eitaa logo
تنها علاج
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
874 ویدیو
398 فایل
"با امام حسین(ع) به همه جا می توان رسید" صفحه رسمی حجت‌الاسلام دکتر سیّد علی‌اصغر علوی https://virasty.com/tanhaelaj ارتباط با مدیر: @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
کاروان پیاده روی کربلا سلام در طریق العلما به روایت تصاویر ارسالی زائران کاروان اربعین ۱۴۴۷ 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... در بین مطالب و عکس‌های اربعینی؛ دلم برای هزارمین بار ،از جاماندگی ام ،شکست...💔 داشتم میگفتم: آخه چرا قسمت من نمیشه؛ ♨️ندای درونم گفت: چه چرایی! اصلا چرا چیه؟ مگه نوکر، در مقابل اربابش می‌پرسه چرا؟ مگه نوکر مطیعِ محض نیست؟! اگر رفتی و آباد شدی , بگو شُکرِ خدا. اگر موندی و خراب شدی، بازم بگو شکر خدا. _سخته سوختن.‌ اونم نه هر سوختنی، سوختن از فراق یار. پس بسوز! بسوز و همچون ققنوس از خاکسترِ قلبت❤️ برخیز و پرواز کن به طریق‌العلما، برو به مشّایه و این بار به جای قدم زدن، در راه حسین علیه السلام پَــر بزن. همچون فطرس مَلک، پرهای شکسته‌ات رو، یا بهتر بگم! دل شکسته ات رو به خاکِ پای زائران مولا آغشته کن، زیارتی کن و برگرد . مشایه که همیشه به قدم برداشتن نیست، میتوان پَر زد و رسید. اربعین ۱۴۴۷ _کربلایی ماه 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj
از نویسنده‌ای بد قلم صرفا با جوهر دل تا به حال شده با خودتون شاخ به شاخ بشید؟ من اکثر اوقات همینم.... از تحلیل مدام رفتار و گفتارم بگیرید تاااااااا گاها تفتیش عقایدم اصلا دلیل سفر امسالم همین درگیری ها بود وگرنه من تا به حال اربعین تنها نیومدم اما امسال...تنها...با کاروان ناشناس...از شهری غیر شهر خودم راهی شدم‌... لازم بود برخی مسائل رو برای خودم مشخص کنم... و جانم به فدای امام حسین جانم...که همیشه پایه اند برای این حرکت های یهویی و درگیری‌هام تا حدی که خودشون برام برنامه میچینن...از اینکه تو ذهنم بندازن با چه کاروانی برم...تا مرخصی گرفتن...و حتی تعیین رزق...خلاصه همه جوره امسال رزقم حضرت حبیب هستن...هنوز نمیدونم چرا؟چگونه؟چطور؟ فقط از اونجایی که کتاب الی الحبیب از کتابخونم یهو شد کتاب سفرم...از پیامی که از این کتاب تو گروه اومد...تا اسمشون که مدام جلو چشمم هستش و تو گوشم زمزمه میشه...میدونم امسال باید با حضرت حبیب دنبال جوابم بگردم و قصد کردم تمام طول راهپیمایی امشب رو به این موضوع اختصاص بدم... حالا چرا اینا رو برای شما نوشتم نمیدونم شاید اینم رزق شماست حالا برین بگردین چرا؟چگونه؟چطور؟😁 اگر درگیرتون کرد ورود شما رو به جمع امثال خودم تبریک میگم 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj
حرکت کاروان کربلا سلام در طریق العلما جاده نجف به کربلا 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj
اگرچه تکلم عیسی در گهواره شکاف دریا و عصای موسی پیراهن یوسف ناقه صالح گلستان آتش ابراهیم قالیچه و هم‌صحبتی با مورچه سلیمان و شق‌القمر محمد را ندیده‌ایم؛ ولی شاکریم که در زندگی می‌کنیم! 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj
