#روزمزه
برگههای امتحانی لاکپشتوار رسیده بود به دست استاد تا تصحیح کنه و نمرات این درس نفسگیر ۶ واحدی رو بذاره کف دست دانشجویان و از دست همه سر بذاره به بیابونهای کهریزک.
تو گروه کلاسی هر کس به زبان خودش داشت التماس میکرد که استاد؛ جون اجدادت ما ترم آخریم نمره بده، یکی میگفت: تریلی زده باجناقم تو بیمارستانه، آخری هم چند تا ناله سر داد که شوهرم اگه بفهمه طلاقم میده هر چند که ما میدونستیم اینا همش کلکه وگرنه کو شوهر!
استاد گفت: من الان اومدم کربلا ناله نکنین تا برگردم، سفرم رو تلخ کردید.
شمر زمانه که میگن شمایید که درس نمیخونین و منتظر نمره کیلویی و بعضاً چند تُنی هم هستید.
قدیما، نامهی ناله، پیوست برگه امتحانی میکردند الان بهروز شدید تو گروه آنلاین روضهی نمره میخونید!
یکی جواب داد:آی استاد تو رو خدا فقط این ترم کسی رو نندازید لطفاً برای ما هم دعا کنید ما واقعاً مضطریم.
استاد گفت: زیر قبه حرم امام حسین علیه السلام، اول برای عقل شما بعد صبر خودم دعاها خوندم.
در ادامه هم از حربه همیشگی استفاده کرده و گفت: من که نمیندازم شما رو، خودتون میندازین خودتون رو.
🔺مریم عرفانپور🔺
طنزیم| @tanzym_ir
یکی از فانتزیهایی که دارم اینه که وقتی یکی هی میگه: «این بچه چرا همچین میکنه؟» یا «چرا این جیغا رو میزنه؟»، به اذن خدا بچه به سخن بیاد و بگه: «چون بچهم، میفهمی؟ بچه!»
#روزمزه
🔺هانیه سادات حسینیزاده🔺
طنزیم| @tanzym_ir