وقتی بابام گفته تو موکبدار شو در کنارش هنر رو هم ادامه بده:
🔺علیرضا بیات🔺
طنزیم| @tanzym_ir
#پویش_خاطرات_اربعین
#اسیرتیم_گرچه_گرمه_ولی_تو_مسیرتیم!
یه بنده خدایی که معدهش یکم دچار مشکل بود میره پیاده روی اربعین وسط راه شیرینی خاصی که مخصوص خود عراقیها هست «بسیار شیرین وبسیار بسیار چرب» رو بهش تعارف میکنند و ایشون مراعات میکنند مثلا!! و یه ذره میخورند و بعدش راهی درمانگاه میشن چون آب و روغن قاطی کرده بوده، خلاصه بعد درمان دوباره از همون شیرینیها میبینه و میخوره این سری با خودش میگه «من که قراره آمپول بخورم بزار واسه یه عالمه از این شیرینیها آمپول بزنم و با خودش میگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب» و بعد این دلیل و برهانها واسه خودش این سری راهی بیمارستان میشه و دو روز بستری.
خلاصه که اگه معده حساسی دارید به همون یه ناخونک زدن اکتفا کنید.
🔺ناشناس🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
🗂 #طنزیم_پرونده
طنزیمیها سلام🤝
طبق قرارمون امروز طنزیم پرونده داریم و این هفته هم سراغ موضوع «پیادهروی اربعین» رفتیم!
هشتگ #طنزیم_پرونده رو دنبال کنین و اگه شما هم طنزی تو این موضوع دارید تا قبل از پایان امروز برامون بفرستین.
همچنین اگه شما هم پیشنهاد موضوع برای پروندههای هفتههای بعدی دارین بهمون بگین تا طنزیمش کنیم.😁
آیدی ادمین:
@Baron_rcs
همراهمون باشین 😊
دنبال کردن اخبار مربوط به اربعین۱۴۰۳ از صدا و سیمای ج.ا.ا؟
+نه ممنون. بیبیسی رو دنبال میکنم و با جملهی «مردم از دین زده شدن» تابستون رو سَر میکنم تا زمستونی که چهل و خوردهای ساله قراره ج.ا.ا نبینش، از راه برسه.
#برانداز_طور
#طنزیم_پرونده
🔺زینب فرخیان🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طرف روش نمیشه به اسنپ بگه بخار شدم، شیشه رو بدم پایین یا نه؟ بعد هنوز نرفته تو ماشین عراقی فول کولر، فول کولر راه میندازه.
#طنزیم_پرونده
🔺مریم عرفانپور🔺
طنزیم| @tanzym_ir
عربی در سفر
در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم
نانَ یَنونُ: نان درست کردن، نان دادن، نان خوردن، حیف نان بودن.
مثال:
بسم الله الرحمن الرحیم. نون و القلم: داداش اون قلم گوسالهای که توی دیگ آب نخود انداختی را با یک دونه نون بده اینجا، خدا خیرت بده. قربون دستت.
#طنزیم_پرونده
🔺محمدحسین علیان🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طنزیم
#پویش_خاطرات_اربعین #اسیرتیم_گرچه_گرمه_ولی_تو_مسیرتیم! خادم اربعین (۱) با کلی ذوق و شوق راهی عراق
#پویش_خاطرات_اربعین
#اسیرتیم_گرچه_گرمه_ولی_تو_مسیرتیم!
خادم اربعین۲
به کربلا رسیدیم.
هرم آفتاب شلاقی فرود میآمد و مغز سرمان در کاسهاش میغلّید که اگر یک تخممرغ را روی سر میگذاشتیم جوجه کباب تحویل میگرفتیم.
چند قدمی خودمان را رساندیم سر یک خیابان که انتهایش مرکز عالم هستی است.
مثل همیشه ایستادیم تا همسرم دنبال مکان مناسبی برای استراحت بگردد و بیاید دنبالمان. هرم آفتاب این دفعه نزدیک بود خودمان را تبدیل به جزغاله کند، پشت سر را نگاه کردم نسیم خنکی از دور نوازشگونه میوزید، دست تعارفش را رد نکرده و خودمان را داخل درمانگاه انداختیم و بوی الکل را به بوی خستگی و عرق ترجیح دادیم و نشستیم روبروی کانتر پرستاری.
تشنگی چشمانمان را خیره به دستگاه آب سردکن کرد.
