#سوژهسخنطنز😅
-یه آرایشگاه معروفى بود ڪه روزى ٥-٦ تا عروس داشت،
-یبار یکى از دامادها اومده بود دنبال زنش
- یکى از کارکنهاى آرایشگاه از پنجره پرسید خانمتون کیه ببینم آماده هستن، 👱🏻♀👱🏽♀👱♀
-پسره گفت فرق نمیکنه هر کدومشون آماده ست بده میبرم، دیرمون شده ملت منتظر شام هستن😂🤪🤣
#لبخند😌
-حضرت سلیمان از مسیرے عبور می کردند.
-در مسیر گنجشک نری با گنجشک ماده صحبت میکرد و بهش ابراز علاقه میکرد!
-ميگفت: من اگه بخوام ميتونم تخت سليمان رو با منقارم بگيرم و داخل دريا بندازم!!
-حضرت سليمان اين حرف رو شنيد و خنديد و دو گنجشک رو فرا خوند و به گنجشک نر فرمود: آيا ميتوني ادعات رو عملي کني
-گنجشک نر گفت: نه اي نبي خدا! ولي هر مردي جلوي همسرش، خودش رو بزرگ و عاشق جلوه ميده ، ملامت نميشه
-حضرت سليمان رو به گنجشک ماده کردند و گفتند: تو چرا جواب رد ميدي در حاليکه اين گنجشک تو رو دوست داره؟؟
-گنجشک ماده جواب داد که اي رسول خدا ، او عاشق واقعي نيست چرا که همراه من گنجشک ديگري رو هم دوست داره
-امام صادق ؏ ميفرمايند: اين کلام گنجشک در قلب حضرت سليمان اثر کرد و سخت گريست و 40 روز از مردم کناره گرفت و خدا را خواند که قلبش را ازا محبت غير از خودش پاک کند و قلبش را با محبت ديگري مخلوط ننمايد
📚 بحارالانوار جلد14 صفحه 94
خداوند در قران ڪریم راجع به ارزش سلامت قلب فرمودند:
- يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّـهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
- روزی ڪه مال و فرزند و هیچ چیز مگرقلب سلیم سودی نخواهد داشت.
📔سورھ شعرا آیه۸۸
@saritanhamasir
—————————— ---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مجبوری مسافر کشی کنی
😂😂😂😂
☺️ @saritanhamasir 😊
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#به_یتیمی_ما_رحم_کن
♥️ @saritanhamasir ♥️
اینجا دنیاست!
۱۱۴۸ سال ب وقت تنهایی!
که تنهایی
فقط نبودنِ شماست...
#آقا_بیاييد_و_غصه_مارا_تمام_کنيد
اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما🤲
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🌺🍁🌷🌹🍂🌼🌸 ✍ #نکات_دعای_عهد 7 سلام و صلواتی فرا زمانی...💓 ⚜بعد از ابراز علاقه جهانی می گوییم: « وَ
🌸🌼🌺🌹🍂🌷🍁
#چله_دعای_عهد
روز هشتم
✍ #نکات_دعای_عهد 8
سلامی هم وزن عرش الهی...💕
🌹🌺🌼🌸
🔸درباره اندازه صلوات می گوییم؛ «...زِنَةَ عَرْشِ اللهِ، وَ مِدادَ كَلِماتِهِ، وَ ما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ اَحاطَ بِهِ كِتابُه...
🍃یعنی سلامی که از گذشتگان، حاضران و آیندگان به سوی حضرت میفرستیم،
🌐 به اندازهی عرش خدا و کلمات و سخنان الهی؛ و به اندازهی علم و دانش الهی باشه..
🌹🌺🌼🌸
🔰 صلواتی که اندازهشو هیچ بشری نتونه تخمین بزنه؛ چون علم و کلمات الهی نامحدوه و در اعداد و ارقام بشری نمیگنجد...
سلام مولای من...💐
🌹 @saritanhamasir
.
دعا یعنی 🤲🏻
🌹دعا یعنی تکرار حرفهای خوب و بیان آرزوهای بلند در محضر خدا
حیف است در خانهٔ خدای باعظمت، حرفهای کوچک بزنیم☺️
✨دعاهای بزرگ ما را همنشین خدا میکند.
#استاد_پناهیان
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
🌿⃟🌺؎•°
🌷امام جعفر صادق علیه السلام:
✍دعا سرنوشت ثابت را پس از آن که سخت استوار شده است باز می گرداند.
پس بسیار دعا کنید که دعا کلید رحمت و مایه رواگشتن هر حاجت است،
و به آن چه نزد خداست، جز با دعا نتوان رسید. 👌🏻
--دعا یعنی کوبیدن در--
و هر دری را که بسیار بکوبند خیلی زود به روی کوبنده باز شود.✔️
📚شفابخش و مشکل گشا، قطب راوندی
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سبک_زندگی
ادب دعا این است کہ ابتدا از خدا تشڪر کنیم.... ❤️
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا طَالِبَ ثَارِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلْأَنْبِيَاءِ...
سلام بر تو ای خونخواه فرستادگان خدا...
سلام بر تو و بر روزی که ذوالفقار تو بر گردن دشمنان خدا بنشیند و قلب مظلومان تاریخ را التیام بخشد!
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
.
.
🌱عقل و عشق
انسان اگر عاشق نباشد زود پیر میشود و صفای جوانی را از دست میدهد 😞
و اگر عاقل نباشد دیر بزرگ میشود و در جهالت کودکی باقی میماند 😕
⚠️ عشق نابجا، عقل را میگیرد
و عقل نابجا، عشق را نابود میکند.
👈🏻 عقل نابجا این است که دائما در اندیشهٔ دنیا باشد
👈🏻و عشق نابجا این است که به غیر خدا علاقمند باشد .!!
