eitaa logo
تنها مسیریهای استان بوشهر
873 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
24 فایل
✵🍃🌸﷽🌼🍃✵ به تنهامسیر آرامش خوش آمدید. "تنهامسیر" جایی برای رسیدن به زندگی عالمانه و مومنانه همراه با لذت بندگی. http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5 ادمین: @hasbi_allah_62 ارتباط با بخش مشاوران: @MoshaverTM
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯مشعل روشنگر... : شخصیت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است... 🏴 شهادت علیه‌السلام تسلیت باد. ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanhamasir_bushehr
علیه السلام: از شیعیان و دوستان ما نیست ، کسی که هر روز محاسبه نفس و بررسی اعمال خود را نداشته باشد ، که اگر چنانچه اعمال و نیاتش خوب بوده ، سعی کند بر آنها بیفزاید و اگر زشت و ناپسند بوده است ، از خداوند طلب مغفرت و آمرزش کند و جبران نماید ◼ @Tanhamasir_bushehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• ســـــــلام و درودهـــــــاا حضـور ارزشمندتان همراهاان گرامی 🌹 صبحتــــون ب آفتاب پرمهر ونورای حضرت عشق❤️ ان شاالله که ساعات خوبی رو سپری کنید 🔘شهادت امام موسی کاظم رو خدمت آقا امام زمان و رهبر معظم انقلاب و شما بزرگواران تسلیت عرض میکنیم. 🌺ان شالله ما و اولاد ما شیعه واقعی حضرت و همیشه و در همه حال پیرو دستورات ائمه بزرگوار باشیم ..... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
تنها مسیریهای استان بوشهر
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_نوزدهم 🌄 بعد از ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگرد
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💠 نشـــــانه ها 🧟‍♂ پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده را هم دیده ام. نمیدانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده. لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشی. 💯 بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد. یکی دو هفته بعد از بهبودی من، پدرم در اثر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد دار فانی را وداع گفت. خیلی ناراحت بودم اما یاد حرف عموی خدا بیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی به ما ملحق میشود. 🔅 در یکی از روزهای دوران نقاهت به شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم و سراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خاطرات کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد. یکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد مسجد شدیم. یکباره یاد صحنه هایی افتادم که از حساب و کتاب اعمال دیده بودم. ⚡️ یاد آن پیرمردی که به من تهمت زده بود و بخاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید. این افکار و صحنه ناراحتی آن پیرمرد همینطور در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم: باید پیگیری کنم و ببینم این ماجرا تا چه حد صحت دارد. هر چند میدانستم که مانند بقیه موارد این هم واقعی هست. اما دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شد را از نزدیک ببینم. 🗣 به آن پیرمرد گفتم: فلانی رو یادتون هست؟ همونکه چهار سال پیش مرحوم شد؟ گفت: بله، خدا نور به قبرش بباره. چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر میکرد. آدم درستی بود. مثل اون حاجی کم پیدا میشه. 🕌 گفتم: بله اما خبر داری این بنده خدا چیزی تو این شهر وقف کرده؟ مسجد، حسینیه؟! گفت: نمیدونم. ولی فلانی خیلی باهاش رفیق بود اون حتماً خبر داره. الان هم توی مسجد نشسته. 📿 بعد از نماز سراغ همان شخص رفتیم. ذکر خیر آن مرحوم شد و سوالم را دوباره پرسیدم. این بنده خدا چیزی وقف کرده؟ این پیرمرد گفت: خدا رحمتش کنه. دوست نداشت کسی خبردار بشه اماچون از دنیا رفته بشما میگویم. 🔸 ایشان به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسینیه رو میبینی که اینجا ساخته شده؟ همان حاج آقا که ذکر خیرش و کردی این حسینیه رو ساخت و وقف کرد. نمیدونی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه رو بر میداریم و ملحقش میکنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر بشه. ✔️ من بدون اینکه چیزی بگم جواب سوالم را گرفتم. بعد از نماز سری به حسینه ام زدم و برگشتم. شب با همسرم صحبت میکردیم. خیلی از مواردی که برای من پیش آمده بود باور کردنی نبود. 👼 بعد به همسرم که ماه چهار بارداری را پشت سر گذاشته بودم: راستی خانم من قبل از اینکه بیمارستان بروم با هم سونوگرافی رفتیم و گفتند که بچه ما پسر است. درسته؟! گفت: آره برگه اش رو دارم. کمی سکوت کردم و با لبخند به خانمم گفتم: اما اون لحظه آخر به من گفتند: بخاطر دعاهای همسرت و دختری که تو راه داری شفاعت شدی. به همسرم گفتم: این هم یک نشانه است. اگه این بچه دختر بود معلوم میشه که تمام این ماجراها صحیح بوده. در پاییز همان سال دخترم بدنیا آمد. اما جدای از این موارد تنها چیزی که پس از بازگشت ترس شدیدی در من ایجاد میکرد و تا چند سال مرا اذیت میکرد ترس از حضور در قبرستان بود! 🎶 من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیای دلهره آور و ترسناک بود. اما این مسئله اصلا در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتادـ در آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسانها پخش میشد. لذا برای مدتی به قبرستان نرفتم و بعد از آن فقط صبح های جمعه راهی مزار دوستان و آشنایان می شدم. ♢ادامه دارد... 📚 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
ShahadatImamKazem1393[01].mp3
2.21M
▪️صلوات بر امام موسی کاظم (علیه‌السلام) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه شهادت (ع) ┅═❈🍃🥀🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
⁉️ چگونه دنیای دلنشین‌تری داشته باشیم؟ 🏴 به مناسبت بیست‌وپنجم رجب، سالروز علیه‌السلام 🌸 : 🔹حضرت امام موسی کاظم (علیه‌السلام) فرمود: «دنیا را خوار بشمارید. زیرا هر چه دنیا درنظر شما پست‌تر باشد، به همان نسبت برای شما گواراتر و دلنشین‌تر است.» 🌍 «دنیا» که می‌گوییم، یک چیز خیالی نیست. دنیا همین متاع زندگی ماست. همین لذّتهای ماست. همین خواسته‌های ماست. پول طلبی است. قدرت‌طلبی است. تجمّل‌طلبی است. زیاده‌طلبی است. دنیا اینهاست. 💢 لذّات گوناگون است؛ اعم از حلال و حرامش. اینها همه دنیاست. استفاده‌ی از اینها، شرعاً و عقلاً و از نظر دین، ایرادی ندارد و ممدوح است و مال انسان است. البته به شکل صحیح و قانونی و حلالش. ⛔️ اما بزرگ شمردن آنها، اهمیت دادن به آنها، دعوا کردن بر سرِ آنها، خودکُشان کردن بر سرِ آنها، نکوهیده و مذموم است. ۱۳۷۲/۰۶/۲۱ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
017.mp3
1.19M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش هفدهم" 🔺آستانه تحمل خودمون رو خیلی بالا ببریم! 💥 دکتر حمید ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
تنها مسیریهای استان بوشهر
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش هفدهم" 🔺آستانه تحمل خودمون رو خی
سلام و وقت بخیر خدمت شما بزرگواران. ✅ یکی از نکات بسیار مهم در روابط خانوادگی اینه که هر کسی سعی کنه آستانه تحملش رو بالا ببره. گاهی ما انقدر به فکر ظرفیت روحی خودمون نیستیم که با کوچک ترین حرفی که طرف مقابلمون میزنه سریع بهم میریزیم و احساس میکنیم که اون خیلی به ما ظلم کرده! 🔶 توی خانواده باید انقدر روح خودت رو بزرگ کنی که حتی اگه بدترین حرفا رو هم بهت زدن زیاد عصبی نشی.