پرانتز باز، پرانتز بسته از نویسنده ای بد قلم صرفا با جوهر دل یهو به دلم افتاد براتون از حال و هوای اولین مشایه ام بگم اولین باری که اومدم اربعین سال ۹۶ بود یعنی میشد چندسالم؟🧐 البته از اونجایی که هیچوقت از یک خانم نباید سنش رو پرسید...پس از این بحث میگذریم☺️ خلاصه فقط بگم خیلی هنوز ناپخته بودم و اولین باری بود که بدون خانواده سفر خااااارجی میرفتم😌😎 خلاصه از نحوه رضایت گرفتن پدر و مادر فاکتور بگیریم🙄 میرسیم به اولین شب مشایه... شب اول مشایه از اونجایی که با دو نفر از دوستان اومده بودم و اون‌ها اندکی با تامل راه میومدن تصمیم گرفتم من جلوتر برم و قرارمون رو بزاریم عمود مشخص... رفتم...رفتم...رفتم...👣 یک لحظه برگشتم هیچ آشنایی در دیدرس نبود...😐 جلو رو نگاه کردم از کاروان کسی نبود چپ...راست...و تنهای تنها بودم😳 با عابرهایی که منو نمیشناختن و بی تفاوت از حیرون بودن من از کنارم رد میشدن🥺 و اونجا بود که صحرا محشر اومد جلوی چشمم😢 تنها...کوله اعمال رو دوش...و بیابان پیش رو...😰 آشنایی نیست...و همه فقط به یک سمت میرن... از همه جدا شدم...خونه...شهر...دوست...خانواده خلاصه اربعین برای من با مفهوم معاد و حساب کتاب شروع شد... و ما ادراک اربعین... پی نوشت: این داستان رو پارسال برای یکی از دوستام تعریف کردم و اون این قسمت رو به تعبیر من اضافه کرد👈 حالا فک کن توی این صحرا محشر مقصد همه حسین است...همان که سفینه نجات است و نجات بخش همه عالم💚 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj
بسم الله... پرده اول، از ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز نزدیک دو سال است که یک ملت در اضطرار است. از همه نوع رنج بالاترین هایش را تجربه کرده. بزرگترین امتحان های الهی را پشت سر گذاشته. و در سوی دیگر شیطان بزرگی که اهالی دنیا نامش را ابرقدرت نهاده اند تک به تک و صحنه به صحنه را رصد کرده تا شاید یکی از اهالی این سرزمین به رنج هایشان اعتراضی کنند، بلکه بتواند کت و شلواری بر تنش کند و کراواتی بر گردنش و بعد با یاری خر دجالش او را در بوق و کرنا کند و از فستیوالی به فستیوال دیگر بچرخاند و بنیاد هاینریش بلی برای این غزه ای ضد جنگ بسازد و جایزه صلح نوبل را به شیرین عبادی غزه بدهد به میمنت اینکه این بشر با جنگ طلبی حماس مخالف است. هر چه توانستند کردند، شهادت اعضای خانواده، کودک و فرزند به شیوه‌های حیوانی جدید، شهید کردن رهبران محبوب، قحطی دردناک، کشتن مردم از نهایت سبعیت و خرج کمترین سلاح. ولی آخر نشد آنچه می خواستند. نوجوان روی خرابه های خانه اش آیات استقامت می خواند، برادر از نشستن برادری که از داغ عزیزش دیگر نای ایستادن نداشت جلوگیری می کرد. کودک در زیر خرابه ها از مراقب فرشته ها از او سخن می گفت. چطور می شود در میان غم و درد و رنج و مصیبت، جز زیبایی ندید و این زیبایی ها را به کل دنیا فرستاد؟ غزه ی این دو سال عرصه امتحان کل بشریت بود و قرار بود آنها که هنوز سفیدی در قلبشان مانده را بیدار کند. آیا اگر ذره ای خم شده بود مردم دنیا از شرقیان بت پرست تا غربیان اومانیست که قرن هاست یاد گرفته جز خود را نبیند اینگونه وسط خیابان می آمدند و علیه جنود شیطان شعار می دادند؟ پرده دوم از ۱۰ محرم ۶۱ تا ۲۰ صفر ۶۱ خانواده ای همه مردانش را از دست داده اند. شیطان بزرگ همه زنان و تنها مرد باقی مانده این خانواده را به اسارت گرفته. زنانی که تا دیروز عزیز بودند امروز شیطان همه هم خود را برای خفیف کردنشان به کار بسته. پوشش از سرانشان برداشته، تمام جواهراتشان را به غارت برده، بر آنها سیلی زده، بدن هایشان را کبود کرده، حرامیان شام را صدا کرده تا به این خانواده جسارت کنند، به محفل عیش و نوشش برده. بر این باورم که یزید اگر حتی بانو از این خانواده را پشیمان می دید، تمام دستگاه خود را خرج تبلیغات برای این بانو می کرد تا روایت دیگری از حسین در تاریخ بماند. در شهر به شهر بلاد اسلام می گرداند تا با حمایت از خلافت، ضدامامت سخن براند، جنبش های حمایت از زنان کوفه و شامی راه می انداخت که مردانشان در کم کردن فتنه تحریف اسلام توسط نوه پیامبر شرکت کرده بودند، با سخنرانی این بانو. ولی نشد. زنانی خسته، درمانده، پریشان و تنها عظمت کاخ این شیطان را به لرزه انداختند و تاریخ برای همه جور دیگری روایت شد و این روایت ماند‌. اگر زینب خم به ابرو آورده بود شاید یزید خیالش راحت می شد‌. ولی زینب در مکتب پدر و پدربزرگ، بزرگ شده. مگر می شود سر خم کند، حتی اگر تمام اضطرار عالم بر روح و جانش باشد. پرده سوم، ۱۵ مرداد ۱۴۰۴: چند روزی از سفر گذشته، هوای گرم تابستانی کلافه ام کرده، پاهایم تاول زده، خسته ام، تشنه ام، پاهایم انگار دارد خرد می شود. آرام آرام مضطر می شوم، لحظه به لحظه بیش از قبل‌. خودم را با سختی می کشانم. لحظه ای بر زمین نگاه می کنم. کفش بر پا دارم. زمین آسفالت است. خاری روی زمین نیست‌ و قطره قطره اشک می ریزم‌، به یاد دختری که مضطر شده بود ولی دیگر پدری نبود تا این اضطرارش را تمام کند. این اضطرار آخر رو را برد پیش پدر. یاد خواهری که تمام عمر تکیه گاه داشت، زمانی پدر، زمانی برادر بزرگتر و تا چند روز قبل برادر دوم... و امروز نه تنها تکیه گاه نداشت، بلکه شده بود تکیه گاه همه زنان این خانواده. زینب هم مضطر بود. این همه مصیب و رنج و درد در حد توان هیچ انسانی نیست. ولی زینب مامور بود. ماموریتی داشت که مسیر تاریخ را عوض می کرد و وقت عزا نبود. وجه مشترک هر سه تنها یک چیز است: اضطرار. اضطراری که امروز برای ما تمامی دارد ولی کم صبر می شویم. گاهی می بریم. گاهی در حین راه رفتن پنهانی بر این روضه مصور اشک میریزیم و پوشیه را روی صورتمان می کشیم تا کسی اشک ها را نبیند. اضطرار رقیه با شهادتش تمام شد ولی برای بقیه اهالی این خانواده هنوز باقی است. همانطور که اضطرار اهل غزه هنوز ادامه دارد و انگار قرار نیست تمام شود. ... و ما امروز قرار است برای تمام شدن این اضطرار تمام نشدنی مظلوم چه کنیم، مایی که چند روز بعد با دیدن گنبد حرم آقای مظلومین اضطرارمان تمام می شود؟ 🍃💎✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 💠 انجمن دانشگاهی فرهنگی "کربلا سلام" @karbalaasalam @tanhaelaj