#دلنوشته
#آیه_طلائی_جزء_هجدهم
🔅گاه می پرسند که اندوهت ز چیست؟
فکرت آخر از چه رو آشفته است؟
🔅بی سبب پنهان مکن این راز را
درد گنگی در نگاهت خفته است
🔅همزبانی نیست تا برگویمش
راز این اندوه وحشتبار خویش
🔅بی گمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایه ی آزار خویش
🔅از منست این غم که بر جان من است
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
🔅پای در زنجیر می نالم که هیچ
الفتم با حلقه ی زنجیر نیست!
⭕️ خدای مهربان مهربانم گاهی چنان در حلقه های زنجیر شیطان و نفس اسیر می شوم که بیم دارم به هلاکت برسم .
😈 شیطان مکار آرام و ظریف وارد می شود و وسوسه هایش امر را برایم مشتبه می کند ، انقدر که فکر میکنم راهم درست است و خطایی در کار نیست ، غافل از اینکه اگر تو به من نزدیکی ، شیطان هم نزدیک است و هر لحظه دامی جدید برایم می گستراند .
👿 از خطوات شیطانی به تو پناه می برم ، چون گامهای شیطان دلخواه نفسم است و فقط ایمان به تو می تواند نجات بخش من شود.
رهایم مکن تا تلخی مخالفت با نفس و شیطان با شیرینی عبادت تو جایگزین گردد
آمین یا رب العالمین 🤲
🔅گر بسوزانی خداوندا جزای فعل ماست
ور ببخشی رحمتت عامست و احسانت قدیم
🔅گرچه شیطان رجیم از راه انصافم ببرد
همچنان امید میدارم به رحمن رحیم
🔅سعدیا بسیار گفتن عمر ضایع کردن است
وقت عذر آوردنست استغفرالله العظیم
✍ صالحه کشاورز معتمدی