⭕️ گاهی میشه که آدم بیش از حد حساس میشه به رفتار طرف مقابلش. حتی اگه طرف خوبی هم بکنه ما فکر میکنیم که حتما هدف بدی داره! ❇️ یک تنهامسیری کسی هست که اگه طرف مقابلش یک قدم بیاد جلو، این ده قدم با اشتیاق میاد جلو اگه همسرتون یه روزی خواست با شما خوب رفتار کنه شما هی نیا بدی هاش رو به روش بیار. ✅ تو هم کمک کن که اوضاع رابطه بینتون بهتر بشه.شما خیلی بیشتر شوق داشته باش که رابطتون هر روز بهتر و عاشقانه تر بشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلااام و ادب و احترام بر شما سروران والاقدر ☺️🌺 الهی صبح زیباتون قرین خیر و نیک‌بختی و آغازگر خوشی‌هاتون باشه🤲 امیدوارم حالتون خوووب و احوالتون خووبتر باشه😊 پیشاپیش عید شکوفایی خوشبوترین گل هستی ، پیامبر مهربانی‌ها رو محضر مبارکتون تبریک عرض میکنیم 😍 امروز با نثار شاخه های گل 🌸صلوات🌸 محضر حضرت ختمی مرتبت و ائمه هدی علیهم السلام شریک شادی اهل بیت نبوت می شیم...💐 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
تنها مسیریهای استان بوشهر
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیستم 💠 نشـــــانه ها 🧟‍♂ پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتف
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💠 مدافعـان حـــــــرم 💯 دیگر یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است. در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور باید این حرف را ثابت میکردم. برای همین چیزی نگفتم. اما هر روز که برخی همکارانم را در اداره میدیدم یقین داشتم یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات میکنم. ⁉️ اما چطور این اتفاق می افتد؟ آیا جنگی در راه است!؟ چهار ماه بعد از عمل جراحی و اوایل مهر ماه ۱۳۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقه مند بحضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند. ☣ جنب و جوشی در میان همکاران افتاد. آنها که فکرش را میکردم همگی ثبت نام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا همراه آنها پس از دوره آموزشی تکمیلی راهی سوریه شوم. ✴️ آخرین شهر مهم در شمال سوریه یعنی شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن باید آزاد میشد. نیروهای ما در منطقه مستقر شدند و کار آغاز شد. چند مرحله عملیات انجام شد و ارتباط تروریست ها با ترکیه قطع شد. محاصره شهر حلب کامل شد. 🙏 مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم. هیچ علاقه ای بحضور در دنیا نداشتم. مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. ✨ من دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. کارهایم را انجام دادم. وصیت نامه و مسائلی که فکر میکردم باید جبران کنم، انجام شد. آماده رفتن شدم. بیاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم. با رفتن من موافقت نمی شد و... اما با یاری خدا تمام کارها حل شد. 💢 ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد. یعنی خیلی مراقبت از اعمالم انجام میدادم تا خدا نکرده دل کسی را نرنجانم؛ حق الناس بر گردنم نماند. دیگر از آن شوخی ها و سر کار گذاشتن ها و... خبری نبود. 〽️ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم. یکی از آنها گفت: شنیدم که شما در اتای عمل حالتی شبیه مرگ پیدا کردید و... خلاصه خیلی اصرار کردند که برایشان تعریف کنم. اما قبول نکردم. من برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند. لذا تصمیم داشتم که دیگر برای کسی حرف نزنم. ↩️ جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و علی شاهسنایی و ... مرا به یکی از اتاقهای مقر بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی. من هم کمی از ماجرا را گفتم. رفقای من خیلی منقلب شدند. خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت. ☀️ فردای آنروز در یکی از عملیات ها به عنوان خط شکن حضور داشتم. در حین عملیات مجروح شدم و افتادم. جراحت من سطحی بود اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم. هیچ حرکتی نمی توانستم انجام دهم. کسی هم نمی توانست به من نزدیک شود. شهادتین را گفتم. در این لحظات منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیر انداز تکفیری بشهادت برسم. در این شرایط بحرانی عبدالمهدی کاظمی و جواد محمدی خودشان را بخطر انداختند و جلو آمدند. آنها خیلی سریع مرا به سنگر منتقل کردند. 