شود ذو،به
ضمیر،اسم مشتق،و جمله،پس ذو ه،ذو ضاربٍ و ذو تَضربُ صحیح نیستند.
هن،اکثر و احسن در خصوص هن این است که اعراب اصلی میگیرد نه نیابتی.
توجه###سه کلمه اب و اخ و حم،سه اعراب میگیرند که به ترتیب شهرت چنین هستند.
۱.اعراب نیابتی میگیرند.
۲.قصر یعنی در هر سه حالت الف مقصور میگیرند و اعرابشان تقدیری است.
۳.نقص،یعنی اعراب اصلی میگیرند.
مثل اِنَّ اَبَک و.
خلاصه صفحه ۹۵ تا ۹۸
@talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم.
الـــــــنحو الـــــوافی.
زیادة و تفصیل.
۱.عرف عرب جریان دارد به نامگذاری کردن اشخاص به اسماء سته مثل،ابوالفضل و ذی النون.
#توجه#علم منقول از این اسما دو حالت دارد.
الف.معرب شود به حروف یا معرب شود به هر اعرابی که آن اسماء معرب میشدند دقیقا مثل قبل از علمیت.
ب.این اسم علم به همان حالتی که علم شده است باقی بماند و اعراب صدرشان تقدیری است.
مثل کان ابوالفضل رفیقَ الحسین علیه السلام و اخاه.
اِنَّ ابوالفضل من اعظم اصحاب الحسینِ.
اثنی علی علیه السلام علی ابوالفضلِ خیرَ الثناء
اعراب ابوالفضل در هر سه مثال تقدیری است
گرچه در مثالی که اسم کان شده بگویم علامت رفع واو است بهتر است.
۲.زمانی که اسماء سته معرب شوند به حروف و بعد از آنها ساکنی بیاید مثل جاء ابو المکارم،رایت ابا المکارم،قصدت الی ابی المکارم، علامت اعرابی(واو،الف،یاء) در لفظ ساقط میشود و آنها معرب میشوند به اعراب تقدیری،یعنی در مثال جاء ابو المکارم،میگویم ابو مرفوع است به واو مقدره.(همزه المکارم در وسط کلام خوانده نمیشود چون همزه وصل است)
توجه،این اعراب تقدیری به حسب مراعات نطق است نه مراعات کتابت،چون در مراعات کتابت واو موجود است و تقدیری نیست.
خلاصه صفحه ۹۹ تا اوائل صفحه۱۰۰.
@talcheslkotob