eitaa logo
🌹دهکلانی🌹
182 دنبال‌کننده
500 عکس
238 ویدیو
2 فایل
بیان معارف اسلامی، جبهه مقاومت؛ مسائل سیاسی جهانی و منطقه‌؛ شهید و شهادت گاهاً همراه با چاشنی طنز
مشاهده در ایتا
دانلود
🌑 ماموریتی تلخ یکبار برای تبلیغ در ارتش حکم ماموریت گرفتم. سخت دلم هوس دیدار با خلبان عزیز را کرده بود. حکم را برای نیروی هوایی تهران گرفتم به این بهانه که با یکی از فرماندهان آشنا بشوم تا منو به دیدار امیرآزاده ببرد. اتفاقا با فرمانده وقت نیرو هوایی آشنا شدم بلافاصله خواسته‌ام را گفتم؛ امّآ امیر فرمودند: ما باهم همسایه‌ایم؛ اتفاقا صبح خانمش را دیدم؛ حال امیر خلبان پرسیدم خانمش گفت امیر حالش خوب نیست. مدتّی بعد هم شهید شد و من آرزو به دل مانده‌ام خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان ، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد و مدتی بعد به فیض عظیم رسید!!! 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم. 🔸سال‌ها در سلول‌های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت؛ قرآن کریم را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می‌دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🔸امیر می‌گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم‌صحبت می‌شدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت‌ها از این مسئله خوشحال بودم. 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم.. @taqavi57