با خود گفتم: این شدت خستگی از کولهبارمان جفتک میزند آنوقت این پرستاران ناخن خشک یک لیوان نگذاشتند که یک مایالبارد بخوریم تا خنک شویم!
به دخترم گفتم: شیشه خودمان را آب کن، بچه خفه شد از تشنگی.
از آنجایی که خواهر، همیشه جاننثار برادر است، اول شیشه را به دهان خود برد و سر کشید و با درهمشدن چهرهاش و داد و فریادهای درونی نزدیک سطل آشغال شد و محتویات جاننثاری را فرو ریخت.
آنی نگذشت و بطری را به من تعارف کرد و گفت: مامان ببین چرا شوره.
منِ مادر سادهدل، خستهروی، زود اطمینان کن به بچه قلپی سر کشیدم و در یک لحظه دوباره سطل آشغال، مورد عنایت قرار گرفت.
همسرم رسیده بود و حالا چشمانمان باز شده و نگاهی با حرکات سر و دست و شیشه و دهان به پرستاران، متوجهی کاغذ نوشتهشدهای شدیم که به عربی نوشته بود محلول النمیدانم چیچی! که فهمیدیم یعنی: محلول خانهمان سوز!
و در ادامه در نوبت wc بودیم.
🔺مریم عرفانپور🔺
طنزیم| @tanzym_ir
از جمله عملیاتهای مهم در آغاز و پایان پیادهروی که پیش چشم گرد شدهی زائران عراقی، صبح سیاه سحر و آخر شب موقع خواب انجام میشد:
۱) صبح: چسب زنی به تمام انگشتان پا، تک به تک و با نهایت دقتِ یک جراح قلب، برای جلوگیری از تاول.
۲) شب: فرو کردن نخ به صورت بیرحمانهای در تاولهای در رفته از چسبها.
#طنزیم_پرونده
🔺فرزانه فولادی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
#پویش_خاطرات_اربعین
#اسیرتیم_گرچه_گرمه_ولی_تو_مسیرتیم!
عمه خانمم رفته پیادهروی فقط مدلش یکم فرق داره مثلاً اول رفته کربلا بعد زیارت ماشین گرفته رفته نجف بعد از اونجا ۵۰تا عمود راه رفته دیده حالش رو نداره دوباره ماشین گرفته رفته کربلا دیده عه حیف شد که!!! دوباره ماشین گرفته برگشته عمود ۸۰۰، ۱۰۰تا رفته دیده حسش نیست دوباره ماشین گرفته برگشته کربلا بعد گفته «کار را که کرد آن که تمام کرد» پس دوباره ماشین گرفته اومده عمود۱۱۰۰ و بعد دیگه چون پولی نداشته واسه کرایه مجبور شده پیاده برگرده لذا به همه دوستان شرکت کننده در پیاده روی توصیه میشه با خودتون فقط در حد کرایه لب مرز تا نجف و برگشت دوباره به لب مرز پول ببرید تا هی رفت و برگشت نداشته باشید و قشنگ مسیر پیادهروی رو راه برید تا انرژی حاصل از خوردن غذاها و تنقلات سوخت بشه وگرنه با خودتون سوغاتی مجبورید ۴سایز اضافه دورشکم هم بیارید.
🔺ناشناس🔺
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir
وضعیتم با کولهم مثل این سرنشینانی بود، که کِشتیشون در حال غرق شدنه و باید بارش رو سبک میکردن تا دیرتر غرق بشه. هر عمودی که میایستادم واسه استراحت یه سَرَکی تو کوله میکشیدم و میگفتم: «نه این حالا واجبم نیست همراهم باشه» و همونجا میگذاشتمش زمین.
#طنزیم_پرونده
🔺اعظم سادات موسوی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
سال دیگه قسمت بشه برم پیادهروی اربعین، یه ترازوی طلافروشی میذارم جلوم، کولهم رو با توجه به وزن وسایلم میچینم. مثلاً به جای اینکه چندتا مسواک سنگین رو بذارم تو کوله، یه مسواک میبرم خانوادگی استفاده کنیم.
#طنزیم_پرونده
🔺اعظم سادات موسوی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
سال دیگه قسمت بشه برم، بچههام رو میذارم پیش همسرم تنها میرم تا از اون ثوابهایی ببره که من هر سال میبرم!
#طنزیم_پرونده
🔺هانیه سادات حسینیزاده🔺
طنزیم| @tanzym_ir