eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
11.5هزار ویدیو
335 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #دختر_شینا قسمت : 89 وضو گرفتم و نما
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 90 با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود. وقتی اوضاع کمی آرام شد، دوباره به طبقه بالا رفتیم. پشت پنجره ایستادیم و ردّ دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شده که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: «نگاه کنید آنجا را، یا امام هشتم!» چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند. ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان برمی آمد، این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم. فریاد می زدیم: «بچه ها! دست ها را روی سرتان بگذارید. دهانتان را نبندید.» خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند. اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شد. الان همه می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود. شیشه ها خرد شده بود، اما چسب هایی که روی شیشه ها بود، نگذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود. خدا را شکر کردیم کسی طوری نشده. صداهای مبهم و جورواجوری از بیرون می آمد. یکی از خانم ها گفت: «بیایید برویم بیرون. اینجا امن نیست.» بلند شدیم و از ساختمان بیرون آمدیم. دود و گرد و غبار به قدری بود که به زور چند قدمیِ مان را می دیدیم . مانده بودیم حالا کجا برویم. یکی از خانم ها گفت: «چند روز پیش که نزدیک پادگان بمباران شد، حاج آقای ما خانه بود، گفت اگر یک موقع اوضاع خراب شد، توی خانه نمانید. بروید توی دره های اطراف.» بعد از خانه های سازمانی سیم خاردارهای پادگان بود. اما در جایی قسمتی از آن کنده بود و هر بار که با صمد یا خانم ها می رفتیم پیاده روی، از آنجا عبور می کردیم؛ اما حالا با این همه بچه و این اضطراب و عجله، گذشتن از لای سیم خاردار و چاله چوله ها سخت بود. بچه ها راه نمی آمدند. نق می زدند و بهانه می گرفتند. نیم ساعتی از آخرین بمباران گذشته بود. ما کاملاً از پادگان دور شده بودیم و به رودخانه خشکی رسیده بودیم که رویش پلی قدیمی بود. کمی روی پل ایستادیم و از آنجا به پادگان و خانه های سازمانی نگاه کردیم که ناگهان چند هواپیما را وسط آسمان دیدیم. هواپیماها آن قدر پایین آمده بودند که ما به راحتی می توانستیم خلبان هایشان را ببینیم. حتم داشتیم خلبان ها هم ما را می دیدند. از ترس ندانستیم چطور از روی پل دویدیم و خودمان را رساندیم زیر پل. کمی بعد دوباره صدای چند انفجار را شنیدیم. یکی از خانم ها ترسیده بود. می گفت: «اگر خلبان ها ما را ببینند، همین جا فرود می آیند و ما را اسیر می کنند.» ادامه دارد...✒ 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
recording-20220803-202024.mp3
3.25M
🌷 کمی نزدیک تر شدن به مولا... 🔹 جلسه ششم: ویژگی های یک هدف خوب 🎙حاج آقا حسینی 🚩 هیات مجازی تنهامسیرآرامش ▪️@saritanhamasir
زمزمه: چه قدی کشیدی، گل نوجوونم | حاج میثم مطیعی_۲۰۲۱_۰۸_۱۴_۲۱_۰۰_۴۶_۷۰۰.mp3
5.74M
◾️روضه شب ششم 🎙با نوای حاج میثم مطیعی 🌷چه قدی کشیدی، گل نوجوونم (زمزمه) 🚩 هیئت مجازی ▪️@saritanhamasir
احلی من العسل_۲۰۲۱_۰۸_۱۴_۲۰_۴۴_۲۴_۰۳۹.mp3
9.83M
🔳 "شب ششم" قطعه احلی من العسل 🎤حاج محمود کریمی 🚩 هیئت مجازی ▪️@saritanhamasir
4 -Shor - Hajmahdirasuli - Shab6 990604 - Sarallahzanjan.mp3
22.05M
🔳 "شب ششم" به تو دل خوش کردم ، به تو که آقایی... 🎤حاج مهدی رسولی 🚩 هیئت مجازی ▪️@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدر مهربانم سلام ... ▪️ ⚫️ @saritanhamasir ⚫️ امام همه را مرخص کرد! رخصت رفتن به همه داد! از فرزندان و برادران و نزدیکانش گرفته تا همراهان دورتر و غلامان و خادمان... اما زمین کربلا وفایی را به گوش جان شنید از قلب و دل و جان اصحاب که دیگر که تا دنیا دنیاست هیچ زمانی هیچ کجای عالم شنیده نخواهد شد: حسین جان! ما پس از تو نفس نتوانیم کشید زندگی که جای خود را دارد.... و امامی که هزار و اندی سال بدون یاور مانده.... ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد" 🌹"روز دهم" 🗓شروع چله : ۱۴۰۱/.۵/۴
روز دهم ✍ 10 عهدی ماندگار...💕 📜عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ في عُنُقي ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً؛ ←عهد→ یعنی نگهداري يك چيز و رعايت آن به طور مداوم و در همه حال. 🔰 بنابراین عهد با امام زمان(عج)، یعنی پایداری و استقامت یافتن در دین. یعنی خود را برای امام خالص نمودن...! 🔷 در دعای عهد به امام خود "تعهد" می‌دیم، عقد و قرار می‌بندیم و از طرفی دست بیعت داده و تسلیم محض او می‌شیم. 📝 چه تعهدی؟ تعهد می‌نماییم که زندگی خود را بر اساس معصومین (علیهم السلام) بنا نموده و دوران زندگی را سپری نماییم... 💟چه عقدی؟← عقد می‌بندیم که جز از رضایت مولا و امام زمان خود به رضایت کسی دیگر نیندیشیم. ♨️چه بیعتی؟ با امام خود دست بیعت می‌دهیم تا اعمالمان بر اساس خواسته و نظر امام باشد. 💫چقدر زیباست: عهدی که می‌بندیم در هر صبحگاه، با امامی که نور است و از نسل نور...و چقدر زیباست اگر وفادار بمونیم... @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا