🔴 سازمان بی ملل گفت اسرائیل دیگه اجازه انتقال غذا به شمال غزه رو نمیده!
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 شبکه خبری المیادین امروز به نقل از منابع خود گزارش داد که صدای چند انفجار از پایگاه آمریکا در استان الحسکه (شمال شرق سوریه) شنیده شده
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 تجمع مردمی در محکومیت هتک حرمت و فاجعه بیمارستان شفا توسط ارتش رژیمصهیونیستی
۵ فروردین ۱۴۰۳ - مقابل سفارت انگلستان
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🚨هشدار وقوع سیلاب
🔺️استان های زیر طی ۲۴ ساعت آینده در معرض وقوع سیل هستن ، بنابراین اگه در سفر نوروزی تو این استان ها هستیدخواهشا به هیچ عنوان نزدیکی رودخانه ها اتراق نکنید🙆🏻
🔹فارس
🔹چهارمحال و بختیاری
🔹کهگیلویه و بویراحمد
🔹لرستان
🔹ایلام
🔹کرمانشاه
🔹دامنههای البرز
🔹غرب کردستان
🔹بوشهر
🔹شمال خوزستان
🔹در این مناطق طی ۲۴ ساعت آینده بارش های سنگینی خواهیم داشت و به احتمال زیاد در بعضی نقاط این استان ها شاهد سیل خواهیم بود
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴فوری
سرویس های امنیتی اردن با پرتاب گاز اشک آور تظاهراتی روکه به سمت سفارت نهاد غاصب حرکت می کرد و کشتارهای اشغالگر در نوار غزه رو محکوم می کرد، سرکوب کردن.
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 دو متهم پرونده حمله تروریستی کروکوس به ارتکاب اقدام تروریستی متهم شدن و به حبس ابد محکوم شدن!!
پ ن : زدن 140 نفر رو کشتن و 200 نفر رو زخمی کردن اما چون قانون مزخرف روسیه اعدام نداره، فقط حبس ابد میگیرن🙁
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
البته ناگفته نماند،حبس ابد اینا که مثل ما هتل نیست
میفرستنشون وسط سیبری توی معادن کار اجباری
فک کن وسط دمای -30 40 داری سگ لرز میزنی و تو معدناشون کار میکنی 😂
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
#فوری
🔴گزارش ها حاکی از آماده شدن 26 بمب افکن روسی برای حمله به اهدافی در اوکراین هستن😵
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
🔴 کریم باقری سفره هفت سین گذاشته، توش قرآن هم بوده، کلی بهش بدوبیراه گفتن که بجای قرآن حافظ بذار
یا موقع سال تحویل جمعیت حافظیه شیرازو گذاشتن و میگن جمعیت اینجا از فلان مکان زیارتی شلوغتره...
آخه خنگولهای عزیز، حافظ چون #حافظ_قرآن بود اسمش حافظ شد.
جالبتر اینکه اصلا حافظ آخوند بوده 😂
برید سراغ یکی دیگه
حافظ هم از خودشونه😄
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
✅️ کاش ذره ای از غیرت مردان ایرانی در رگهای حکام بی غیرت و بی شرف عرب بود تا چنین بی حرمتی به خواهران مسلمان ما در غزه نمی شد
این لکه ی ننگ تا ابد بر پیشانی تاریخ خواهد ماند😔
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷
طنزک نیوز
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁 🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 #هم_نفس_با_داعش #پارت_42 بعد از اتمام نمازم یه سخنرانی چن دقیقه ای داش
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍁
🍁🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂
🍁
#هم_نفس_با_داعش
#پارت_44
نفسم بالا نمیومد...
یه نقشه ای به سرم زد که نمی دونستم می گیره یا نه ولی آخرین راه ما برای زنده موندنمون بود ..
