▫️#امامصادق علیهالسلام فرمودند:
(لاَ تَزَالُ شِيعَتُنَا فِي حُزْنٍ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِيَ اَلَّذِي بَشَّرَ بِهِ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
شیعیان ما دچار غم همیشگی هستند تا زمانی که فرزندم که پیامبر صل الله علیه و آله مژده ظهورش را داده ظهور کند. )
✍خدایا این غم را با ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه ازین امت دور کن و توفیق صبر در زمان غیبت را به ما بده و مارا ازمنتظران حقیقی و شیعیان واقعی حضرت قرار بده🤲
📚 دوران رهایی صفحه ۲۱۰
#حدیث_گرافی
#بحرمة_الحسین_اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🚩 @saritanhamasir
.
با اشک روضه
منتقمش را صدا بزن...
شاید به حُرمت غم عُظمی
#ظهور کرد...!
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
.
21.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تذکر مهم دربارۀ رابطۀ اربعین و امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف
متأسفانه خیلی از هیئتیها و انقلابیها هنوز اهمیت اربعین را اساساً درک نکردند❗️
و خیلی از اربعینیها، هنوز اهمیت یاد امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف در اربعین را درک نکردند❗️
#استاد_پناهیان
@saritanhamasir
.
📝#یادمون_باشه؛
- خداوند متناسب با شخصیت و ظرفیّتِ هرکس، زمینهٔ رشدی برای او فراهم کرده است.
- اگر کسی دنبال عمل به تکلیف خدا باشد، همهٔ رشدها را برای او رقم میزند.
- اما اگر با تدبیر خود دنبال رشد خودش باشد، به هیچ کُجا نمیرسد...×
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه فرزندانی باشخصیت #تربیت کنیم؟
⭕️ با این غفلت ساده در حقّ بچّهها جنایت نکنیم!
#استاد_پناهیان
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 صبح امروز حین آماده سازی مواکب مرز شلمچه پیکر شهیدی از دل خاک کشف شد.
دستان بسته شهید، قمقمه پر از آب و سربند سالم سبز رنگ مزین به نام ائمه اطهار علیهمالسلام😔
تیمی از تفحص شهدا اعزام شده تا منطقه را کاوش کنند، احتمال پیدا شدن پیکرهای دیگر وجود دارد.
@saritanhamasir
.
🔷 ثمرهٔ خوب بودن باید این باشد.
ثمره خوب بودنها و کارهای خوب ما باید این باشد که 👈🏻 نیاز ما به خدا بیدار بشود.
و الّا خوبیهای ما قبول نشده است
و هنوز از دنیا جاکن نشدهایم. ⭕️
💥آغاز حرکت به سوی خدا این است که به خود خدا و نزدیک شدن به او احساس نیاز بکنی.
#استاد_پناهیان
🔍 شماره ٣٢٨
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 124 نشستم پای
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
#فصل_نوزدهم
دلم می خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین. دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک ها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پاره آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی یار و یاور، بی همدم و هم نفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی تکیه گاه و بی اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می افتادم ته یک دره عمیق.
کمی بعد با پنج تا بچه قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 125
بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند.
هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند.
تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانه ما شد.
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم.
آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان.
بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند.
می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود.
بچه ها صدایش را می شنیدند:
«درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک.
در گوشم می گفت:
«قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن.
سر و سامان بده. زود باش.
چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم.
زود باش.
فقط منتظر تو هستم.
به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم.
زود باش.
خیلی وقت است اینجا نشسته ام.
منتظر توام.
ببین بچه ها بزرگ شده اند.
دستت را به من بده.
بچه ها راهشان را بلدند.
بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم.
تنهایی دیگر بس است. بقیه راه را باید با هم برویم...»
#نحوه_شهادت_شهیدستارابراهیمی
در عملیات کربلای ۵ زمانی که ماموریت گردان حاج ستار در عملیات تمام شده بود و در حال برگشت بودند،
فرمانده گردان بعدی به علّت پاتک دشمن به شهادت رسید.
ستار به عنوان جایگزین فرمانده گردان برای ادامه عملیات رفت.
از کانال در حال تیراندازی بود که ترکش به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید.
بچهها جنازهاش را به عقب آوردند تا به دست دشمن نیفتد.
بعد از شهادت حاج ستار از رادیوی عراق اعلام شده بود که ستار ابراهیمی کشته شده است.
حاج ستار ابراهیمی هژیر، فرمانده گردان ۱۵۵ لشکر انصارالحسین (ع) در کربلای ۵ منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۱۲ اسفند ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#پایان
تصویر زیر عکس شهیدستارابراهیمی هژیر (صمد) وهمسربزرگوارشون خانم قدم خیرمحمدکنعان میباشد👇👇👇
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#سلام_علی_آل_یاسین
چوبیاییغموظلمتبرودازعالم
شادگردد؛دلِآنانکهگرفتارغماند..♥️!'
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@saritanhamasir
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و هشتم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