✔ #مبارزه_با_راحت_طلبی
💢 #قسمت_اول
🔹اولین علاقه ای که هر یک از ما در زندگی خودمون تجربه میکنیم، "راحت طلبی" هست.
🔶ما با راحت طلبی به دنیا میایم. با راحت طلبی زندگی میکنیم و این علاقه معمولا تا آخر عمر هم با انسان باقی میمونه....
🔜1⃣🔙
✅ #بخش_دوم
💪🏻 #مبارزه_با_راحت_طلبی
🎬 #قسمت_اول
🔹اولین علاقه ای که هر یک از ما در زندگی خودمون تجربه میکنیم، "راحت طلبی" هست.
🔶ما با راحت طلبی به دنیا میایم. با راحت طلبی زندگی میکنیم و این علاقه معمولا تا آخر عمر هم با انسان باقی میمونه....
یه نوزاد تا گرسنش میشه شروع میکنه به گریه کردن. تا ناراحت میشه عکس العمل نشون میده
🔵یک جوان و یک نوجوان، معمولا بسیاری از علاقه های بد رو نداره، مثلا پول پرست نیست، قدرت پرست نیست و ...✔️
🔴اما اون علاقه ای که تقریبا در همه ی جوانان و نوجوانان وجود داره و بیچارشون میکنه همین راحت طلبی هست...😒❌
طرف خیلی جوان خوبیه، اهل مسجد هست، هیئت میره و بسیج و...
اما اگه یه دستور سخت از پدر و مادر بهش برسه یا یه حرفی بهش زده بشه که یکمی "ناراحت" بشه، بر میگرده و سریع پرخاشگری میکنه.⛔️❌
"همین یعنی راحت طلبی".
🔜1⃣🔙
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کلیدهای_طلایی_زندگی_مشترک
#قسمت_اول
سلام علیکم روزتون مهدوی ان شاءالله
با یک مبحث دیگه در خدمت عزیزان هستیم ان شاءالله بهترین استفاده رو ببرید🌹
🔹 معمولاً همه فکر میکنن محبت بین دو طرف باعث شیرینی زندگی میشه💑
⛔️خصوصاً کسانی که محبت ندیده باشن
با کمی محبت، خیلی هیجان زده میشن
📎 مثل این که وقتی یه لیوان آب رو بریزن توی لانه مورچه
فکر میکنه سونامی اومده 😊
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
الحمدلله رب العالمین 🙏🌺
#مبحث_خانواده_خوب
#خانواده_خوب1
#قسمت_اول
چهکار کنیم تا فرزانمان بیادب نشوند؟
فرزندتان باید «مبارزه با نفس» شما
را ببیند
☝️️ ✅ 🔰
استاد پناهیان:
امروز خیلی از پدر و مادرها از دست
فرزندانشان گلهمند هستند که
«ما چهکار کنیم تا بچههای ما
نمازخوان بشوند؟
چهکار کنیم تا کارهای بد نکنند؟
تا بیادب نشوند؟»
‼️ ⭕️ ❌
باید به این پدر و مادرها گفت:
شما خودتان جلوی فرزندانتان چقدر مبارزه با نفس کردهاید؟
✅ 💠 💯
اینکه آدم خوبی باشید کفایت نمیکند
و در تربیت فرزند به درد نمیخورد
بلکه فرزندتان باید مبارزه با نفس کردن را در شما ببیند تا تأثیر بگیرد.
💯 📝 👪
مثلاً اگر شما به صورت ژنتیکی آدم مهربان یا خوشاخلاقی باشید این زیاد به دردِ تربیت بچۀ شما نمیخورد.
مهم این است که چند بار جلوی فرزندتان پا روی نفس خودتان گذاشتهاید و دوستداشتنی خود را قربانی کردهاید
و بچۀ شما این را فهمیده است؟
👌 ✅ 💯
اگر این کار را جلوی بچۀ خودتان انجام ندادهاید،
انتظار نداشته باشید که راهحلی برای درست کردن فرزند خود پیدا کنید! 🔴
🌱🔸🌿▫️🔹🌳
🍁نقاب نغمه
#قسمت_اول
#موسیقی
❓❓آیا گوش دادن به موسیقی حرام است 🧐؟!
❓❓گوش دادن به موسیقی چه اشکالی دارد🤔؟! تازه باهاش حالم می کنیم🤠...
حتی موسیقی درمانی هم در علم پزشکی گفته شده ؛ پس نباید اشکالی داشته باشه🤨...
خب خب صبر کن انقد تند نرو🚶♀️😅
سرعتش رو کم کن ما هم برسیم😉🤗
خب باشه صبر کردم شما بفرما ببینم چی میگی 🤧🤔
پس با اجازه بزرگتر ها ما رفتیم بالا منبر 🤗
⚜همه ی ما کم و بیش موسیقی شنیدیم یا حتی بعضی هامون تا حدی به این امر وابستگی داریم که کارهامون رو بدون گوش دادن به یک موسیقی یا آهنگ شروع نمی کنیم 😄😄.
خب پس حالا این موسیقی که بخشی از زندگی مون رو به خودش اختصاص داده موضوع مهمی هست که بهتره ریشه ای و با دقت بیشتری بهش بپردازیم🤧🧐
🚫مهم ترین جنبه ی وجودی هر انسان روح اوست . هر چه که بر آن اثر می گذارد یا در مسیر کمال او را پیش می برد یا او را سوار بر قطار سقوط می کند 🚷
⁉️حالا اصلا موسیقی چیست ⁉️
"موسیقی اصوات و کلام های آمیخته با مولودی هایی متفاوت است که دری به جهان دیگر را واسه انسان می گشاید . و می تواند روح او را با خود همراه سازد آنقدر که گاهی بخنداند ؛ گاهی به گریه اندازد ؛ گاهی هیجان عشق و شهوت را در وجود انسان تزریق کند ک گاه فکر و اعصاب او را قفل کند بدون آن که خود انسان در آن اراده ای داشته باشد ... ."
اما آن چیزی که به عنوان موسیقی درمانی شنیده می شود بحث جدایی دارد که باید بررسی شود تا درستی و یا نادرستی آن مشخص گردد .🧐
حال با این مقدمه به بررسی بیشتر موسیقی و اثرات مثبت و منفی آن بر روح و جسم انسان می پردازیم 😉
ادامه دارد.....
#آسیب شناسی موسیقی
✅@tanhamasirhormozgan
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_اول
♻️ گذر ایام
پسری بودم که در خانواده مذهبی در یکی از شهرستان های استان اصفهان در مسجد و پای منبرها و پایگاه بسیج بزرگ شدم و رشد کردم.
در دوران مدرسه و سالهای پایان دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود.
سالهای آخر دوران دفاع مقدس برای مدتی کوتاه، توانستم حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم.
در دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند
.
اما از آنروز تمام تلاش خود را در راه کسب معنویت انجام میدادم. میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.
وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که یک وقت نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
یک شب با خدا خلوت کردم خیلی گریه کردم در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده بدنیا و زشتی ها و گناهان نشوم.
✅بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زود برساند. گفتم : من نمیخواهم باطن آلوده داشته باشم. من میترسم به روز مرگ بدنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم. لذا بحضرت عزرائیل التماس میکردم که زودتر به سراغم بیاید.
چند روز بعد با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم. با سختی فراوان کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبه کاروان ما حرکت کند.
🍃 روز چهارشنبه با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم قبل از خواب دوباره بیاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع بدعا برای نزدیکی مرگ کردم.
😌 البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کار خوبی میکنم نمیدانستم که اهل بیت ما هیچگاه چنین دعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه در آخرت میدانستند.
😴 خسته بودم و خوابم برد نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.
بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم. با ادب سلام کردم.
ایشان فرمود: با من چکار داری؟ چرا اینقدر طلب مرگ میکنی؟ هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است و ترسیده بودم اما با خودم گفتم: اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است پس چرا مردم از او میترسند؟!
میخواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند. التماسهای من بیفایده بود با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم!
⏰ در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم رأس ساعت ۱۲ ظهر بود هوا هم روشن بود موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفتـ در همان لحظات از خواب پریدم. نیمه شب بود میخواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!!
خواب از چشمانم رفت این چه رویایی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائیل را دیدم ایشان چقدر زیبا بود؟!
روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند.
سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. در مسیر برگشت سر یک چهار راه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد کرد.
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم.
😣 نیمه چپ بدنم بشدت درد میکرد راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید میلرزید فکر کرد من حتماً مرده ام.
یک لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائیل به سراغ ماهم آمد. آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقاً ۱۲ ظهر بود!
یکباره یاد خواب دیشب افتادم با خودم گفتم : این تعبیرات خواب دیشب من است من سالم می مانم.
حضرت عزرائیل گفت که وقت رفتنم نرسیده. زائران امام رضا علیه السلام منتظرند باید سریع بروم از جا بلند شدم راننده پیکان گفت: شما سالمی؟
گفتم : بله، موتور را از جلوی پیکان بلند کردم و روشنش کردم.
✅ با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم.
راننده پیکان داد زد: آهای مطمئنی سالمی؟بعد با ماشین دنبال من آمد او فکر میکرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم.
کاروان زائران مشهد حرکت کردند درد آن تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت.
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
@tanhamasirhormozgan
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═
43.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کتاب_صوتی از چیزی نمی ترسیدم
✍زندگی نامه خودنوشت سرباز شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_اول
┅═ঊঈ🌸🎀🌸ঊঈ═┅
#تنهامسیراستانهرمزگان⇩
@tanhamasirhormozgan