جنازه ی ابو خلیلو کشیدم و بردم روبه روی پنجره... پنجره رو باز کردم و شروع کردم با یه دستمال خونای بقیه ی قسمتا رو پاک کردم... هنوز کاملا تمیز نشده بود که زنگ خونه به صدا دراومد.. سریع تفنگ ابو هاجرو ور داشتم و تفنگ خودمو قایم کردم تو کشو
رفتم و درو باز کردم و دیدم چهار تا داعشی پشت درن
با حالت درد گفتم : به ما تیر اندازی شده...
اومدن داخل... بیرون پنجره رو نشون دادم و گفتم : تو ساختمون کناری بود..
یه نفر با من بیاد بریم بیمارستان و دو نفر دیگه برن دنبالش... به یکی اشاره کردم و گفتم : تو هم برو و به بقیه خبر بده که دنبالش بگردن... نمی تونه زیاد دور شده باشه
_ قربان ما فقط صدای یه گلوله رو شنیدیم چطور هر دو تیر خوردین؟
_ تفنگ اون کافر صدا نداشت و اون یه گلوله ای که شنیدین از تفنگ من بود که به سمتش شلیک کردم.... سریع برید... اگه از دستتون فرار کنه همه تون مجازات میشید و دیه ی ابو خلیلو باید بپردازید
سریع رفتن بیرون...
رفتم و به خانمه یواش گفتم : یه کیف زنونه تو خونه بود... سریع برو بیارش... رفتم اتاق و به داعشی گفتم بیرون منتظر بمونه تا زنم آماده بشه و اونم چون حالش بد شده با ما میاد بیمارستان
سریع اسناد مهمو وسایلامو جمع کردم و همه رو ریختم تو کیف زنونه...
کمی تردید داشتم... نباید پای این زن تو ماجرا باز میشد... ولی چاره ی دیگه نداشتم بهش گفتم : مجبور نیستی که این کیفو برداری... اما چاره ی دیگه ای ندارم... هبچ جوری نمی تونیم با خودمون ببریم
کیفو از دستم گرفت
_ تو رو خدا بیا سریع فقط فرار کنیم... من میترسم
_ باشه بیا
تفنگمو از تو کشو دراوردم و بستم به کمرم
رفتیم بیرون و به داعشی گفتم رانندگی کنه...
از ایست بازرسی رد شدیم و داشت میرفت سمت بیمارستان... از ایست بازرسی تا نزدیک ترین بیمارستان فاصله ی زیادی نبود...
_ از این سمت برو....
_ ولی امیر، راه بیمارستان از این سمته
_ می دونم... فقط کاری رو که می گم انجامش بده...
به یه جای خلوت که رسیدیم گفتم نگه دار.. بلافاصله با ایستادن ماشین یه گلوله مستقیم به سرش زدم و خانمه آروم جیغ کشید که گفتم : ساکت باش
خون زیادی ازم رفته بود و جون نداشتم ولی کشون کشون جنازه شو انداختم کف خیابون و حرکت کردم سمت خونه ی امن
رانندگی برام خیلی سخت بود و به هر بدبختی بود با اون وضعیت خودمو رسوندم به ماشینی که بهم گفته بودن... اومدن و کمکم کردن سوار ماشین شم
چشام داشت سنگین می شد... متوجه خیسی بدنم از خونم بودم حالم بد میشد و احساس می کردم دیگه دارم تموم می کنم...
صدای نا مفهوم گریه ی اطرافیانمو میشنیدم... امید جان نباید بخوابی... حرف بزن... چشاتو باز نگه دار...
چشام سنگین و سنگین تر میشد..
_ نخواب امید ... تو رو خدا نخواب... حرف بزن.. یا حسین خون ریزیش زیاده..
چشامو دیگه نمی تونستم باز نگه دارم و صدا ها رفته رفته ضعیف و نا مفهوم میشدن...
#ادامه_دارد
📌#طنزک_نیوز👇
🇮🇷@tanzaknews🇮🇷