طولانیترین پیاده روی جهان
💠💠💠💠
تماس گرفت و گفت تصمیم گرفته با یک کاروان عراقی، مشهد تا کربلا را دو ماهه پیاده بروند. بیا و مادرم را راضی کن، می گه به جایش بیا ازدواج کن.
😂گفتم چه کاریه، هم کربلا رو برو و هم زن بگیر
مادرش زود راضی شد.
۲۲ روز بعد مهدی تماس گرفت و گفت تهرانیم و سه روز دیگر میرسیم قم.
قم که رسیدند گفت دوست دارم رفقای کاروانی ام را ببینی.
رفتم دنبال مهدی که یادم رفت بگویم از اقوام هستند.
🔰سوار شد و سریع رفت سراغ اصل مطلب که ماجرا از یک اطلاعیه ساده شروع شد با این عنوان«طولانی ترین پیاده روی جهان»
من هم که مدتها بود با خدا و رسول و امام حسین قهر بودم، فکر کردم تور سیاحتی تفریحیه، اما با این طناب به جای اینکه در چاه بروم، آسمان رفتم.
من که نماز یومیه ام را هم نمی خواندم، الان نماز شب خوان شده ام.
☑️محل اسکان زوار را پیدا کردیم، بانی با یک موتور سر قرار آمد و ما را راهنمایی کرد.
به موقع رسیده بودم، سفره پهن و منم که حسابی خجالتی!!!
سفره هم که کریمانه چیده شده بود، نائب الزیاره دوستان بودیم،😄😄
گرم احوالپرسی کردند و نشستیم و بسم الله را گفتیم.
🍎همه مشغول خوردن غذا و میوه و شیرینی و... بودند،
اما صحنه ای به عمق تاریخ شعور شیعه، مستم کرد.
یکی از زوار عراقی که اتفاقا خیلی هم کم حرف بود، لقمه ای برمی داشت و با اشکی که می ریخت دائم می گفت:«کل الخیر فی باب الحسین، سبحان الله» لقمه را در دهان می گذاشت و با یک لذتی به سرتاسر سفره نگاه می انداخت و به رفقای ایرانی سر سفره این را می گفت که « کل الخیر....» و این سبحان الله، عمق توحیدی اش را حکایت داشت که از این شاهکار خداوند که همه خیرات را در دستگاه امام حسین قرار داده، به وجد آمده.
🌹🌹باید خیلی زود از پیششان می آمدم، یکی از عراقی ها، سریع سراغ کوله اش رفت و در یک مشمبا، کلی خرت و پرت هدیه گذاشت. بادام، پسته، کشمش، شکلات، گل سر، اندکی خاکشیر، هر چه داشتنی داشت، داد.
هنوز گرمی صدای زائر عراقی در گوشم است:
«کل الخیر فی باب الحسین، سبحان الله»
#اربعین
#ایران_والعراق_لایمکن_الفراق
@tamardom