eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
333 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
9 💢بعضی از جوانانِ راحت طلب رو میبینیم که توی فوتبال خیلی عالی هست وتلاش میکنه🏃 امّا توی خونه دست به سیاه و سفید نمیزنه خب پس معلومه اون تلاش های توی زمین فوتبال به خاطر "تشویقِ هوای نفسش" بوده😒 🔺پس فوتبال،ورزشِ خوبی برای مبارزه با هوای نفس نیست 🔹البته نمیگیم فوتبال کلاً خوب نیست،بلکه در کنارِ فوتبال از "کوهنوردی" هم غفلت نشه😊💯 @saritanhamasir
آیا می دانستید⁉️ 💑پدرومادرخوب، کسانی هستندکه به فرزندان یادمی دهندبعدازهفت سالگی خودشان بایدکارهای شخصی شان راانجام بدهند.👌 👨‍💼جوانی که ۲۰ ساله شده ولی هنوز لباس نشسته وراحت طلب بارآمده بااین وضع تربیت واقعا راه به جایی نمی برد. 💞دراین قسمت پدرومادرها مقصراند که برای مبارزه باراحت طلبی شان چنین‌تمریناتی به آنها نداده اند.✔️ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫سیرالی الله ازکجا شروع می شود⁉️ 👤کسی که می خواهد"سیرالی الله" راشروع کند وبرنامه داشته باشد؛ بایدازمبارزه با شروع کنداین مبارزه باعث می شودفردتوانایی خوبی برای انواع گناهان وانجام همه عبادات پیدا کند. 🌹✔️ ⚡️هرراهی راکه برویم با راحت طلبی نمی شود شدونمی توان به خدا رسید‌. ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ در این انتخابات از دوقطبی کاذب اصلاحطلب-اصولگرا نجات پیدا کردیم 🎥 حجت الاسلام در برنامه : گروهی اسم خودشان را گذاشتند اصلاح‌طلب و اسم بقیه شد اصولگرا، این دروغ است زیرا جریان‌های مختلفی در کشور بوده و هست و همه در یک طیف نیستند. 🇮🇷 @saritanhamasir
🔰سید ابراهیم رئیسی: ‏برای بخش‌های مختلف کشور برنامه دارم و بیش از ۱۰ اندیشکده با ما در جهت ارائه برنامه جامع در حوزه‌های مختلف همکاری دارند. باید مسئله ازدواج، اشتغال و مسکن جوانان را مورد توجه قرار داد؛ نباید انتقام این دولت را از دولتِ آینده بگیرید. ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ 🇮🇷 @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 هدف برخی سیاسون از سخنان تند در آستانه چیست؟ 🔻بهترین در مواجهه با این سخنان! 🔻موضوعی که بسیاری از نیروهای انقلابی به آن توجه ندارند! 🇮🇷 @saritanhamasir
⭕️ برکناری همتی و دکترین شوک 🔶 یکی از روش های بسیار پرکاربرد برای سیاست بازان فریب کار، "دکترین شوک" هست. دکترین شوک به زبان ساده اینه که برخی مسئولین برای اینکه بتونن بر روی تصمیم مردم در انتخابات اثر بذارن به جامعه شوک های روانی و خصوصا از جنس "اقتصادی" وارد میکنند. این موضوع موجب میشه که مردم بر اثر شوک اقتصادی وارد شده هول بشن و نتونن یک تصمیم درست و عاقلانه بگیرند. 💢 خصوصا با توجه به اینکه مردم ما نسبت به قیمت اجناسی مثل طلا و دلار بسیار حساس هستند و مدام کم و زیاد شدن این موارد رو رصد میکنند بنابراین بهترین عامل برای شوک دادن به مردم بالا بردن صعودی این دو مورد هست. 💢 جبهه غربگرایان برای اینکه بتونه در انتخابات امسال شانسی برای پیروزی داشته باشه نیاز شدیدی به این نوع از شوک ها داره و برای همین حتما از این ابزار مهم استفاده کامل رو خواهد کرد. 💢 امروز پس از برکناری آقای همتی از ریاست بانک مرکزی قیمت دلار و طلا سیر صعودی به خودش گرفت و همین موجب واکنش بازار به قیمت همه اجناس خواهد شد. ⭕️ غربگرایان میخوان اینطور به مردم القاء کنند که وجود همتی موجب ثبات ارز در کانال 22 هزار تومن بود و اگه ایشون در انتخابات پیروز نشن هیچ کسی نیست که بتونه قیمت دلار رو کنترل کنه. 🚫 در حالی که این یک دروغ بسیار بزرگ هست. مجرم اصلی کاهش شدید ارزش پول ملی در سال 99 شخص آقای بود و ایشون به جای اینکه الان در دادگاه محاکمه بشه خودش رو به عنوان ناجی مردم معرفی میکنه. 😒 🔶 با توجه به اینکه همیشه دکترین شوک در تصمیمات مردم ما بسیار موثر بوده همه ما موظفیم که این استراتژی کثیف غربگرایان رو برای مردم روشن کنیم تا کمترین تاثیر رو از شوک اقتصادی پیش رو بپذیرند و در انتخابات تصمیم درستی برای حذف عوامل وضع موجود بگیرند... 🇮🇷 @saritanhamasir
🚨گویا کمیسیون قضایی مجلس در حال بررسی طرحی موسوم به "ممنوعیت خروج مسئولان نظام از کشور پس از اتمام مسئولیت، تا سپری شدن مراحل قانونی" است؛ ⭕️جزئیات طرح مجلس برای ممنوعیت خروج مسئولان پس از اتمام مسئولیت از کشور 🔺حسینعلی حاجی دلیگانی، عضو کمیسیون قضایی مجلس : ♦️بر اساس قانون نظارت بر اموال مسئولان که مسئولیت نظارتی آن بر عهده رئیس قوه قضائیه است مدتی پیش نامه‌ای را تهیه و آماده کردیم و نمایندگان در قالب طرحی به این موضوع ورود کردند تا برای صیانت از نظام و بیت المال، مسئولان تا سه سال پس از اتمام مسئولیت حق مسافرت به خارج از کشور را نداشته باشند و در صورت ضرورت هم خروج باید با هماهنگی‌ها باشد. 🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 هدف برخی سیاسون از سخنان تند در آستانه چیست؟ 🔻بهترین در مواجهه با این سخنان! 🔻موضوعی که بسیاری از نیروهای انقلابی به آن توجه ندارند! 🇮🇷 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫قسمت : 94 با
یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 95 برای بچه ها اسباب بازی و لباس خرید؛ آن هم به سلیقه خود بچه ها. هر چه می گفتم این خوب نیست یا دوام ندارد، می گفت: «کارت نباشد، بگذار بچه ها شاد باشند. می خواهیم جشن بگیریم.» آخر سر هم رفتیم مغازه ای و برای من چادر و روسری خرید. یک پیراهن بلند و گشاد هم خرید که گل های ریز و صورتی داشت با پس زمینه نخودی و سفید. گفت: «این آخرین پیراهن حاملگی است که می خریم. دیگر تمام شد.» لب گزیدم که یعنی کمی آرام تر. هر چند صاحب مغازه خانمی بود و ته مغازه در حال آوردن بلوز و دامن بود و صدایمان را نمی شنید، با این حال خجالت می کشیدم. وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچه ها با خوشحالی می آمدند لباس هایشان را به ما نشان می دادند. با اسباب بازی هایشان بازی می کردند. بعد از ناهار هم آن قدر که خسته شده بودند، همان طور که اسباب بازی ها دستشان بود و لباس ها بالای سرشان، خوابشان برد. فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه ها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینت ها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود. برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در می خندید و می آمد. بچه ها دوره اش کردند و ریختند روی سر و کولش. توی هال که رسید، نشست، بچه ها را بغل کرد و بوسید و گفت: «به به قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداخته ای.» خندیدم و گفتم: «آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری.» بلند شد و گفت: «این قدر خوبی که امام رضا(ع) می طلبدت دیگر.» با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: «می خواهیم برویم مشهد؟!» همان طور که بچه ها را ناز و نوازش می کرد. گفت: «می خواهید بروید مشهد؟!» آمدم توی هال و گفتم: «تو را به خدا! اذیت نکن راستش را بگو.» سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: «امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشته اند. رفتم ته و توی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم.» گفتم: «پس تو چی؟!» موهای سمیه را بوسید و گفت: «نه دیگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانم هاست. باباها باید بمانند خانه.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 95 ب
یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 96 گفتم: «نمی روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه ها بروم.» سمیه را زمین گذاشت و گفت: «اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام، باید بروی. برای روحیه ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم.» گفتم: «شینا که نمی تواند بیاید. خودت که می دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می آید. آن وقت این همه راه! نه، شینا نه.» گفت: «پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی.» گفتم: «ولی چه خوب می شد خودت می آمدی.» گفت: «زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن.» گفتم: «شانس ما را می بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم.» یک دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: «راست می گویی ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من.» همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین ها آماده شوند. خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: «خانم محمدی را جلوی در می خواهند.» سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پله ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «اول مژدگانی بده.» خندیدم و گفتم: «باشد. برایت سوغات می آورم.» آمد جلوتر و آهسته گفت: «این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش.» و همان طور که به شکمم نگاه می کرد، گفت: «اصلاً چطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم خیر.» می دانست که از اسمم خوشم نمی آید. به همین خاطر بعضی وقت ها سربه سرم می گذاشت. گفتم: «اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟!» گفت: «اسممان برای ماشین درآمده.» خوشحال شدم. گفتم: «مبارک باشد. ان شاءالله دفعه دیگر با ماشین خودمان می رویم مشهد.» دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «الهی آمین خدا خودش می داند چقدر دلم زیارت می خواهد.» ادامه دارد...✒️ 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا