eitaa logo
فروشگاه طنینِ بکر| روغــــــن سالم
3.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 🌱 تنها کانال تخصصی روغن های خوراکی اولین قدم جايگزيني #محصولات_سالم بجای صنعتی✅ 📌 فروش بصورت عمده و جزئی 🌱 1️⃣ روغن زیتون فرابکر 2️⃣ روغن فرابکر کنجد 3️⃣ روغن آفتابگردان و. 💰سود فقط ۷٪ درصد ارتباط با ادمین 👇 @admin_asifood 📞 ۰۹۰۱۰-۶۱-۶۱-۷۱
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع 🔹نقل می‌کنند که بین سماعه، صحابه‌ی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید. یکی سماعه می‌گفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر می‌شد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید. 🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند. سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند: "مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! " سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم. امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!" 📌فحش و دشنام زشت ترین کلمه‌ها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری می‌گردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود. 📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع 🔹نقل می‌کنند که بین سماعه، صحابه‌ی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید. یکی سماعه می‌گفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر می‌شد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید. 🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند. سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند: "مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! " سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم. امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!" 📌فحش و دشنام زشت ترین کلمه‌ها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری می‌گردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود. 📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع 🔹نقل می‌کنند که بین سماعه، صحابه‌ی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید. یکی سماعه می‌گفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر می‌شد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید. 🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند. سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند: "مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! " سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم. امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!" 📌فحش و دشنام زشت ترین کلمه‌ها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری می‌گردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود. 📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع 🔹نقل می‌کنند که بین سماعه، صحابه‌ی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید. یکی سماعه می‌گفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر می‌شد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید. 🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند. سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند: "مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! " سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم. امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!" 📌فحش و دشنام زشت ترین کلمه‌ها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری می‌گردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود. 📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠نصیحت‌های شیطان! پس از آن که نوح پیامبر علیه السلام، به قوم گنهکار خود نفرین کرد، خداوند به وسیله ی طوفان همه ی آن‌ها را به هلاکت رساند، شیطان نزد حضرت نوح آمد و گفت: ای نوح! تو بر گردن من حقی داری، می‌خواهم آن را ادا کنم. حضرت نوح فرمود: چه حقی؟ خیلی برایم ناگوار است که تو بر من حقی داشته باشی. شیطان گفت: همانکه تو بر قومت نفرین کردی و همه ی آن‌ها نابود شدند دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم. بدین جهت مدتی راحت هستم تا نسل دیگری به وجود آید. نوح‌ گفت: حالا می‌خواهی چگونه جبران کنی؟ شیطان گفت: مرا در سه جا فراموش مکن، چون در آن سه مورد، من به بندگان خدا نزدیکم: ١-هنگامی که خشمگین شدی به یاد من باش. ۲-وقتی که قضاوت می‌کنی مرا به یادآور. ۳-هنگامی که با زنان بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست به یاد من باش. 📚 بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۱۸. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع 🔹نقل می‌کنند که بین سماعه، صحابه‌ی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید. یکی سماعه می‌گفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر می‌شد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید. 🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند. سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند: "مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! " سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم. امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!" 📌فحش و دشنام زشت ترین کلمه‌ها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری می‌گردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود. 📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠نصیحت‌های شیطان! پس از آن که نوح پیامبر علیه السلام، به قوم گنهکار خود نفرین کرد، خداوند به وسیله ی طوفان همه ی آن‌ها را به هلاکت رساند، شیطان نزد حضرت نوح آمد و گفت: ای نوح! تو بر گردن من حقی داری، می‌خواهم آن را ادا کنم. حضرت نوح فرمود: چه حقی؟ خیلی برایم ناگوار است که تو بر من حقی داشته باشی. شیطان گفت: همانکه تو بر قومت نفرین کردی و همه ی آن‌ها نابود شدند دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم. بدین جهت مدتی راحت هستم تا نسل دیگری به وجود آید. نوح‌ گفت: حالا می‌خواهی چگونه جبران کنی؟ شیطان گفت: مرا در سه جا فراموش مکن، چون در آن سه مورد، من به بندگان خدا نزدیکم: ١-هنگامی که خشمگین شدی به یاد من باش. ۲-وقتی که قضاوت می‌کنی مرا به یادآور. ۳-هنگامی که با زنان بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست به یاد من باش. 📚 بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۱۸. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠نصیحت‌های شیطان! پس از آن که نوح پیامبر علیه السلام، به قوم گنهکار خود نفرین کرد، خداوند به وسیله ی طوفان همه ی آن‌ها را به هلاکت رساند، شیطان نزد حضرت نوح آمد و گفت: ای نوح! تو بر گردن من حقی داری، می‌خواهم آن را ادا کنم. حضرت نوح فرمود: چه حقی؟ خیلی برایم ناگوار است که تو بر من حقی داشته باشی. شیطان گفت: همانکه تو بر قومت نفرین کردی و همه ی آن‌ها نابود شدند دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم. بدین جهت مدتی راحت هستم تا نسل دیگری به وجود آید. نوح‌ گفت: حالا می‌خواهی چگونه جبران کنی؟ شیطان گفت: مرا در سه جا فراموش مکن، چون در آن سه مورد، من به بندگان خدا نزدیکم: ١-هنگامی که خشمگین شدی به یاد من باش. ۲-وقتی که قضاوت می‌کنی مرا به یادآور. ۳-هنگامی که با زنان بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست به یاد من باش. 📚 بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۱۸. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 💠چوب خلال و یک سال معطلی! 🔹احمد پسر حواری می‌گوید: آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم. پس از یک سال، او را در خواب دیدم. به او گفتم: استاد! خداوند با تو چه کرد؟ گفت: از جایی می‌آمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آن‌ها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه! اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم. 📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
📘 در اندیشه نجات خویشتن باش! 🔹امام محمد باقر علیه السلام به جعفر جعفی فرمودند: بدان! زمانی از دوستان ما می‌شوی که اگر تمام مردم یک شهر بگویند: تو آدم بدی هستی، گفتار آنان تو را اندوهگین نکند و اگر همه آنها گفتند: تو آدم خوبی هستی، باز سخن آنان خوشحالت ننماید؛ بلکه خودت را به کتاب خدا، عرضه کن. اگر دیدی به دستورات قرآن عمل می‌کنی، آنچه را که دستور داده ترک کنی، ترک می‌کنی و آنچه را که خواسته، با میل و علاقه انجام می‌دهی و از مجازات‌هایی که در قرآن آمده ترسناکی، در راه و روش خود پابرجا و بردبار باش؛ زیرا در این صورت گفتار مردم به تو زیانی نمی رساند، ولی چنانچه از پیروان کتاب خدا نباشی و رفتارت ضد دستورات قرآن باشد آنگاه چه چیز تو را از خودت غافل می‌کند. باید در اندیشه نجات خویشتن باشی، نه در فکر گفتار دیگران. 📚 بحارالانوار ج ۷۸، ص ۱۶۳. ┄┅═✾•••✾═┅┄ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