🤬 خیلی از این کار ناراحت شدم. گفتم: برای چی این کار را کردید؟ ممکن بود همه مارو بزنند. جواد محمدی گفت: تو باید بمانی و بگویی که در آن سوی هستی چه دیدی. چند روز بعد باز این افراد در جلسه ای خصوصی از من خواستند که برایشان از برزخ بگویم. ☺️ نگاهی به چهره تک تک آنها کردم. گفتم چند نفری از شما فردا شهید می شوید. سکوتی عجیب در آن جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردند که من سکوت نکنم. حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصیف نبود. من همه آنچه را دیده بودم را گفتم. از طرفی برای خودم نگران بودم. نکند من در جمع اینها نباشم. اما نه... ان شاء الله هستم. 🙏 جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم. در آخر گفت: چه چیزی بیش از همه در آنطرف به درد ما میخورد؟ گفتم: بعد از اهمیت به نماز با نیت الهی و خالصانه هر چه میتوانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید. 🍃 روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهار نظری کرده بود که برای غربی ها خوراک خوبی ایجاد شد. خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند. جواد محمدی مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت: می بینی؟ پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا می رود و میگویند شهید شده. ♢ ادامه دارد... 📚 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
018.mp3
1.37M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش هجدهم" 🔺فهرستی از عوامل محرک خودتون رو تهیه کنید. 💥 دکتر حمید ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanhamasir_bushehr
تنها مسیریهای استان بوشهر
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش هجدهم" 🔺فهرستی از عوامل محرک خود
✅ این تمرین رو میخوایم همه اعضای محترم امروز انجام بدن. عوامل محرک خودتون رو در یک فهرست برای خودتون بنویسید. 🔶توی زندگی روزمره در ارتباط با همسر یا فرزندان یا پدر و مادرتون نسبت به چه مواردی حساس هستید؟ چه زمان هایی عصبی میشید؟ چه چیزی شما رو بهم میریزه؟ حداقل ده مورد رو لیست کنید. اگه مورد خاصی نبود رو هم میتونید برای ما بفرستید.
❇️ چقدر خوبه که ادم از وضعیت خودش یه براوردی داشته باشه. ببینید چیا شما رو حساس میکنند. اونا رو لیست کنید. راه حل این موارد رو باهمدیگه پیش میریم.
آفرین. چقدر خوب خودش رو شناخته!
🔹 نه بزرگوار! ملاک عمل در این موارد دستورات دین هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ➕ تو هم باید مبعوث بشی! ➕ تو هم باید دریافت‌کننده‌ی وحی باشی! ➕ تو هم باید به مقام رسالت برسی! ➖ یعنی چی؟! چه‌جوری؟! ویژه‌ی 🌹 http://eitaa.com/joinchat/3996254240C9cf423e9bb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 واکنش عجیب و باحال مردم وقتی ماشین خراب شده عروس و داماد رو می‌بینند. ببینید و به مرام و معرفت مردم خوب کشورمون افتخار کنید. 👌🏻🌷 @Tanhamasir_bushehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄✮بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ✮┄• ✋ســــلام و صبح قشنگِ رفقای ما بخیــر☺️🌺 🌸 عیـــــد بـــــزرگ ، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت ، بر شما عزیزان مبارک باد...👏👏👏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ امروز با نثار شاخه های گل محمدی 🌺 صلوات محضر حضرت ختمی مرتبت و ائمه هدی علیهم السلام عید مبعث رو جشن بگیریم👌😍💕🌷 ❇️به به چه سعـادتی نصیب‌مـــون شد تا باز هم دراین روز قشنگـــ مهمـــان خانه ی شما بزرگواران باشیـم ☺️ ✨ تبریکـــ و شـــادباش این روز خجسته محضــر مبـارک مولامون آقا صاحبـــ الزمان و خدمتـــ یکایکـــ شما ســروران☺️ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanhamasir_bushehr
تنها مسیریهای استان بوشهر
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیست_و_یکم 💠 مدافعـان حـــــــرم 💯 دیگر یقین داشتم که ماجرای
