💓تنها مسیری های کردستان
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه 🌴 #شماره_76 وقال عليه السلام : إِنَّ الاَُْمُورَ إذا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِر
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌴 #شماره_77
ومن خبر ضرار بن ضَمُرَةَ الضُّبابِيِّ عند دخوله على معاوية ومسألته له عن أميرالمؤمنين عليه السلام . قال:
فأشهَدُ لقَدْ رَأَيْتُهُ في بعض مواقِفِهِ وقَد أرخى الليلُ سُدُولَهُ وهو قائمٌ في محرابِهِ قابِضٌ على لِحْيتِهِ يَتَمَلْمَلُتَمَلْمُلَ السَّليمِويبكي بُكاءَ الحَزينِ، ويقولُ: يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا، إِلَيْكِ عَنِّي، أَبِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ؟ لاَ حَانَ حِينُكِّ)! هيْهَات! غُرِّي غَيْرِي، لاَ حاجَةَ لِي فيِكِ، قَدْ طَلَّقْت فِيهَا! فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ، وَخَطَرُكِ يَسِيرٌ، وَأَمَلُكِ حَقِيرٌ. آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَطُولِ الطَّرِيقِ، وَبُعْدِ السَّفَرِ، وَعَظِيمِ الْمَوْرِدِ.
نقل شده كه «ضرار بن حمزه ضبائى» (كه از ياران امام(ع)بود) برمعاويه وارد شد,
معاويه از او خواست كه حالات امير مؤمنان على (ع) را براى او شرح دهد «ضرار» در پاسخ گفت: گواهى مى دهم كه او را در بعضى از مواقف عبادتش ديدم، به هنگامى كه شب پرده تاريكى خود را فرو افكنده بود. او درمحراب ايستاده و محاسنش را گرفته همچون انسان مار گزيده بخود مى پيچيد و در تب و تاب بود و همچون انسان محزون و غمگين گريه مى كرد و مى گفت:
اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو! خود را به من عرضه مى كنى؟ يامى خواهى مرا به شوق آورى؟! هرگز آن زمان كه تو در من نفوذ كنى فرا نرسد هيهات! دور شو! ديگرى را فريب ده! من نيازى به تو ندارم. من تو را سه طلاقه كرده ام كه رجوعى در آن نيست.زندگى تو كوتاه، موقعيت تو كم، وآرزوى تو پست است آه از كمى زاد و توشه، و طولانى بودن راه و دورى سفرو عظمت مقصد.