eitaa logo
تمنا
97 دنبال‌کننده
296 عکس
256 ویدیو
11 فایل
کانال تمنا _تربیت مهدوی نسل انقلابی_ جهت ارائه مطالب قرآنی،تربیتی،شهدایی،اخلاقی، معرفتی و خبری حوزه علمیه فاطمه الزهراءسلام الله علیها شهرستان نائین ایجاد شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نماز بسیار پرفضیلت شب هجدهم ماه شعبان برای حاجت روایی و عاقبت بخیری 🔵 پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: 🟡 هر كس ر شب هجدهم ماه شعبان ده رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک بار سوره حمد و پنج بار سوره توحید را بخواند. خداوند برمي آورد هر حاجتي كه طلب كند در اين شب، و بدرستی که خداوند تعالی او را اگر شقي بوده باشد سعادتمند قرار مي دهد، و اگر در اين سال بميرد شهيد مرده است. 📚 وسائل الشیعه ج ۵ ص ۲۳۵ 🟢 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را با حاجت تعجیل در امر فرج بخوانیم. 🛑 خواندن این نماز حدود ۱۵ دقیقه زمان می برد. https://eitaa.com/tamanna313
‌♨️ اسارت‌ها، ما را از جدا می‌کند... ⏪اسارت‌ها را بايد شناخت... ⏪وقتى كه من به تجارت، به صنعت، به علم و طبابت و يا فقه و اصول خودم مشغول باشم و در كنار اين شغلها به تربيت مردم و تلقى جديد توده‌ها فكر نكنم و در كنار شغلها به تربيت مهره‌هاى كارساز و به جايگزينى آنها فكر نكنم، فقط و فقط خودم را بخواهم و پفك، شيرينى و لباس رنگارنگ و هوسهاى بچه‌هايم را... ⏪خوب معلوم است كه ولىِّ من محصور مى‌شود و تنها مى‌ماند و معلوم است كه وِترَ المَوتُور مى‌گردد... ⏪مشكل در همين اسارتهاست كه ما را از امام زمان عليه السلام جدا مى كند. معيّت امام و همراهى او در دنيا و آخرت، رزق معرفت و رزق برائت مى‌خواهد... استادصفایی حائری 📚 وارثان عاشورا، ص 271 https://eitaa.com/tamanna313
☘☘☘ نقل میکنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را میساخت، دم دمای غروب خودش میرفت و مزد کارگران را میداد.    کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف میکشیدند و خوشحال و قبراق مدتها در صف میماندند تا از دست شاه پول بگیرند.    در این میان عده ای بودند که کاری نکرده بودند و روی خاک غلت میزدند و لباسهای خود را خاکی میکردند و در صف میایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان میرسید، سرکارگرانِ عصبانی که کار نکرده های رند را خوب میشناختند، به پادشاه ندا میدادند و کارگران خاک مالی شده را با فحش و بد و بیراه بیرون می انداختند     أمّا شاه عباس آنها را صدا میزد و به آنها نیز دستمزد میداد و میگفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم!    یا صاحب الزمان! 💚💚💚 مدت هاست در بساط شما خودمان را خاک مالی کرده ایم! گاهی در ،گاهی جمعه ها، گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعایتان کرده ایم! میدانیم این کارها کار نیست و خودمان میدانیم کاری نکرده ایم! ولی خوب یاد گرفته‌ایم خودمان را خاک مالی کنیم و در صف، منتظر بمانیم تا دستمزد دریافت کنیم!  ای پادشاه مُلک وجود! ای صاحب کرم و جود! این دستهای نیازمند، این چشم های منتظر، این نگاه های پرتوقع، گدای یک نگاه شمایند! یک نگاه! 💚💚💚 اللّهم عجّل لِولیکَ الفَرج https://eitaa.com/tamanna313