#استاد_پناهیان
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤯پایین شدن ای کیو بچه ها⁉️‼️
❌موضوع بسیاااار مهم و شنیدنی ، حتماااا کلیپ و ببینید❌
🎙️ دکتر عزیزی
أللَّھُمَّ؏َـجِّلْلِوَلیِّڪَألْفَرَجبحِّقالزینب؏
❧࿐༅𑁍❃❥︎♥️❥︎❃𑁍༅࿐❧
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🔸🌺🔻🔹 #دختر_شینا 8 🗓 روزها پشت سر هم می آمدند و می رفتند. گاهی "صمد" تندتند به سراغم می آمد و گاهی
🔹🌺🔹🌹
#دختر_شینا 9
قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود...
_/\|/\❤️
🌷 صمد که صدایم را شنیده بود، از وسطِ دریچه خم شد توی اتاق.
صورتش را دیدم. با تعجب داشت نگاهم می کرد
💓 تصویرِ آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد....
اشاره کردم به بقچه. خندید و با شادی بقچه را بالا کشید.
🎊🎉 دوستانِ صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق که مردها نشسته بودند.
بعد از شام، خانواده ها درباره مراسمِ عقد و عروسی صحبت کردند.💍
🌺 فردای آن روز مادرِ صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: «قدم جان! برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گَلین خانم همه شان را دعوت کرده.»
🔹چادرم را سرکردم و به طرفِ خانه خواهرم راه افتادم. سرِ کوچه "صمد" را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خندید و ایستاد و سبد را زمین گذاشت و گفت: «سلام.» 😊✋
💥 برای اولین بار جوابِ سلامش را دادم؛ اما انگار گناهِ بزرگی انجام داده بودم، تمامِ تنم می لرزید. مثل همیشه پا گذاشتم به فرار...
🔹 خواهرم توی حیاط بود. پیغام را به او دادم و گفتم: «به خواهرها و زن داداش ها هم بگو.»
🔶 بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم "صمد" الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم.
❇️ بین راه دایی ام را دیدم. اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: «چی شده قدم؟! چرا رنگت پریده؟!»
گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.»
دایی خم شد و درِ ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.»
🚗 از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچِ کوچه که گذشتیم، از توی آینه بغل ماشین، "صمد" را دیدم که سرِ کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد‼️
مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود.
🌟 چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد.
🚎 صبحِ زود سوارِ مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقبِ مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. 🐑
ماشین به کُندی از سینه کشِ کوه بالا می رفت.
راننده گفت: «ماشین نمی کِشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.»
🔷 من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سرِ ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، امّا من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسطِ خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم. 🚫
آه از نهادِ صمد درآمده بود...
بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چندنفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند.
قسمتی را هم برداشتند برای ناهار، و آبگوشتی بار گذاشتند.🍜
🌳 نزدیکِ امامزاده، باغِ کوچکی بود که وقف شده بود. چندنفری رفتیم توی باغ. با دیدن آلبالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: «آخ جون، آلبالو!» صمد رفت و مشغولِ چیدنِ آلبالو شد.🍒
🔸 چند بار صدایم کرد بروم کمکش؛ امّا هر بار خودم را سرگرمِ کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند، رفتند به کمکش.
💝 صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: «این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد.»
⭕️ تا عصر یک بار هم خودم را نزدیکِ صمد آفتابی نکردم.
🔹 بعد از آن، صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: «مرخصی هایش تمام شده.» گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد و سری هم به خانه ما می زد.
🎁 امّا برادرش، ستار، خیلی تندتند به سراغ ما می آمد. هر بار هم چیزی هدیه می آورد.
یک بار یک جفت گوشواره طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پولِ زیادی بابتش داده. 💵
⌚️یک بار هم یک ساعت مچی آورد.
پدرم وقتی ساعت را دید، گفت: «دستش درد نکند. مواظبش باش. ساعتِ گران قیمتی است. اصلِ ژاپن است.»
🖋 ادامه دارد....
نویسنده؛ #بهناز_ضرابی_زاده
در مسیر آرامش...
💞 @saritanhamasir
#سوژهسخنطنز😅
-بچه توی امتحان بیست میگیره.
-باباش خسیس بوده.. میزنه تو گوشش و میگه: خاک بر سرت کنن🤕🤢😰
-با نمره 10 هم میشد قبول بشی😆
- حتما باید این همه خودکار حروم میکردی😁🤣🤪
#لبخنــــــــــد
مرد فقیری دوستانی داشت ڪه با اینکه ثروت داشتند امابسیار خسیس بودند!!
آنها هر چند روز به خانه فقیر می آمدند.
یڪ شب که مهمانش بودندهمسرش گفت چایی دم کرده ام اما هیچ شکر یا قندی در خانه نداریم..
فقیر گفت: اشڪالی ندارد. تو به رسم مهمان نوازی همان چایی تلخ را بیاور من مشکل را حل میکنم..
- مرد فقیر اما مهمان نواز رو ڪرد به مهمانان و گفت:
- برادران، داخل یکی از این چایی ها شکر نریختم!!
-سهم هرکس شد همه با زن وبچه فردا، شام منزلش مهمانیم!!
-همه خوردند و از خساست و ترس مهمانی ندادن هیچ کس هیچ نگفت
-حتی خسیس ترین مهمان با نوشیدن هر جرعه چایی مدام میگفت: چقدر شیرین شان کرده ای!!
مولے علی؏ میفرمایند:
اَبْعَدُ الخلائِقِ مِنَ اللهِ تَعالی اَلبَخیلُ الغَنی.
دورترین مخلوقات از خداوند متعال آدم خسیس ثروتمند است.
📚فهرست غرر، ص ٢٩
@saritanhamasir
—————————---