eitaa logo
طنزیم
9هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
30 فایل
🔴از طنزیم باد مسئولین تا مسائل اجتماعی، سیاسی، تاریخی و... زیر قیمت بازار!😎 در تلگرام، بله و ایتا با شناسه @Tanzym_ir راه راه: instagram.com/rahrahtanz نطنز: instagram.com/natanz_ir 📢تبلیغ وتبادل: @tanzym_tabligh ارتباط با ادمین: @tanzym_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز نتونستم برادرکوچیکه‌ی چاقم رو راضی کنم جاش برم پیاده‌روی اربعین، هرچی می‌گم نمی‌تونی صد کیلومتر راه رو پیاده توی این گرما بری میگه: «می‌تونم برم کی گفته من چاقم خیلی هم لاغرم تازه‌شم یه روزه از نجف پیاده می‌رسم کربلا.» 🔺علی رشیدیان🔺 طنزیم| @tanzym_ir
وقتی ترکیب خستگی و خلاقیت منجر به یه کشف مهم میشه. 🔺فرزانه فولادی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
ملت همیشه در صحنه فقط اونجا که توی مملکت غریب هم می‌گن: «سلامتی امام زمان صلوات.» ۹۰ درصد می‌گن: «اللهم صل علی محمد و آل محمد.» البته یه فرق داره، این‌که لهجه‌شون عربیه. خوبیش اینه که متوجه می‌شن شما هم غریبه نیستی. 🔺حسین چنگیزی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی استعفا می‌کند. بود و نبودش زیاد فرقی نمی‌کرد چون بالاخره هرکسی بیاد با خاک یکسان می‌شه. 🔺محمد بنی‌اسدی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
رئیس ارتش اسرائیل یه جوری عکسش افتاده که یاد قیافه‌ی «لورل» توی فیلم «لورل _ هاردی» افتادم زمانی که تو کارش گند می‌زد و به روی خودش نمی‌آورد! 🔺فاطمه دماوندی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
کاربرد شوهر در پیاده‌روی اربعین 🔺کوثر اکبرپور🔺 طنزیم| @tanzym_ir
! یکی از دوستان می‌گفت راننده ما خیلی بد رانندگی می‌کرد. یعنی چاله‌ای نبود که ماشین را در آن نیندازد و در سبقت هم حتما باید میلیمتری رد می‌کرد. وقتی به مقصد رسیدیم کلی عذرخواهی کرد و گفت چون دیر وقته شام بریم خانه‌اش. بهر حال ما را به زور راضی کرد شب میهمانش باشیم ولی چشمتان روز بد نبیند تا برسیم خانه اش، از بس روی دست‌اندازها سر ما به سقف خورد به اندازه توپ بسکتبال باد کرد. فردا صبح هم یک طوری سوسکی فرار کردیم که بیدار نشود بخواهد ما را برگرداند. 🔺محمدنعیم رستمی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
پارسال توی حرم امام حسین (ع) یه خانم عربستانی باهام شروع به درد و دل کرد که چندین ساله پیاده‌روی می‌رفته و الآن پاهاش درد می‌کنه و نمی‌تونه پیاده بره. منم صحبت‌هاش رو می‌فهمیدم اما از یه جایی به بعد دیگه نتونستم جوابش رو بدم و قرآن و آیه و روایت، همه رو ترکیبی گفتم تا منظور رسونده بشه. 🔺زینب سادات جزایری🔺 طنزیم| @tanzym_ir
یه عده‌ای هم هستن که تو مسیر پیاده‌روی اربعین از غذاها فیلم وعکس می‌گیرن و برامون ومی‌فرستن، بنظرتون بخاطر آب کردن دل ما براشون ثواب می‌نویسن؟ 🔺محبوبه دانشی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