تولد بزرگ مرد تاریخ مبارک🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از رفاه و آسایش و عافیت طلبی، نیست، به شدت فشرده می شوید و امتحان می‌شويد! ✨شرط تحقق ظهور، برپائی امر به معروف و نهی از منکر هست✨ (تفسیر آیہ۴۰ و ۴۱ سوره حج) https://eitaa.com/tamanna313
1_3129007264.mp3
4.81M
💫تربیت فرزند 🎤استاد فرهنگ ✅ روش تربیتی قصه گویی _فرزند
23.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅سرود سلام یا زهرا با ریتم سلام فرمانده 💎 با موضوع عفاف و حجاب ✅خیلی قشنگه😍😍حتمااا ببینید https://eitaa.com/tamanna313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 *راز موفقیت یک مادر در تربیت فرزندان خود* 👤 استاد عالی https://eitaa.com/tamanna313
❤️🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃❤️ ✅داستان عجیب یکی از بچه هایی که برای جشن تکلیف مهمان حضرت آقا بودن 🦋داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی🦋 ✍عبد المهدی قبل رفتنش بهم گفت وقتی من شهید شدم اگه رفتی دیدن رهبرم به ایشون بگو عبد المهدی گفت آقا جون یه جان نا قابل بیشتر نداشتم اینم دادم در راه از شما .... 🦋همش تو ذهنم بود و منتظر که کی نوبت ما میشه و مشرف به دیدار اقا میشیم.... چند سال گذشت و خبری نشد،ولی این خواسته عبد المهدی از ذهنم پاک نمیشد .. یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت عازم حرم اربابم ،عازم نینوا...🕌 دلم پر کشید سمت حرم ،،بغضی گلو گیر داشتم اشکم جاری بود همونجا گفتم اقا جان خودت کمک کن من بتونم خواسته عبد المهدی رو انجام بدم.... 🦋یه نامه نوشتم کتبا از اقا امام حسین ع طلب کمک کردم و لیاقت حضور محضر آقا رو ازشون خواستم تا بگم حرف شهیدمو ... نامه رو دادم دوستم و گفتم بندازش تو شیش گوشه ی ارباب💔 دوستم رفت و نامه رو انداخت و برگشت خیلی از اون ماجرا نگذشته بود که باهامون تماس گرفتن و گفتن اماده بشین برای دیدار با رهبر انقلاب👌 شوکه شده بودم،،خوشحال ،،متعجب ،،راضی ولی استرس داشتم ،، ذوق داشتم لحظه شماری میکردم واسه اونروز... به بچه هام گفتم و اماده شده بودیم واسه رفتن دل تو دل هیچ کدوممون نبود ،،اخه بچه ها همیشه حسرت این رو داشتن ... آرزوشون بود و الان اون ارزو براورده شده بود حس غریبی بود سر از پا نمیشناختیم مخصوصا ولی شب رفتنمون به دیدار ... 🦋 دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ... همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو .. ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد‌.... 🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با نشستیم تشریف اوردن نشستن بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد... همه رفتن جز 😓 هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو نرفت... گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو جلو بقیه😭❤️ نرفت تا اینکه ..... ✅ادامه دارد..... https://eitaa.com/tamanna313