⤴️⤴️⤴️ ﷽ ⚰ خیلی آرام گفتم: آقا جواد من مرگ این آقا را دیدم. او در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمی توانند برایش انجام دهند! حتی مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته... 〽️ چند روز بعد آماده عملیات شدیم. نیمه های شب جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم. 💣 من آر پی جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره. احتمالاً با تمام این افراد همگی با هم شهید می شویم. هنوز ستون نیروها حرکت نکرده بود که جواد محمدی خودش را به من رساند. او مسئولیت داشت و کارها را پیگیری می کرد. سریع پیش من آمد و گفت: الان داریم میریم برا عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست او به گونه ای می خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند. 😓 بعد کمی برایم از سختی کار توضیح داد. من هم به او گفتم: چند نفر از این بچه ها فردا شهید می شوند. از جمله دوستانی که باهم بودیم. من هم می خواهم با آنها باشم بلکه بخاطر آنها ماهم توفیق داشته باشیم. دوباره تأکید کردم: تمام کسانی که آن شب باهم بودیم شهید می شوند. ان شاءالله آن طرف با هم خواهیم بود. دستور حرکت صادر شد. 🙄 جواد محمدی را میدیدم که از دور حواسش به من هست. نمیدانستم چه در فکرش میگذرد. نیروها حرکت کردند. من از ساعتها قبل آماده بودم. سر ستون ایستاده بودن و با آمادگی کامل می خواستم اولین نفر باشم که پرواز می کند. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که 🏍 جواد محمدی با متور جلو آمد و مرا صدا کرد. خیلی جدی گفت: سوار شو که باید از یک طرف دیگه خط شکن محور باشی. جواد فرمانده بود و باید حرفش را قبول میکردم. من هم خوشحال سوار موتور جواد شدم. ده دقیقه ای رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت: پیاده شو زود باش. بعد جواد داد زد: سید یحیی بیا. 👨 سید یحیی سریع خودش را رساند و سوار موتور شد. من به جواد گفتم: اینجا کجاست؟ خط کجاست؟ نیروها کجایند؟ جواد هم گفت: این آر پی جی را بگیر و برو بالای تپه. اونجا بچه ها تو رو توجیه میکنن. 🤔 تعجب کردم! از چند نفری که در سنگر حضور داشتند پرسیدم: باید چکار کنیم؟ خط دشمن کجاست؟ یکی از آنها گفت: بگیر بشین. اینجا خط پدافندی است. باید فقط مراقب حرکات دشمن باشیم. تازه فهمیدم که جواد محمدی چکار کرد. روز بعد که عملیات تمام شد وقتی جواد محمدی را دیدم گفتم خدا بگم چکارت بکنه برا چی من رو بردی پشت خط؟! او هم لبخندی زد و گفت: تو فعلا نباید شهید بشی. باید برای مردم بگویی که آنطرف چه خبر است. برای همین جایی بردمت که از خط دور باشی. 😪 اما رفقای ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادی و سید یحیی براتی که در ستون قرار گرفتند اولین شهدا بودند بعد مرتضی زارع بعد شاهسنایی و عبدالمهدی و ... در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما که با هم بودیم همگی پر کشیدند و رفتند. درست همانطور که قبلا دیده بودم. 😭 جواد محمدی هم سال بعد به آنها ملحق شد. بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند. من هم با دست خالی از میان مدافعان حرم به ایران برگشتم. با حیرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار میداد. 💠 مدافعان وطن مدتی از ماجرای بیمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم حال و روز من خیلی خراب بود. 😔 من تا نزدیکی شهادت رفتم اما خودم می دانستم که چرا شهادت را از دست دادم! به من گفته بودند که هر نگاه حرام حداقل شش ماه شهادت آنان را که عاشق شهادت هستند را عقب می اندازد. ✈️ روزی که عازم سوریه بودیم پرواز ما با پرواز آنتالیا همزمان بود! چند دختر جوان با لباسهایی بسیار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به نگاه آنها افتاد. ❌ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هر چه می خواستم حواس خودم را پرت کنم انگار نمی شد. اما دیگر دوستان من، در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. این دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نمی دانم، شاید فکر کرده بودند من هم مسافر آنتالیا هستم. 😈 هرچه بود، گویی قرار بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شود. گویی شیطان و یارانش آمده بود تا به من ثابت کند هنوز آماده نیستی. با اینکه در مقابل عشوه های آنان هیچ حرف و هیچ عکس العملی انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم. ♢ ادامه دارد... 📚 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanhamasir_bushehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعدی اگر عاشقی کنی وجوانی عشق ‌محمد‌بس‌است‌‌و‌آل‌محمد💖 بعثت پیامبر رحمت و مهربانی برشما عزیزان مبارک🌺 @Tanhamasir_bushehr