رسانه آمریکایی: «ترامپ با نتانیاهو درباره آتش بس در غزه و آزادی اسرا گفت و گو کرده است.» ترامپ: «بِنی کراواتمو با پرچمِت سِت کردم، :) خوشت اومد؟» نتانیاهو: «دمت گرم تو همیشه از ما حمایت کردی.» ترامپ: «بنی به خاطر این حرکت قشنگم چند تا اسیر آزاد می کنی؟» نتانیاهو: «هر چی تو بگی گلم.» 🔺ریحانه یزدی راد🔺 طنزیم| @tanzym_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گاف شاهکار بایدن در نطق آخر/ کلماتی که جو را جان به لب کرد! از بین «ترامپ» و «هریس» کی می‌تونه مثل این توی حرف زدن این همه گاف بده؟ 🔺فاطمه دماوندی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
غمگینم مثل وزارت آموزش و پرورشی که نه برای دولت مهم بود نه مجلس. 🔺زینب سادات جزایری🔺 طنزیم| @tanzym_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلریزون فوتبالی نویسنده و اجرا : محمدبنی اسدی 🔺طنزیم🔺 طنزیم| @tanzym_ir
! خادم اربعین (۱) با کلی ذوق و شوق راهی عراق شده بودیم تا همسرم در یک جمع جهادی در حرم امامین عسکریین (ع) خدمت کند. همان ساعات ابتدایی روز اول، دلتنگی‌کنان، پیامکی دادیم تا زیارت پدر بچه‌هایمان میسر افتد، البته موکب‌گردی و متنعم شدن از انواع اطعمه و اشربه هم بی‌تاثیر نبود. از دور که پیدایش شد، با همان لبخند همیشگی بود ولی این بار سلانه سلانه و آرام‌تر از همیشه قدم برمی‌داشت، شاید می‌خواست دل‌مان را آب کند؟ وقتی به پاهایش نگاه کردم گفتم: «جل‌الخالق باز از آن نذرهای عجیب؟ (پا برهنه خدمت کردن؟)» به خودم نهیب زدم که: «خب برای چه حاجت محالی؟ من را که با چنگ و دندان نذورات دائمی دل‌ربوده بود، حالا دیگر چه می‌خواست؟» حس ششم زنانه‌ام در آنی پاسخ داد: «آن صندل‌های چرم اصل گاوی که با زبان بی‌زبانی‌شان سال‌ها خرت‌خرت کنان مسیر مشایه را پیموده بودند، یعنی الان دیگر به آخر خط رسیدند؟» با قلبی مجروح از این دوری به جای سلام، گفتم: «دزدیدن؟» با همان خنده‌ی همیشگی گفت: «یکی نیاز داشت، برد.» خلاصه در این محله‌ای که غیر موکب رایگان و سرباز و زائر چیزی دیده نمی‌شد مغازه‌ی دمپایی فروشی کجا بود؟ از یک کوچه‌ی فرعی پیچیدیم تا با همان زبان اشاره به پا به سرباز عراقی فهماندیم که مشکل‌مان چیست و آدرس صندل فروشی را بپرسیم. خب ما که زن بودیم و بی‌دفاع همین طرف خودی‌ها، روی پله‌های حسینیه‌ای نیمه‌تمام جا خوشاندیم و دعای خیر و اشکی بود که پشت مسافر‌مان روان کردیم. و همسر به آن طرف گیت، که ممنوع الممنوع است رفتند. یک لحظه تصور آن‌که به آرزوی شهادتش در این موقعیت کنونی برسد و من خاطره‌ی این روز خنده‌دار و مسخره را بعنوان روز شهادت بازگو کنم خجالت کشیدم و سرم را بالا گرفتم و به خدا گفتم: «خدایا خدایی الان وقتش نیست به این خنده‌داری!» آیت‌الکرسی و صلواتی بود که تند‌تند، پشت سرش فوت می‌کردیم تا برگردد و ما الان به این فوز عظیم نایل نشویم. ولی خودمانیم فوت صلوات و دعا به حدی زیاد بود که تا مدت‌ها هیچ خطری سامرا را تهدید نکرد! خلاصه بعد از ساعتی، همسر بهتر از جانمان، در حالی که دمپایی قرمز پلاستیکی عراقی در پا، لِخت‌لِخت‌کنان از کارزار سخت، لبان ما را تا بناگوش به خنده باز کرد، بازگشت. 🔺مریم عرفان پور🔺 طنزیم| @tanzym_ir
حسِ آشنایی بعد سالی قسمت شد اربعین رفتم کربلا. نزدیک حرم بودم که یه لحظه فکر کردم توی محله خودمونم، یعنی همه آشنا بودن، اقوام و عده‌ای هم رفیقام. یعنی اگه توی شهرمون مشهد بودم اینقدر آشنا نمی‌دیدم که توی کربلا دیدم، از خوبی‌های سفر اربعین همینه دیگه. 🔺محمد بنی‌اسدی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