💚قسمت دوم 🦋تا اینکه جلسه تمام شد و رفتیم خونه... از فردای اونروز اخلاقش عوص شد بد اخلاقی میکرد،لج میکرد،مدرسه نرفت همش گریه و گریه و گریه.... که چرا من نرفتم تو بغل آقا 😔 چرا من نرفتم جلو و دست آقا رو ببوسم چرا من محروم شدم😭 🦋منم حرفشو قبول داشتم بدای همین چیزی نمیگفتم فقط غصه میخوردم ک چرا اینطوری شد چند وقتی گذشت و طول کشید تا آروم بشه یه روز تو خونه نشستته بودیم ک تلفن خونه زنگ زد.... +الو بفرمایید: -سلام از دفتر حضرت آقا هستم +بله،چی ؟ -از دفتر حصرت آقا مزاحم شدم با زهرا خانوم کار دارم 😳 🍃باورم نمیشد ،گیج شده بودم ،یعنی چی ... گفتم بله بفرمایید 🍃گفتن گوشی رو بدین به زهرا خانوم حضرت آقا باهاش کاردارن‼️‼️ 🔹من هاج و واج و بهت زده یه نگاه به تلفن یه نگاه به زهرا گفتم باهات کار دارن ،حضرت آقان اشک از چشمام بی اراده جاری بود ،خود‌خودشون😭 ❤️الو جان ،آقاجون سلام ..... با زهرا صحبت کردن و بهش گفتن به زودی به دیدن من میای آماده سفر شو😍 سر از پا نمیشناخت،،اشک شوق تو چشماش حلقه زده بود از خوشحالی نمیدونست باید چیکار کنه ..😇 🔹ولی خب کی ،کجا ،چه طوری،برام هنوز باورکردنی نبود‼️ 🍃تا اینکه ..... ✅ادامه دارد.... https://eitaa.com/tamanna313
💚قسمت آخر : 🦋تا اینکه باهامون تماس گرفتن و گفتن زهرا دعوته برای مراسم جشن تکلیف در حسینه امام خدمت حضرت 😍 باورم نمیشد ،گفتم ولی زهرا هنوز تکلیف نشده گفتن اشکال نداره ایشونم دعوته😇 بالاخره روز موعود فرا رسید،بار سفر بستیم و راهی تهران شدیم ولی همش تو دلم میگفتم آخرش این مثل اون دیدار خصوصی نمیشه ها... زهرا نمیتونه اونجا پیش حضرت آقا بره،شلوغه آیا کدوم صف جاش بشه ...بین این همه دختر.. تو دلم داشتم همچنان حسرت میخوردم و چرتکه مینداختم ک چه ضرری کرد که اونروز نرفت تو بغل ... رسیدیم تهران رفتیم سمت حسینیه ... وارد شدیم و زهرا با مسئولین رفت داخل و منم خب اجازه ورود نداشتم منتظرش موندم... مراسم شروع شد ... تلفن همراهم زنگ خورد.. علو بفرمایید + سلام خوبی،کجایی سلام خوبم شما خوبی راستش قسمت شده اومدیم دیدار ولی از دور 😊 +چرا از دور ،زهرا کجاس الان زهرا با بقیه دخترا تو مراسم جشن تکلیفه ما بین حمعیت نمیدونم کجا نشسته +چی میگی دور کجا بود ،زهرا الان پشت سر وارد حسینیه شد ،خودم دیدمش😕 چی؟!زهرا،،غیر ممکنه +خودم دیدم الان عکسش را میفرستم یکی از فامیلامون بود،باورم نمیشد ،اخه چه طوری عکسشو فرستاد دیدم زهرا با قاب عکس پدرش پشت سر ..😍 مراسم ک تموم شد ،پرسیدم زهرا چی شد تعریف کن،،، گفت ما رو بردن سالن ،بعد یه آقایی اومد منو صدا کرد ،گفت فرزند شهید کیه؟ دستمو بردم بالا اومدن منو بردن گفتن خود آقا باهات کار دارن رفتیم تو یه اتاق اومدن بغلم کردن حرف زدیم😇 بعدم با عکس بابایی پشت سر حصرت وارد سالن شدیم با چند تا دیگه از بچه های شهدا😊 تنم یخ کرده بود نفسم تو سینم محبوس شده بود.. از این اتفاق معجزه وار.... از وصیت شوهرم .... از چشم مریض زهرا... از تلفن حضرت آقا.... از جشن تکلیف.... با تمام وجودم زنده بودن شهدا و نائب صاحب الزمان بودن حضرت و معنا و مفهوم ولایت فقیه مطلقه رو حس میکردم و کامل میفهمیدمش........ 💚.ارواح طیبه شهدا صلوات .💚 https://eitaa.com/tamanna313