📌 #نکات_زیارت_آل_یس 2
🌸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ... سلام بر تو ای خواننده خلق به سوی حق و ای پرورش گر آیات خداوند
🍃 نخستین سلام خاص بر آن وجود مقدس ، بیانگر دو صفت از اوصاف کمال حضرتش می باشد:
۱)← داعی الله، یعنی ای کسی که بندگان خدا را به سوی خدا می خوانی و دعوت می کنی( هم در هر عصر غیبت و هم در عصر ظهور)!
🌀 از این که اولین سلام به آن وجود مقدس به عنوان داعی الله ذکر شده معلوم می شود که مقام "داعویت" برترین مقامی است که حضرت به ان نائل گشته است.
💯 زیرا این مقام در بردارنده مقامات و کمالات بسیاری است که در سایه آن مقامات و کمالات، خداوند -عزوجل- این مقام را عنایت می فرماید.
♨️ داعی الله کسی است که از جهل و خطا و لغزش و نادانی محفوظ و مصون است و الا "داعی الله" حقیقی نیست. همچنین داعی الله باید عالم بالله باشد و الا نمی تواند داعی و خواننده و رساننده خلق به خالق باشد.
🔆 از این فراز می توان به مقام عصمت و قداست و علم و آگاهی مطلق آن حجت مطلقه حق و داعی الله مطلق پی برد.
۲)← «ربانی آیاته» یعنی؛ کسی که تمسکش به دین و اطاعت خدای متعال محکم و شدید باشد، کسی که خداپرست خداشناس باشد.کسی که امر مردم را اصلاح و تدبیر نماید.
✅ بنابراین وجود مقدس امام نسبت به همه آیات خلقت "مقام ربانی" دارد. یعنی؛ خداوند سبحان تربیت و پرورش جمیع مخلوقاتش را بطور کامل به خاندان رسالت، علیهم السلام عنایت فرموده است.
🔵 @saritanhamasir
🌺🍀🌺🌿🌺🌴
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران
🙏صبح آدینه شما بزرگواران متبرک به انوار الهی
ان شاءالله که حالتون خوب و تمام لحظات زندگی تون
سرشار از سلامتی و شادی باشه .☺️☺️
ختم زیارت آل یس رو شروع کردیم به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا و 🍁🌷مولامون صاحب سر هممون امام زمان علیه السلام
و رفع بلیات و مشکلات جامعه و سلامتی و اقتدار حضرت آقا و ان شاءالله
حاجت روایی و عاقبت بخیری همه ملت عزیز ایران اسلامی علی الخصوص
شما همراهان تنها مسیری و عزیزانتون .
🌺🌿🌺🍀🌺🌴
✾✾═══⚜🌺⚜═══✾✾
🌴🌺🍃🍁🌴🌺🍃🍁
#رمان_باغ_رز
#پارت_5
همینطور که قدم هایش را تند میکرد تا همپای پدر حرکت کند، هوای دلچسب آن خیابان شیک و باصفا که دو طرفش را درختان صنوبر پوشانده بودند، نفس میکشید.
پدر گفت:
_ نتونستند بعد از عمری که رفتیم ناهار خونه شون، یه مرغ بکشند سرخ کنند بیارن وسط.
اصلا احترام داری و بزرگی کوچیکی فراموششون شده.
رعنا با احتیاط نگاهی به چهره ی متین و پر جذبه ی پدرش کرد و چون موقعیت را مناسب دید گفت:
_خب بابا جون، بنده خداها با گوشت بود دیگه غذاشون.
خوب بود که! قیمه که با مرغ نمیشه!
اونا که مثل ما تو حیاطشون مرغ و خروس ندارن تا یکی میاد یکی رو سر ببرن و سرخ کنند بیارن وسط
پدر که نگاهش کمی مجاب شده به نظر میرسید اما جواب داد:
_حالا تو حیاطشون ندارند. تو یخچال فریزرشون هم نداشتند؟ نمیتونستند برن یه سر بخرند؟!
نه بحث این حرفا نیست. بحث احترام داریه.
پدر به رسم قدیم، فکر میکرد مهمان نوازی به این است که یک بوقلمون درسته ی سرخ کرده، یک طرف سفره باشد و یکی یک طرف دیگر.
اگر شکم پر بود که دیگر نور علی نور.
دست کم دو مرغ سرخ کرده در دو دیس جداگانه دیگر باید به سفره رونق می داد.
اگر غیر از آن بود فکر میکرد آنطور که باید و شاید احترام نشده اند.
نگاه رعنا به ماشین شیکی افتاد که مرد جوانی به آرامی رانندگی میکرد. مرد خوش چهره ای بود که معلوم نبود چند سالش هست، سی ساله و یا چهل.
رعنا خودش هم نفهمید چرا بی اختیار لبان صورتی و دخترانه اش به لبخندی زیبا باز شد.
نگاه مرد جوان هم تحسین امیز بود و ماشین درست جلوی پای آنها ایستاد.
کم مانده بود صدای قلب رعنا از گوشهای خ
خودش بگذرد و به گوش پدر برسد.
با تپش قلب و اضطراب نگاهی به پدرش انداخت
و نمی توانست حدس بزند که چه پیش می آید....
#پارت_5
#رمان_باغ_رز
بر اساس واقعی
❤️@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
با سلام و احترام وقتتون بخیر
و اما جواب معما جواب اولی خیلی دقت میخواد اگه پیدا کردید بما هم بگید
و اما ضرب المثلها ::
۱_ پا در هوا ۲_ گاو ۹ من شیر ده. ۳_ چوب معلم گله
۴_ شتر سواری دولا دولا نمیشه ۵_ی گوش در ، یه گوش دروازه
۶_ نرود میخ آهنی فرو در سنگ
۳ _ چهارمی نادانه داره خودشو نابود میکنه
۴_ 6.9) - 14 =40
ممنونم از همراهی شما بزرگواران🌺🌺
💥 #بازی و #سرگرمی با #همسر
💠 گاهی با همسر خود در خانه مشغول بازی و سرگرمی شوید و آن را با #نشاط و هیجان و شوخیهای مناسب انجام دهید.
💠 سرگرمی و بازی و خندههای لابلای آن، باعث میشود گاهی کدورتها و رفتارهای سنگین زن و شوهر نسبت به یکدیگر از بین برود و #محبت و #علاقه جدید در زندگی جریان پیدا کند.
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@saritanhamasir
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
حکایت و داستان قرآنی
روایت پند حدیث آموزنده زیبا
📝داستان کوتاه
"حکمت خداوند"
میگويند: يكی از صحرانشينان، سگی و الاغی و خروسی داشت كه خروس، او را برای نماز صبح بيدار میكرد...
سگ مراقب او بود و الاغ، بار او را میبرد.
شبی روباه، خروس او را برد و خورد، آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد...!
روز ديگر گرگ آمد و الاغ او را گرفت و شكم الاغ را دريد...
آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد.!
روز ديگر سگ او مُرد...
گفت: «لا حول و لا قوة الّا بالله»، شايد صلاح من در آن باشد.!
اتفاقا جمعی از دشمنان، قصد قبيله او كردند.
نزدیک به خانههای آنها آمده، انتظار فرصت میكشيدند...
چون شب شد، سر آنها ريختند و اموال آنان را غارت كردند و مردان را به قتل رساندند، اما چون از خانه آن مَرد هيچ صدایی نمیآمد، او را نكشتند...
* کار خدا بیحکمت نیست👌*