تاحالا شده صبح از خواب پاشی این‌قدر دورت پتو باشه که فکر کنی یکی از پتوهایی؟! 🔺حیدر جهان‌کهن🔺 طنزیم| @tanzym_ir
شما اگر به جای تولیدکننده‌ی این زیلوها بودید، در پاسخ به این جنایت هولناک چه واکنشی نشان می‌دادید؟ ۱. در حق جد و آباد عکاسش دعای خیر می‌کردم. ۲. بدلیل تغییر شغل اطلاعیه حراج می‌زدم. ۳. برای روسفیدی عامل این‌ کار، خط تولید این سایز را راه می‌انداختم. ۴. افتخار می‌کردم که توفیق اجباری خدمتگزاری به زوار نصیبم شده. 🔺سیدساجد هاشمی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
به گفته مدیر باغ وحش ارم تهران، ۶۰ درصد حیوانات این باغ وحش پیر هستند. یه خسته نباشید هم باید به حیوون‌های باغ وحش ارم بگیم؛ طفلکی‌ها جوونیشون رو برای ما گذاشتن تا از دیدنشون لذت ببریم. 🔺زینب علیمرادی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
صهیون۱: «داداش اینقدر سیگار نکش، میمیری‌ها.» صهیون۲: «تراپیستم تجویز کرده، گفته مرگ با سیگار دردش کمتر از مرگ با بالستیکه.» صهیون۱: «آتیش داری؟» 🔺معصومه کیخامقدم🔺 طنزیم| @tanzyn_ir
کامیون بهشتی.mp3
1.38M
کامیون بهشتی گوینده و نویسنده : محمدبنی اسدی 🔺طنزیم🔺 طنزیم| @tanzym_ir
! سال 98 با خواهرم و دامادمون، موقعی که خواستیم از زیارت کربلا به سمت مرز ایران برگردیم سوار ون شدیم. حدودا یازده دوازده نفر بودیم که اکثرا هم با انرژی و سرحال بودند. بعد از چند ساعت کم کم خسته شدیم و خوابمون گرفته بود. آبجیم که خوابش نبرده بود، با حیرت به من که درحال چرت زدن بودم گفت: «راننده رو نگاه کن خوابه» ما آخر ون نشسته بودیم‌.من نگاه کردم توی آینه‌ی ماشین و دیدم یا امام حسین(ع) راننده چشماش قشنگ خواب می‌رفت و در حال خواب و بیداری رانندگی می‌کرد. زود دامادمون و بقیه رو با سرو صدا بیدار کردم و اونا هم راننده رو بیدار کردند. خلاصه به خیر گذشت. فقط هنوزم تو شوکم که: «آبجی، تو داری می‌بینی راننده از کِی خوابه با خونسردی منو بیدار می‌کنی تا دوتایی با هم تعجب کنیم؟!» 🔺نیکا حسینی🔺 طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
! با اتوبوس از مرز داریم می‌ریم به سمت نجف، طرف با یه پارچه قرمز پریده وسط جاده و این پارچه رو تکون داد راننده نفهمید چه جوری این اتوبوس رم کرده رو آروم کرد و برگردوند تو مسیر خلاصه به هر لطایفی که بود زدیم بغل گفتیم حتما ماشینش پنچر شده یا شاید حواسش نبوده یه چاله کنده تو مسیر می‌خواد که ما نیفتیم توش ریختیم پایین که نجاتش بدیم؛ اون رو از بدبختی، خودمون رو از گمراهی ضلالت، خلاصه تا پیاده شدیم دیدیم داره می‌گه: «مکان بارد موجود»، «لنّوم للمرافق للرجال و لنّسا و لطّفل الصغیر البدبخت الفقیر»، «شای از نوع داغ و مای از نوع بارد» آخه برادر من مگه می خوای گاو بگیری مگه این‌جا کولوسئومه؟ راننده که انگار روزی سه تا ازین مدل سر گردنه گیریارو رد می‌کنه، قبل از ایست کامل اتوبوس رفته بود نشسته بود داشت چایی می‌خورد ما رفتیم دیدیم یه دونه! آره، فقط یه دونه مرافق (wc) داره اونم با همون روش سر گردنه گیری هشت تا ون و قبل از ما خفت کرده گذاشته توی صف همون یه دونه، یک نفر اومد بیرون گفت آب میاد مثل چکه از سر سرنگ. من که بی خیال شدم رفتم وضو بگیرم نماز و تحت فشار اقامه کنم که یکی از تو مرافق گفت آقا برید واینستید که همون سرنگم قطع شد. من خیلی بی سر و صدا آب و بستم و دست چپ به بعد و تیمم کردم سر نماز روی موکت توی صحرای تاریک لیوانای یک‌بار مصرف از کنارم باد می‌خوردن رد می‌شدن، انگار که یه عده خرچنگ دارن روی تخم مرغ راه می‌رن. بی خیال.... سعینا مقبول حجنا مشکور همین بود دیگه نه؟ 🔺میثم حسینی🔺 طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
وقتی می‌گن توی این سفر از همه‌ی نقاط جهان میان، یعنی این: 🔺سید مهدی حسینی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
یه افسوس بزرگ اربعین هم اینه که خانمم نگرانم میشه‌ها، ولی نمی‌تونه هر دقیقه یه بار بهم زنگ بزنه. حیف شد واقعا. 🔺حیدر جهان‌کهن🔺 طنزیم| @tanzym_ir
وقتی موتورت تو پیاده‌روی جوش‌میاره، فقط یه موکب‌دارِ خوبه که می‌تونه عیب‌یابی و تعمیرش کنه. 🔺سیدساجد هاشمی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
بغل دستیم توی ماشین گفت: «اصلاً نمی‌تونم بخوابم.» ناخودآگاه گفتم: «بخواب خوابت می‌بره!» فکر کنم دعاهام برای تشکیل خانواده، داره مستجاب میشه! 🔺علیرضا حیدرزاده جزی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
امسال اربعین یه خوبی داره که کسی سرما نمی‌خوره، همه گرما می‌خورن. 🔺فرزانه فولادی🔺 طنزیم| @tanzym_ir
آقا کجایی؟! به من گفتن بیام تا بشم سربازت... 🔺مریم عرفان‌پور🔺 طنزیم| @tanzym_ir     
🖤طنزیمی‌ها سلام 🔹یه خبر خوش براتون دارم. 🔹پویش رو که یادتون هست. 🔹بخاطر استقبال زیاد شما طنزیمی‌های عزیز، می‌خوایم مهلت ارسال خاطرات رو تا جمعه تمدید کنیم. 📣 خاطرات طنز و بامزه‌ی سفر زیارتی اربعین رو، برای ما ارسال کنید تا ان‌شالله با ذکر نام خودتون، در کانال‌های طنزیم منتشر کنیم. 🔹البته این خاطرات می‌تونه از زبان خودتون یا دوستان و آشنایانتون باشه. 🔹اگر عکس با مزه‌ای هم دارید برای ما بفرستید. 🔹مهلت ارسال اثر تا جمعه دوم شهریور 📌 ارسال خاطرات به ادمین کانال 👉@Baron_rcs 🔺طنزیم🔺 طنزیم| @tanzym_ir
هدایت شده از باشگاه طنز
🧶 امام جانم! خودت از آن بالا شاهدی که چه سختی‌هایی نکشیده‌ام برای رسیدن به این نقطه. از تهیه انواع سوزن و یادگیری انواع نیشگون و طریقه هول دادن برای از سر راه برداشتن موانع موسوم به زائر که مانع رسیدن، چسبیدن و دخیل بستن به ضریحت میشوند، تا کشیدن گیس همسفرانی که نیش و کنایه میزدند که چرا بدون پاسپورت آمده‌ای؟! آخر مگر نمیگویند امام حسین(ع) است که باید بطلبد؟ پس پاسپورت و قانون و آن مأمور سیبیلوی کلاه‌کج عراقی و مأمور ریشوی ایرانی چه میگویند دیگر؟ 💠 این مطلب رو به همراه یه عالمه مطلب دیگه که به همت طنزپردازای باشگاه طنز انقلاب تهیه شده، میتونید توی ضمیمه امروز راه راه روزنامه وطن امروز بخونید. 🔗 دویست و هشتاد و ششمین شماره ضمیمه هفتگی راه راه رو توی این لینک بخونید: https://B2n.ir/u79989 💡 برخی از تیترها: پرچم بالاست - سوده پاکاری نو دانشجو - محمدحسین دهقانی ابیانه اژدهایی با گل سر صورتی - فاطمه بحرکاظمی درد و دل یک زائر اربعین - سیده کوثر هاشمی زاده 🥊 باشگاه طنز | @bashgahtanz